بازگشت

امام صادق و کتب جفر و جامعه و مصحف فاطمه


ابي بصير گويد:

دخلت علي ابي عبدالله عليه السلام فقلت له جعلت فداک اني اساءلک عن مساءلة هيهنا احد يسمع کلامي؟ قال فرفع ابو عبدالله عليه السّلام سترا بينه و بين بيت آخر فاطلع فيه ثم قال يا ابا محمد سل عما بدالک قال قلت جعلت فداک ان شيعتک يتحدثون ان رسول الله صلي الله عليه و آله علم عليا عليه السّلام بابا يفتح له منه اءلف باب قال فقال يا ابا محمد علم رسول الله صلي الله عليه و آله عليا عليه السّلام الف باب يفتح من کل باب الف باب قال قلت هذا والله العلم قال فنکت ساعة في الارض ثم قال انه لعلم و ما هو بذلک قال ثم قال يا ابا محمد و ان عندنا الجامعة و ما يدريهم ما الجامعة؟ قال قلت جعلت فداک و ما الجامعة؟ قال صحيفة طولها سبعون ذراعا بذارع رسول الله صلي الله عليه و آله و املائه من فلق فيه و خط علي بيمينه فيها کل حلال و حرام و کل شيء يحتاج الناس اليه حتي الارش في الخدش و ضرب بيده الي قال تاءذن لي يا ابا محمد قال قلت جعلت فداک انما انا لک فاصنع ما شئت قال فغمزني بيده و قال حتي ارش هذا کانه مغضب قال قلت هذا والله العلم قال انه لعلم و ليس بذالک ثم سکت ساعة ثم قال و ان عندنا الجفر و ما يدريهم ما الجفر قال قلت و ما الجفر قال وعاء من ادم فيه علم النبيين و الوصيين و علم العلماء الذين مضوامن بني اسرائيل قال قلت ان هذا هو العلم قال انه لعلم و ليس بذلک ثم سکت ساعة ثم قال و ان عندنا لمصحف فاطمة عليهاالسلام و ما يدريهم ما مصحف فاطمة (ع)؟ قال قلت و ما مصحف فاطمة؟ قال مصحف فيه مثل قرآنکم هذا ثلاث مرات والله ما فيه من قرانکم حرف واحد قال قلت هذا والله العلم قال انه لعلم و ما هو بذاک ثم سکت ساعة ثم قال ان عندنا علم ما کان و علم ما هو کائن الي ان تقوم الساعة قال قلت جعلت فداک هذا هو والله العلم قال انه لعلم و ليس بذاک قال قلت له جعلت فداک فاي شيء العلم قال ما يحدث بالليل و النهار الامر بعد الامر والشيء الي يوم القيامة. [1] .

شرفياب محضر امام صادق عليه السّلام شدم، عرض کرم: قربانت گردم، مي خواهم از شما موضوعي بپرسم. آيا در اينجا غير از ما کسي هست که سخن مرا بشنود؟ مي گويد امام پرده وسط اطاق را بالا زد تا ابي بصير ببيند که کسي نيست. آنگاه فرمود: اي ابي بصير! هرچه مي خواهي سؤ ال کن عرض کردم: قربانت گردم، شيعيان شما مي گويند اميرالمؤ منين سلام اللّه عليه يک باب از علم از پيامبر بزرگ صلي الله عليه و آله آموخت که از آن هزار باب علم بر روي حضرت علي باز شده است. حضرت فرمود: اي ابابصير! رسول اکرم صلي الله عليه و آله هزار باب از علم به علي عليه السّلام ياد داد که از هر باب هزار باب علم به روي آن حضرت باز شد. ابابصير مي گويد عرض کردم: به خدا سوگند، اين است علم. ابي بصير مي گويد:

مولايم ساعتي با انگشتان مبارکش بر زمين زد و فرمود: مسلما اين علم است، اما آن علم کامل و همه جانبه نيست. فرمودند: کتاب جامعه نزد ماست و مردم نمي دانند جامعه چيست. مي گويد عرض کردم: جامعه چيست؟ فرمود: کتابي است که طول آن هفتاد ذراع است با ذراع رسول اکرم صلي الله عليه و آله و آن را به زبان مبارک بيان فرموده و حضرت علي عليه السّلام نوشته است. به تمام احکام الهي از واجب و حرام و هرچه مردم نياز به آن دارند در آن هست، حتي ديه و جرم يک خراش. در اين موقع امام صادق عليه السّلام دست مبارکشان را بر من زده، فرمودند: اجازه مي دهي؟ عرض کردم: مولاي من! هرچه ميل داريد عمل کنيد. آنگاه حضرت يک نشگون (يا در اصطلاح فارسيها يک پنجير) به من گرفت و فرمود: حتي جزاي اين عمل کوچک هم در آن بيان شده است. در اين موقع امام عليه السّلام به نظر غضبناک مي رسيدند. عرض کردم: قربانت بروم، والله اين علم است. فرمودند: آري، اين علم است اما دانش نهايي نيست. سپس لختي سکوت کردند و سپس فرمودند: در نزد ما کتاب جفر است، و مردم چه مي دانند جفر چيست. عرض کردم: قربانت شوم، جفر کدام است؟ فرمود: ظرفي است که تمام علوم انبياء و اوصياء و دانشمندان بني اسرائيل، همه در آن است. عرض کردم: قربانت گردم، اين است معني علم؟ فرمودند: اين علم است اما باز علم کامل نيست. آنگاه مدتي ساکت ماندند و فرمودند: نزد ماست مصحف مادرم فاطمه، و مردم چه مي دانند مصحف فاطمه چيست. عرض کردم: مصحف فاطمه چيست؟ فرمودند: سه برابر قرآن شماست، به خدا سوگند، يک کلمه از قرآن شما در آن مصحف نيست. عرض کردم: به خدا علم کامل اين است. فرمودند: اين کتاب علم است اما علم کامل نيست. و لحظاتي خاموش شدند، آنگاه فرمودند: در نزد ماست علم به آنچه گذشته و هرچه که در آينده واقع مي شود تا قيام قيامت. عرض کردم: به خدا سوگند، علم نهايي اين است. فرمودند: اين علم است اما علم کامل نيست. ابي بصير مي گويد عرض کردم: پس علم کامل و نهايي چيست؟ فرمود: علم کامل آن است که همواره در تزايد باشد، و بر آنچه در شبانه روز پديد مي آيد، بر فرمانهايي که صادر مي شود و حوادثي که تا روز قيامت رخ مي دهد، احاطه داشته باشد.

خواننده عزيز!

اين کتابها و علمها در نزد حضرت بقية الله ارواحنا له الفداء است. آيا باز هم مي توان باور کرد با اين قدرت بي نهايت علمي، آن حضرت عالم به روز و سال ظهور و ساعت قيام جهاني اش نباشد؟ ابدا. او مي داند و بايد هم بداند، اما از اسرار بزرگ خداوندي است و کسي به آن آگاهي پيدا نخواهد کرد.

(اللهم عجل فرجه و اجعلنا من اعوانه و انصاره).


پاورقي

[1] همان ماءخذ، ج 1 / ص 239.