بازگشت

دلايلي که بر وجود امامت حضرت صاحب الزمان مهدي منتظر اقامه شد


دلايل خردپسند، که با آن اثبات چنين موضوعي معقول و منطقي است، بر وجود و امامت آن قطب زمان و وليّ دوران ـ ارواحنا فداه ـ بسيار است و صدها و بلکه هزارها کتاب و رساله پيرامون اين موضوع و مسائلي که با آن ارتباط دارد تأليف شده است.

احاديث متواتر و ملاقاتها و تشرّفهاي شخصيتهاي مشهور و افراد عادي و توقيعات و نامه ها و معجزات و خوارق عادات، همه آن را اثبات مي نمايند.

امامت و غيبت و طول عمر و ظهور حضرت مهدي (ع) و جهاني شدن دين اسلام و تشکيل حکومت واحد جهاني حق و عدل، به وسيله آن حضرت، از خبرهاي غيبي مشهور و معروفي است که در کتابهاي تفسير و حديث و تاريخ و رجال و لغت و غيره روايت شده است. صحابه مشهور و تابعين معروف و محدثين بزرگ، و اصحاب مَسانيد و جوامع و سنن، اين احاديث را روايت کرده اند. [1] و بيش از يک صد آيه از آيات قرآن مجيد به ظهور آن حضرت و در ارتباط با آن تفسير و تأويل شده است.

صدق خبرهاي غيبي پيغمبر اکرم (ص) و اهل بيت آن حضرت، به مرور زمان ثابت تر شد، و گذشت زمان ايمان و باور ما را به اين خبرهاي غيبي استوارتر مي سازد. بيائيد اين کتابهاي غيبت را که پيرامون انقلاب آخر الزمان، و رهبر آن، حضرت مهدي (ع) از عصر پدر آن حضرت تا حال نوشته شده بخوانيد ببينيد صدها اشخاص که خبر بسياري از آنها منفرداً هم يقين آور است، از وجود آن حضرت و تشرف خود يا ديگران به سعادت لقاي آن امام بزرگوار، در عصر پدر بزرگوارش و در عصر غيبت صغري و عصر غيبت کبري (عصر کنوني)، خبر داده اند. حال در صورتي که در اثبات يک موضوع، مثل ولادت فلان و وجود فلان و موضوعات ديگر، به خبر يک نفر موثّق اکتفاء نموده، اطمينان حاصل مي شود، به طريق اولي به خبر جمع بسياري از مشاهير و موثّقين، يقين حاصل خواهد شد.

آيا خبر افرادي مثل سيد بحر العلوم ها و مقدس اردبيلي ها را مي توان رد کرد؟ آيا مي شود آنها را که از مکروهات محترز و مجتنب بوده، و در زهد و تقوا کم نظير بوده اند، تکذيب کرد و دروغگو خواند؟

آيا تشرّفها و ديدارهائي که در همين عصر خودمان براي بعضي اتفاق افتاده و مشتمل بر معجزه و کرامتي بوده است کافي نيست؟

آيا توسّلات بسيار به آن حضرت که آثار عجيب داشته، ما را به آن حضرت راهنمائي نمي نمايد؟ هيچ راهي براي ترديد و شک در وجود و امامت آن حضرت با اين همه تشرفها و معجزات نيست. فقط غيبت طولاني و طول عمر ايشان موجب شده که با اين همه نشانيها، و شواهد گوناگون، بعضي اهل زيغ و اهواء و انحرافات، در شک و ترديد افتند، يا خود را به شک و ترديد بزنند.

اما آيا طولاني شدن غيبت و طول عمر آن حضرت مي تواند به کسي اجازه و جرأت دهد که اين همه احاديث و تواريخ و نقلهاي متواتر را تکذيب کند، و در قدرت مطلقه خدا شک نمايد؟ يا به صرف اينکه براي ما شرف تشرف بلقاي ايشان فراهم نشده، يا اگر شده ايشان را نشناخته باشيم، مي توانيم ديگران را که به اين سعادت نايل شده اند، تکذيب کنيم؟

آيا فضانورداني که به ماه رفته و از آنجا وضع ماه را گزارش دادند، قولشان معتبر است، ولي قول اين همه موثّق مورد اعتماد نيست؟

وانگهي، مگر ما به هر چه باور داريم، غيبت آن شيء مانع از باور آن است؟ مگر آنان که به نيروي جاذبه معتقدند آن را ديده اند؟ شرط ايمان به وجود يک شيء، اين نيست که آن شيء ديدني باشد، يا به يکي ديگر از حواس پنجگانه محسوس شود، يا اگر محسوس است ما آن را ديده و حس کرده باشيم، و يا اگر محسوس ما شده باشد او را شناسائي کرده باشيم. مگر غير از اين است که بيشتر از چيزهائي که ما وجود آنها را در گذشته و حال باور کرده ايم محسوس خودمان نشده است؟ به يک نظر همه اصلهاي اعتقادي ما غيب است، و ما به آنها ايمان داريم و ايمان ما معقول و منطقي است. مسلمانان عموماً به وجود و حيات عيسي و خضر و الياس حتي دجّال معتقدند، با اينکه اکثر آنها را نديده و بطور محقّق جز در مورد خضر روايت آنها ثابت نشده است. چنان که عموماً مردم تاريخ را رد نمي کنند و به بسياري از شخصيتهاي تاريخي و حوادث تاريخي يقين دارند، با اينکه فعلاً همه غيب است.

همچنين مسلمانان به وجود موجودات ذره بيني پيش از آنکه به وسيله ميکروسکوب ديده شوند معتقد بودند، چون اهل بيت پيغمبر (ص) از وجود آن قبيل موجودات خبر داده بودند. پيش از اختراع تلويزيون، باز هم بر حسب احاديث که از امکان وقوع ديدار از فاصله هاي دور از مشرق تا مغرب و امکان تسخير فضا و ماه و کرات ديگر خبر مي داد ايمان داشتند، و به استبعادات يا اشکالات به اصطلاح علمي [2] و مقلدان آنها، يعني گرفتاران ضعف ايمان به قدرت و توانائي خدا و مغروران به اصطلاحات و توهمات، اعتنا نمي کردند، که چگونه تسخير فضا و کرات امکان پذير خواهد شد. و مثلاً خَرق واِلتيام (که در نظرشان محال بود) پيش مي آيد. يا چگونه ديدن يک جسم از فاصله بسيار دور با وجود موانعي مثل کوهها و کروي بودن زمين قابل قبول است.

اکنون هم شخص مؤمن به خدا و رسول به مسائل و وقايع بسياري که در آينده واقع خواهد شد، مثل تکوير شمس و انفطار سماء و انتثار نجوم و خروج دابّة الارض و اشراط و علائم ساعت که از آن جمله، ظهور حضرت مهدي (ع) است، و در قرآن مجيد يا احاديث و روايات آمده است، اعتقاد دارند. چون هيچگونه برهان قطعي بر عدم امکان وقوع اين امور نيست، فقط بايد دلائل اين پيشگوئي و خبر از آينده و حال را بررسي نمود و اگر محکم و عقلاني بود پذيرفت.

از جهت ديگر مي گوئيم خبرهاي غيبي و پيشگوئيهاي قرآن مجيد و پيغمبر اکرم و ائمه: يک مسأله ثابت و واضح و حقيقت انکار ناپذير است. و تاريخ چنان آن را ثابت مي نمايد که حوادثي مثل غزوه اُحُد و بدر و هجرت و بيعتِ عقبه و رضوان را ثابت مي نمايد. مسلمانان به خبرهاي غيبي قرآن مجيد و پيغمبر ايمان داشتند، با اينکه غيب بود و هنوز خارج و آينده، مطابق بودن آن خبرها را با واقعيات و عينيات آينده آشکار نکرده بود. اما به تدريج و با مرور زمان، وقايعي که روي مي داد صحت اين خبرها و ارتباط خبر دهنده را با عالَم غيب تأييد و بر قوّت ايمان مؤمنين مي افزود.

بسياري از اين خبرهاي غيبي به جز آنچه در قرآن مجيد است در ضمن يک يا چند حديث بيشتر بيان نشده و غالباً در حد استفاضه نيست، مع ذلک مسلمانان به آنها ايمان داشته و دارند. اما در موضوع «مهدي» و وجود و امامت و ظهور آن حضرت و اينکه جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود، چنانکه از ظلم و جور پر شده باشد، نه فقط يک خبر و دو و سه و ده و بيست و صد خبر، بلکه صدها حديث معتبر داريم که علاوه بر اعتبار في نفسه موجب مَزيد قوّت و اعتبار يکديگر و شرح و بيان و تفسير يکديگر مي باشند.

شواهد و مؤيدات تاريخي و صد در صد معتبر اين دليل، بسيار است که از بيان تعدادي از آن براي طولاني نشدن کلام معذوريم. [3] و اجمالاً علي التحقيق در کمتر موضوعي از مسائل اعتقادي مانند اين موضوع زمينه ايمان و يقين و باور و استناد به احاديث و تواريخ و مؤيدات و شواهد فراهم است.

بنا بر اين، اختصاراً ادّله وجود آن حضرت و امامت ايشان را در چند دليل خلاصه مي کنيم.

1ـ خبر شخص امام حسن عسکري (ع) و خواصِ آن حضرت، و اعلاميه هاي ايشان به بعضي از نقاط شيعه نشين مثل قم.

2ـ تشرّف صدها نفر به زيارت حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه ـ در عصر پدر بزرگوارش و عصر غيبت صغيري و عصر غيبت کبري (عصر حاضر).

3ـ صدور معجزات و کرامات بسيار از آن حضرت در اثر توسّلات، يا ضمن تشرّف افراد و به گونه هاي ديگر.

4ـ اخبار متواتر و بشارتهاي حضرت رسول (ص) و ائمه: در ضمن صدها حديث معتبر که در کتابهائي که قبل از ولادت آن حضرت و قبل از غيبت صغري تأليف شده، ضبط و روايت شده است.

5ـ و بالاخره نقل تواريخ معتمد و کتابهاي أنساب، تا آنجا که بعضي از علماي عامه تشرّف به زيارت آن حضرت را ادعا کرده و در اظهار اشتياق به سعادت ديدار و ظهور آن رهبر عدالت گستر اشعار سروده، و بعضي از خلفاي بني عباس چون الناصر لدين الله، که از دانشمندان اين سلسله و اهل حديث و روايت بوده است، چنان در ايمان به آن حضرت محکم بوده است، که «سرداب غيبت» به امر او تعمير شد و کتبيه در سرداب که از آثار عتيقه و نفيسه بوده و هم اکنون نيز باقي و منصوب است، شاهد اين عقيده او است.

علاوه بر اين دلائل، ادله ديگري نيز بر امامت آن حضرت اقامه شده است که به همين مقدار اکتفا مي کنيم و علاقمندان را به کتابهاي بزرگ، مانند کمال الدين صدوق، غيبت نعماني، غيبت شيخ طوسي و منتخب الاثر، تأليف نگارنده، و نجم ثاقب و کشف الاستار و کتابهاي ديگر ارجاع مي دهيم.

و از خداوند متعال تعجيل در فرج و ظهور امر آن حضرت و نجات جهان را از اين نگرانيها و اضطرابات و توطئه ها و جنايات شرق و غرب و رژيمها و مکتب هاي منحرف مسئلت مي نمائيم.

«اللهم عجل فرجه وسهل مخرجه وزين الارض بطول بقائه واجعلنا من أنصاره وأعوانه ومقوية سلطانه وصل عليه وعلي آبائه الطاهرين، انک علي کل شيء قدير».


پاورقي

[1] براي اطلاع مختصر از کتابهايي که در اين موضوع نوشته شده و نام صحابه پيغمبر (ص) و علماء محدثيني که اين احاديث را روايت کرده اند، رجوع شود به «نويد امن و امان» تأليف نگارنده و مقدمه کتاب شريف نجم ثاقب.

[2] متأسفانه برخي از علماي هيئت و طبيعت در گذشته و حال گرفتار اين خطا بوده اند که فرضيه ها و حدس هاي غير قطعي را مسلّم گرفته و بر اساس آن فرض ها و حدس ها، که اسم عِلم به آنها داده و بلکه علم را به آنها منحصر شمرده اند، حقايق مهم را که از حيطه آن فرضيه ها خارج يا منافي با آنها بود، رد کرده اند. اما قرآن در سوره يوسف، آيه76 مي فرمايد: (وفوق کل ذي علم عليم).

[3] به کتاب «نويد امن و امان» و «پرتوي از عظمت حسين (ع)» نوشته نگارنده رجوع شود.