بازگشت

فخر المحققين فرزند برومند علامه و نصايح علامه به او


علاّمه حِلّي پسري داشت به نام محمّد، معروف به «فخرالمحقّقين» و فخرالدّين که به راستي خلف صالح و نمونه اي شايسته از پدر بود، در دوران نوجواني به مرحله اجتهاد رسيد و کتابهاي بسياري تأليف نمود و از مفاخر مراجع تقليد عصر خود گرديد، او از شاگردان برجسته پدرش بود و بعضي از کتابهاي پدرش را شرح کرد، مانند شرح تهذيب الاصول و شرح مبادي الاصول و ايضاح الفوائد في شرح مشکلات القواعد و...

وي در شب بيستم جمادي الاولي سال 682 هجري قمري متولّد شد و در شب جمعه 25 جمادي الثّانيه سال 771 در سن 89 سالگي از دنيا رفت. [1] .

صاحب «نخبة المقال» در شعر خود مي گويد:



فخر المحقّقين نجل الفاضل

ذاع للارتحال بعد ناحل



يعني:«فخرالمحقّقين، فرزند فاضل (علاّمه حلّي) است، بعد از عمري پربار و پرمهر، رحلتش آشکار شد».

واژه «ذاع» به حساب ابجد 771 مي باشد؛ و واژه «ناحل» 89 مي باشد، يعني او در 89 سالگي به سال 771 هجري قمري، رحلت کرد.

علاّمه حِلّي توجّه عميق به اين فرزند داشت و فوق العاده به او احترام مي کرد، بعضي از کتابهايش مانند قواعد، تذکرة الفقهاء و اَلْفين را به خاطر پاسخگويي به التماس فرزندش ‍ فخرالمحقّقين، تأليف کرده است تا آنجا که علاّمه در مقدّمه کتاب تذکرة الفقهاء مي گويد:«اين کتاب، خلاصه اي از گفتار فقها در احکام است که آن را تأليف نمودم: اِجابةً لا لتماس اَحَبُّ الخلق اِلَيّ واَعَزُّهُم علي وَلَدي محمّد اَيَّدَهُ اللّه تعالي بالسَّعادات و...»

«براي اينکه پاسخ داده باشم درخواست محبوبترين و عزيزترين فرد نزد خودم را؛ يعني پسرم محمّد، خداوند مقام ارجمندي در پرتو سعادتها به او عنايت کند و او را توفيق به دستيابي بر همه نيکيها دهد و به توفيقات، تأييد نمايد و طريقه صحيح تحقيق را به او عنايت فرمايد و همه نيکيها را روزي او گرداند و هرگونه بدي را از او دور کند و عمر طولاني توأم با سعادت و زندگي گوارا همراه با خوشبختي به او بدهد و او را از گزند حوادث، حفظ فرمايد و مرا در جميع امور، فداي او نمايد». [2] .

علاّمه حِلّي بقدري فرزندش را شايسته مي بيند که به او سفارش مي کند تأليفات ناتمامش ‍ را تکميل و تهذيب کند. [3] .


پاورقي

[1] الکني والالقاب، ج 3، ص 16. بحار، ج 1، ص 227.

[2] فخرالمحقّقين،ايضاح الفوائدفي شرح القواعد،ج 1،مقدمه:صفحه (ي) و (يب) - علامه مجلسي، بحار، ج 1، ص 227.

[3] الکني والالقاب، ج 2، ص 479.