گفتار علماي بزرگ در شأن علامه حلي
اوج علم و قداست علاّمه حِلّي در سطحي است که همه علماي بزرگ تشيّع او را ستوده اند و حتّي بعضي از علماي اهل تسنّن نيز در وصف او سخن گفته اند، در اينجا به گفتار چند نفر از علماي بزرگ شيعه بسنده مي کنيم:
1 - «شيخ قطب الدين محمد شکوري» در کتاب «محبوب القلوب» مي گويد:
«شيخ علاّمه، آيت اللّه في العالمين جمال ملّت ودين، حسن بن يوسف بن مطهّر حلّي نگهبان اساس دين و نابود کننده آثار دروغ پردازان، ناشر ناموس هدايت و شکننده ناقوس ضلالت، تکميل کننده قوانين عقلي و تجديد کننده کيان شريعت و مشخّص کننده خطّ تشيّع راستين بود». [1] .
2 - «شيخ حرّ عاملي» صاحب کتاب «وسائل الشّيعه» (متوفّي 1104 ه -.ق.) در کتاب «امل الا مل» مي نويسد:
«شيخ علاّمه جمال الدّين ابومنصور حسن بن يوسف بن علي بن مطهّر فاضل عالم و علاّمه دانشمندان، محقّق و مدقّق مورد اعتماد و اطمينان، فقيه، محدّث، متکلم ماهر، بلندمقام، عظيم الشأن و ارجمند است که در آگاهي به علوم و فنون مختلف عقلي و نقلي در فضايل و ارزشهاي اخلاقي، بي نظير مي باشد و فضايل او بيشتر از آن است که قابل شمارش باشد، او در محضر درس محقق حلّي و محقّق طوسي، درس کلام و علوم عقلي را فراگرفت و نيز از درس بسياري از علماي اهل تسنّن به فراگيري علوم پرداخت». [2] .
3 - محدث خبير (شيخ عبّاس قمّي) در شأن علاّمه حلّي مي گويد:«آيت اللّه شيخ جمالُالدّين، ابومنصور، حسن بن سديدالدين، يوسف بن علي بن مطهّر حلّي علاّمه عالم و فخر بني آدم، اعظم علماء از نظر شأن و برجسته ترين آنان از نظر برهان، ابر پربار فضيلت، درياي بي کران علم، گردآورنده علوم و آگاه به فنون، رئيس علماي شيعه و مروّج مذهب تشيّع و اسلام، او که در رشته هاي مختلف علوم به تأليف کتاب پرداخت و کتابهايش در سراسر گيتي منتشر شد و نسيم معطّر آنها در همه جا به وزيدن گرفت، او که رياست مذهب تشيّع در معقول و منقول و فروع و اصول، به وجودش منتهي شد... او آيت خدا بر اهل زمين بود و او حقوق بسيار عظيمي بر پيروان مذهب جعفري دارد، هم از نظر بيان و قلم و هم از نظر تدريس و تأليف و در فخر و جود او همين بس که در مجلس شاه خدابنده، با علماي بزرگ اهل تسنّن به مناظره پرداخت (آنچنانکه خاطرنشان مي شود) و آنان را مغلوب و مرعوب براهين خود ساخت و موجب گرايش سلطان به تشيّع گرديد و مناقب و فضايل او قابل احصا نيست».
و سرانجام محدّث قمّي مي گويد:«هرچه در شأن او بگويم، بر آن مي مانم که زيره به کرمان برده باشم» [3] .
و در کتاب ديگرش مي گويد:«جمعيت بسياري از انفاس قدسيّه او و از برکت کتابهاي اوبه مذهب تشيّع گرويدند و بعضي از بزرگان او را در عالم خواب ديده اند که در نشأه آخرت در صدر همه علماي اسلام بوده و گوي سبقت را از همگان ربوده است». [4] .
4 - محقق بزرگ حاج «ملا علي علياري» صاحب کتاب «بهجة الامال» (متوفّي 1327 ق.) مي گويد:
«علاّمه حلّي، مفخر علماي برجسته و نامدار و مرکز قطب دايره اسلام، آيت خدا در دو جهان و نور خدا در تاريکيهاي زمين و استاد انسانها در همه ارزشهاي انساني، جمال دين و حق، ابومنصور حسن... معروف به علاّمه حلّي است خداوند او را در عاليترين مقامات قرار دهد و باران مواهب و نعمتهايش را بر او بباراند». [5] .
5 - «علاّمه سيد حسين بن رضا بروجردي» صاحب کتاب «زبدة المقال» (که علم رجال به صورت منظوم است) مي گويد:
وآية اللّه ابن يوسف حسن
سبط مطهّر فريدة الزَّمَن
علاّمة الدّهر جليل قدره
ولد رحمة وَعزَّ عمره [6] .
«و آيت خدا، فرزند يوسف يعني حسن، سبط مطهّر که يگانه عصر و علاّمه دهر و بلند مقام بود، در رحمت، تولّد يافت و عمرش قرين عزت بود».
ناگفته نماند که در مصرع آخر اشعار فوق به تاريخ سال تولّد و مدّت سنّ علاّمه حلّي اشاره شده است چرا که واژه «رحمة» به حساب ابجد مساوي با 648 است که سال تولّد علاّمه بوده و واژه «عزّ» مساوي با 77 است که علامه حدود 77 سال عمر کرد.
6 - «علاّمه» صاحب کتاب «رياض العلما» و علاّمه نوري در مستدرک مي گويند:
«علاّمه حلّي با تقواترين و پارساترين مردم زمان خود بود و از کتاب «اَلنَّفحات القدسيّه» سيد حسين مجتهد، نقل مي کنند که علاّمه حِلّي (؛) وصيّت کرد که نماز و روزه همه عمر خود را استيجار کنند و با اينکه حجّ خود را انجام داده بود وصيّت کرد، يک بار ديگر براي او حجّ بجا آوردند». [7] .
7 - علاّمه حاج ميرزا حسين نوري، صاحب مستدرک مي نويسد:«فضائل و کمالات علاّمه حِلّي (؛) بي شمار و مقامات علمي اش بسيار ارجمند است، و تأليفات او همه صفحه ها راپر کرده است و تعريف من از او مانند بردن خرما به منطقه خرماخيز هَجَر (و زيره به کرمان بردن) است...». [8] .
پاورقي
[1] بهجة الامال، ج 3، ص 233.
[2] الشيخ محمد بن الحسن (الحرّالعاملي) امل الامال، ج 2، ص 81.
[3] الکني والالقاب، ج 2، از منشورات مکتبة الصدر، ص 477 - 478.
[4] فوائدالرّضويه، ص 128.
[5] بهجة الامال، ج 3، ص 223.
[6] همان مدرک، ص 217.
[7] فوائد الرّضويّه، ص 127. سفينة البحار، ج 2، ص 228. گفتار علما و محقّقين ديگر، در شأن علاّمه حلّي (؛) در بحار، ج 1، از صفحه 203 تا 206 آمده است.
[8] بحار، ج 1، ص 206.