بازگشت

روايات و مسأله امامت حضرت مهدي


رواياتي که به طور اجمال و تفصيل بيانگر امامت حضرت صاحب الزّمان، امام دوازدهم حضرت مهدي (عج) از ائمه اهل بيت (عليهم السلام) رسيده بسيار است که در اينجا، قسمتي از آنها خاطرنشان مي گردد:

1 - «ابوحمزه ثمالي» مي گويد: امام باقر (عليه السلام) فرمود:«خداوند متعال محمد (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) را به سوي جن و انس (به عنوان پيامبر آنان) فرستاد و بعد از او، دوازده نفر وصيّ (براي او) قرار داد، که بعضي از آنان از دنيا رفته اند و بعضي مانده اند و هريک از آن دوازده وصيّ داراي سنّت و برنامه مخصوص به خود است، روش اوصيايي که بعد از رسول خدا (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) آمدند و مي آيند همچون اوصيا حضرت مسيح (عليه السلام) است که دوازده تن بودند و امير مؤ منان علي (عليه السلام) (در زهد و عبادت و ساده زيستي) همچون حضرت مسيح (عليه السلام) بود».

2 - «حسن بن عباس» از امام جواد (عليه السلام) و او از پدرانش تا اميرمؤ منان علي (عليه السلام) نقل مي کند که رسول خدا (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) فرمود:

«آمِنُوا بَلَيْلَةِ الْقَدْرِ فَاِنَّهُ يَنْزِلُ فِيها اَمْرَ السَّنَةِ وَاِنَّ لِذلِکَ الاَْمْرِ وُلاةٌ مِنْ بَعْدِي عَلِيّ بْنِ اَبِيطالِبٍ وَاَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِهِ».

«به شب قدر معتقد شويد؛ زيرا در شب قدر، کار (تقديرات) سال فرود مي آيد و براي آن کار، بعد از من زمامداراني هست که عبارتند از: علي ابن ابي طالب و يازده نفر از فرزندانش».

3 - اميرمؤ منان علي (عليه السلام) به ابن عبّاس فرمود:«شب قدر در هر سالي، وجود دارد و در آن شب، کار (و تقديرات) همه سال فرود آيد (و مشخّص گردد) و براي اين کار، بعد از رسول خدا (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) زمامداراني مي باشد».

ابن عباس عرض کرد:«آن زمامداران کيانند؟».

امام علي (عليه السلام) فرمود:«من و يازده نفر از صلب من هستند که آنان اماماني مي باشند که فرشتگان با آنان همسخن شوند».

4 - در حديث «لَوْح»، آمده که جابر بن عبداللّه انصاري مي گويد:«به حضور حضرت فاطمه زهرا (سلامُ اللّه عَلَيها) دختر رسول خدا (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) رفتم، در نزد او لَوْحي (صفحه اي) بود که نامهاي اوصيا و امامان از فرزندان او در آن (نوشته شده) بود، آنان را شمردم يازده نفر بودند، آخري آنان حضرت قائم (عليه السلام) از فرزندان فاطمه (سلام اللّه عليها) بود نام سه نفر از آنان «محمّد» و نام سه نفر از آنان (علي) بود».

5 - «ابوهاشم جعفري» مي گويد: به امام حسن عسکري (عليه السلام) عرض ‍ کردم:«جلالت و هيبت شما مرا از سؤ ال کردن از شما باز مي دارد اجازه مي دهي از شما سؤ الي کنم؟.

فرمود:«سؤ ال کن».

عرض کردم: اي آقاي من! آيا فرزند داري؟.

فرمود: آري.

عرض کردم: اگر براي تو پيش آمدي شد (و از دنيا رفتي) در کجا از آن فرزند سؤ ال کنم؟

فرمود:«در مدينه».

6 - «عمرو اهوازي» مي گويد: امام حسن عسکري (عليه السلام) فرزندش را به من نشان داد و فرمود:«هذا صاحِبُکُمْ بَعْدِي؛ بعد از من اين است صاحب و امام شما».

7 - «عمري» مي گويد:«امام حسن عسکري (عليه السلام) از دنيا رفت و فرزندي از خودش بجاي گذاشت».

8 - «ابوالقاسم جعفري» مي گويد:«از امام هادي (عليه السلام) شنيدم مي فرمود: جانشين من حسن است و حال شما درباره جانشين بعد از او چگونه است؟».

عرض کردم: قربانت شوم! از چه نظر؟

فرمود:«شما شخص او را نمي بينيد و ذکر نامش براي شما روا نيست».

عرض کردم: پس چگونه او را ياد کنيم؟

فرمود: بگوييد:«اَلْحُجَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ؛ حجّت از خاندان محمّد (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم)».

اينها روايات اندکي از نصوص بسيار بر امامت امام دوازدهم (عليه السلام) بود، که از ائمه اهل بيت (عليهم السلام) نقل شده است و روايات در اين راستا بسيار است که حديث شناسان شيعه، آنها را در کتابهاي خود تدوين و تنظيم کرده اند، يکي از آنها که به طور مشروح، آن احاديث را در کتابي جمع آوري نموده است «محمد بن ابراهيم، ابوعبداللّه نعماني» است که در کتاب خود به نام «اَلْغَيبة» (غيبت نعماني) آن روايات را آورده است، بنابراين، در اين کتاب نيازي به ذکر آنها به طور مشروح نيست.