بازگشت

فرق امامت با رژيم انتصابي انقلابي که در کنفرانس باندونگ نيز


انقلابات بزرگ که براي متحوّل و دگرگون کردن يک وضع سياسي و اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي به وجود مي آيد، بايد به يک نظام غير استبدادي منتهي شود که حتي رهبران انقلاب هم نتوانند در شکل انقلاب، استبداد ديگري را بر مردم تحميل نمايند.

از سوي ديگر در بعضي موارد ديده مي شود که جامعه اي که انقلاب کرده استعداد انتقال فوري به حکومت دموکراسي را ندارد، يا به واسطه اينکه رشد جامعه در اين حد نيست، يا براي اينکه اعمال نفوذهاي خارجي مانع مي شود که انتخابات آزاد انجام بگيرد، و در نتيجه مشاهده مي شود که اگر بخواهند فوراً انقلاب را به حکومت به قول خودشان مردم بر مردم منتقل کنند، اصل هدفشان از انقلاب، مثل استقلال سياسي يا فرهنگي، از بين مي رود و وابستگي و استبداد سابق به صورت دموکراسي ادامه مي يابند. لذا اين انقلابيون آمدند و اين طرح را دادند که براي ادمه انقلاب و آماده شدن يک ملّت براي حکومت دموکراسي کامل، رهبر انقلاب يک فردي را که آشنائي کامل به انقلاب داشته باشد و بتواند انقلاب را در مسير خود راهنمائي کند و در اين دوره انتقال جامعه را آماده سازد به ملّت معرفي نمايد تا او را به رهبري انتخاب کنند.

حال اين نظر تا چه حد صحيح است و آيا با اين توضيحات، اين رژيم انتقالي، از ديکتاتوري خارج مي شود يا نه؟ و آيا در صورتي که انتخاب شخص معرفي شده الزامي باشد اين حرف که يک نسل جامعه از حق خود محروم شوند و به حکومتي که نمي خواهند تن در دهند، براي اينکه نسل آينده حکومت دموکراسي داشته باشند چگونه توجيه مي شود؟، و اگر الزامي نباشد، اين دوره انتقال نخواهد بود و خطر اينکه مردم تحت نفوذ عواملي، ديگري را که نا آشنا به انقلاب است انتخاب نمايند، و انقلاب از مسير خود منحرف شود، دفع نخواهد شد. فعلاً در مقام بر شمردن نواقص و معايب اين نظر نيستيم، اجمالاً مي خواهيم اين مطلب را بگوئيم که آن انقلاباتي که در کنفرانس باندونگ مطرح شده انقلابات رهائي بخش به منظور باز پس گرفتن اختيارات غير مشروع از زمامداران مستبد و بر قرار کردن حکومت ملي و به اصطلاح دموکراسي است که در ملّتهاي عقب مانده و استعمار زده آسيا و آفريقا و آمريکاي لاتين واقع شده و مي شود.

اما در انقلاب اسلامي که هميشه تداوم دارد و هميشه بوده است آن چيزي که محرک و الهام بخش انقلابيون اسلام خواه است، همان ايمان به حکومت «الله» و رهنمودهاي سياسي قرآن و سيره حضرت رسول (ص) است، که خواست واقعي توده هاي مسلمان باز گشت حکومت «الله» و نظام اسلام است.

پس اين انقلاب با معيارهاي اسلامي که دارد هدفش برقراري نظام شرعي و الهي خواهد بود. اين انقلاب که با الهام مستضعفان از آياتي مثل آيه: (ونريد أن نمن علي الذين استضعفوا في الارض...) = «و اراده داريم بر آنانکه در زمين به استضعاف کشيده شدند منت نهيم و...» [1] و آيه: (ونري فرعون وهامان...) [2] و صدها آيات حرکت بخش و انقلاب آفرين به وجود مي آيد، هدفش مشخص و عاليتر و سازنده تر از انقلابات عادي است.

نظام امامت، نظام انقلابي تداوم انقلاب اسلام و امتداد رسالت اسلام است، و براي انتقال قدرت و مقدمه انتقال به رژيم ديگر نيست چون چنانکه گفتيم نظام، نظام اول و آخر و هميشه جاودان است چنانکه حکومت «الله» بر کل عالم هستي و بر اجزاي آن، حکومت دائم و غير قابل زوال است. نظام مختص به ملل عقب مانده نيست، نظام همه جوامع و رهبر همه انسانها است. ملل عقب مانده را به جلو مي راند و ملل پيشرو را رهبري مي نمايد و به آنها محتواي انساني و شرافتمندانه مي دهد. دنيا هر چه جلو مي رود با نظام امامت و وحدت حکومت و قانون واحد روي موافق بيشتر نشان مي دهد، چنانکه به آن اشاره کرديم و تا حال آزمايش شده و پس از اين هم آزمايش خواهد شد، دموکراسي حکومت آيده آل و تمام انساني و نمونه و موافق با انديشه هاي متعالي بشر و حتي چنانکه مي گويند حکومت مردم بر مردم، نيست و آنچه ديده مي شود انحطاط هاي گوناگون حکومتها و ملّتها را تهديد مي کند، و جهان را به سوي جنگ و کشتار و محو مدنيّت پيش مي برد و نشان مي دهد که اين نوع حکومتها، انساني نيست تا حکومت الله را که در نظام امامت تجلّي مي کند مقدمه آن بدانيم.

رژيم رهبري انقلابي که مقدمه دموکراسي خوانده مي شود خود اصالت و موضوعيت ندارد، اما نظام امامت که هر انقلابي در صورتي ناجح و پيروز خواهد شد که به آن برسد، مقدمه نيست و از آغاز بوده و تا پايان خواهد بود.

نظامي که رهبري محمد (ص) و علي (ع) را دارد، هرگز مقدمه نظامي که زمامداران معلوم الحال کشورهاي به اصطلاح متمدن پيشرفته شرقي و غربي رهبري آن را دارند نخواهد بود، تا کسي آن را به رژيم هاي انقلابي معاصر افريقا يا جاهاي ديگر قياس کند. لذا فردي مثل «روسو»، مي گويد که: دنياي کنوني به رهبري مانند محمد (ص) نيازمند است زيرا فقط چنان رهبر الهي و چنان نظامي که رهبران آن مانند محمد (ص) و علي (ع) باشد، مي تواند کشتي متلاطم و طوفاني شده بشريت را از امواج فتنه ها و طوفانهاي گوناگون نجات دهد.


پاورقي

[1] سوره قصص، آيه5.

[2] سوره قصص، آيه6.