بازگشت

چنانکه مي دانيم نظام امامت بعد از رحلت حضرت رسول اعظم جز زما


چنانکه مي دانيم نظام امامت بعد از رحلت حضرت رسول اعظم جز در مدت پنج سال زمامداري حضرت علي و ششماه زمامداري امام حسن مجتبي (ع) استقرار نيافت، بنا بر اين آيا اين نظام تا ظهور حضرت مهدي (ع) و انقلاب جهاني آن حضرت تعطيل و از تصرف در امور ممنوع خواهد ماند و در اين فاصله ممتد چگونه نظامي شرعي و اسلامي خواهد بود؟

امامت داراي ابعاد مختلف و شؤون متعدد است که از آن جمله زمامداري و اداره امور و قيام به برقراري عدل و قسط و حفظ امنيّت است. در ساير ابعاد تا حدي که با اين بُعد سياسي امامت ارتباط نداشته يا کمتر ارتباط داشته، شکي نيست که رهبران نظام امامت وظايفي را که به عهده داشته اند انجام داده اند، و در بُعد سياسي نظام امامت هم، اگر چه مخالفت سياستمداران غاصب با اصل نظام و جلوه ابعاد متعدد آن از بيم اين بعد سياسي بوده و هست، معذلک اين مخالفتها و ممانعتها موجب بروز فترت و فاصله در اين نظام نگرديد و از اصالت و اعتبار واقعي و شرعي آن چيزي کم نکرد.

اصولاً استقرار نظام مکتبي به دو گونه و در دو بعد صورت مي گيرد، يکي به تبعيت و پيروي اختياري گروندگان به آن نظام، که مي توان گفت اصل استقرار نظام است، و سپس به قدرت اجرائي و نيروي نظامي و مادّي و تشکيلات رسمي.

بديهي است به صورت دوّم حکومت و ولايت شرعي فقط در عصر حضرت رسول (ص) پس از هجرت آن حضرت به مدينه طيبه، و در دوره زمامداري امير المؤمنين و حضرت مجتبي (ع) استقرار يافت، اما به شکل اوّل هميشه تا زمان ما و تا عصر ظهور استقرار خواهد داشت هر کس اين نظام را مي شناسد و مؤمن به اين نظام است، خود را تابع آن مي داند و از رهبر اين نظام اطاعت مي نمايد.

اين نظام هميشه با نظامهاي غير شرعي درگير بوده و پيروان آن، نظامهاي غير شرعي را رد مي کردند و موظّف بودند در داخل خود به حسب دستور امامان امور خود را با اين نظام تطبيق بدهند.

شهرهائي مثل «قم» در عصر پادشاهان بني عباس، اگر چه به ظاهر تحت رژيم غير شرعي آنان بودند، در باطن بيش از آنچه تحت نفوذ رژيم بغداد باشند تابع نظام امامت بودند. اين ائمه بودند که پيروان خود و مؤمنين به نظام امامت را مأمور کرده بودند که در اختلافات و مرافعاتي که برايشان پيش مي آيد، به علما و حاملان علوم اهل بيت رجوع نمايند و به قضاوت آنها تسليم باشند.

يگانه جمعيتي که در اسلام رژيم حُکّام جور و نظامهاي دمشق و بغداد و جاهاي ديگر را نپذيرفت، و همواره اين رژيمها از آنها در هراس بودند، شيعه و پيروان نظام امامت بودند اينها بودند که حکومتهائي که بر اين اساس نبودند حکومت ظلمه مي دانستند.

اين نظام هميشه دوام داشته و هيچگاه منقطع نمي شود. مرحوم «سيد محمّد مجاهد» و ساير علماء به عنوان رهبري اين نظام (از جانب امام عصر (ع)) فرمان جهاد با روس را صادر نمودند، و خود شخصاً در آن شرکت کردند. مرحوم «حاج ميرزا مسيح تهراني» در واقعه شورش عليه نفوذ روسيه در ايران، و قتل «گري بايدوف» سفير مقتدر و مطلق العنان روسيه، موضعش اتکاء به اين نظام بود. در مسأله «تحريم تنباکو» که حکم قاطع «اليوم استعمال تنباکو در حکم محاربه با امام زمان (ع) است» دماغ حکومت جبار انگليس را به خاک ماليد، نمونه اي از قدرت نظام امامت بود، و «آيت الله ميرزاي شيرازي» از موضع نيابت عامّه حضرت ولي عصر ـ ارواح العالمين له الفداء ـ اين حکم تاريخي را صادر کرد. در انقلاب مشروطه، قيام علماء عليه استبداد شاه، که از عصر ناصر الدين شاه شروع شد، همه به استناد استمرار نظام امامت و نيابت عامه فقهاء بود.

مجاهدات شخصيتي مثل «سيد شرف الدين» با استعمار فرانسه در سوريه و لبنان و انقلاب مرحوم «آقا ميرزا تقي شيرازي» عليه استعمار انگليس در عراق، که به يک جهاد تمام عيار با انگليس شکل گرفت و موضع گيريهاي «کاشف الغطا» به ضد سياست استعماري انگليس و «سيد محمّد سعيد حبوبي» و «آيت الله حکيم» عليه نظام مزدور عبدالسلام، و صدها حرکات کوچک و بزرگ ديگر، و بالاخره انقلاب اسلامي ايران به رهبري علماء وفقهاء و مراجع بزرگ، علي الخصوص امام خميني، همه وجود اين نظام و بقاء و نفوذ آن را نشان مي دهد، و گواه اين است که اين نظام هيچگاه منقطع نشده است، هر چند پيروان آن از حيث کميّت و کيفيّت، به اختلاف اعصار و شدت سياستهاي طاغوتها و بعضي علل ديگر، يکسان نبوده اند. چنان که در عصر اوّل بعد از رحلت رسول اکرم (ص) قلّت عدد آنها به نهايت رسيد، و در يک حساب به سلمان و ابو ذر و مقداد، و در حساب وسيع تر به عمّار، محدود شد. بالاخره جز گروهي از صحابه، و بعضي مثل مالک بن نويره، که حتي به تهمت ارتداد کشته شد و همسرش مورد بي شرمانه ترين تجاوزها قرار گرفت، افراد بيشتري باقي نماندند ويا اگر بودند جرأت اظهار نداشتند. اما به تدريج و مرور زمان گرايش مردم به اين نظام زياد شد و هر چه جلو آمدند به سِرّ برقراري اين نظام، و اينکه اين امّت به اين نظام و رهبري اين دوازده نفر ارجاع شده اند، بيشتر پي بردند.

پس هيچ موجبي براي منقرض شدن اين نظام پيش نيامده و هيچ کس نخواهد توانست آن را منقرض سازد. چنان که ديديم بيش از نيم قرن رضاخان پهلوي، عامل انگليس، و پسرش ـ نوکر سر سپرده آمريکا ـ براي از بين بردن نفوذ معنوي اين نظام و حکومت آن، تلاش کردند و چه جنايات هولناکي را که مرتکب شدند و حتي محمّد رضا پهلوي در کتابهائي که به او نسبت مي دادند به اين افتخار مي کرد که پدرم اين کار را کرد، يعني اين نظام و حکومت را که مردم کم و بيش به آن نظر داشته و حلال و حرام را از آنها مي گرفتند، از ميان برداشت، و حتي يکي از نوکران خود فروخته اش در کرج در طي يک سخنراني افتخار مي کرد که ديگر زمان اجازه نمي دهد که يک نفر سيد در سامِرّا با سياست دولت مخالفت کند، وبا يک فتوا و حکم، اوضاع را آن چنان، عوض نمايد. اما علي رغم اين تلاشهاي استعمارگران و نوکران آنها، که قريب يک قرن است عليه اين نظام بشدت ادامه دارد، در اين انقلاب اسلامي با چنين جلوه تابناک و درخشاني، ظاهر شد که الحمد لله به صورت رسمي نيز امور را قبضه، و نظام اسلامي را اعلام کرد.

اگر بقاياي آن رژيم و آن مزدوران انگليس و آمريکا و دست پروردگان فرهنگ استعماري و پيروان مکتب مارکس و لنين، و سرسپردگان به روسيه و چپ گرايان آمريکائي بگذارند و دست از تحريکات و تبليغات سوء کرشکني بردارند و از پشت به اسلام و انقلاب خنجر نزنند، اين انقلاب که کارسازي اسلام و نظام سياسي آن را نشان داد، اميدواريم مطلع حرکات و جنبش هاي بزرگ براي بازگشت به اسلام در تمام جهان اسلام شود. (ولا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم).

و خلاصه اينکه اين نظام از عصر خود پيغمبر تا حال باقي است، و در اين عصر که عصر غيبت است، در ولايت فقها و علماي عادل تبلور دارد و اين نظامي است که مرز و حد ندارد و هر کجا و در هر نقطه از جهان، تحت هر رژيم و حکومت، يک نفر مسلمان باشد، بايد از اين نظام تبعيت داشته باشد و تابعيت واقعي او تابعيت از اين نظام باشد. اين نظام است که رمز وحدت سياسي تمام شيعه در سراسر عالم است. [1] .


پاورقي

[1] پيرامون اين بحث و بحث هاي مناسب آن، به کتابهاي «پاسخ به ده پرسش» و «عقيده نجات بخش» نگارش نويسنده مراجعه شود.