حضرت اميرالمؤمنين و تعريف امام
و انما الائمة قوام الله علي خلقه و عرفاؤ ه علي عباده لايدخل الجنة الا من عرفهم و عرفوه و لايدخل النار الا من انکرهم و انکره. [1] .
و پيشوايان براي خلق پيرو (امر و نهي) خداوند هستند و او را به بندگانش مي شناسانند. داخل بهشت نمي شود مگر کسي که آنها را بشناسد و ايشان هم او را بشناسند و داخل آتش نمي شود مگر کسي که منکر آنان باشد و ايشان هم او را از آن خويش ندانند.
امام اميرالمؤ منين در اين خطبه کوتاه در اوصاف ائمه معصومين و فرستادگان خداوند با اشاره به سه اصل مسلم فرموده اند:
اول:
اين ذوات مقدسه از طرف خداوند متعال ماءمور قيام براي هدايت و ارشاد مخلوقات الهي هستند. نهايت اينکه براي هر کدام برنامه خاصي از طرف آفريننده جهان تدوين شده است که ناگزير بايد بر طبق آن عمل کنند (خانه نشيني، دست به شمشير بردن، با دشمن صلح کردن، معارف عاليه اسلام را به زبان دعا به مردم رساندن، باب مکتب علوم اهل بيت را به روي افراد گشودن و تربيت هزاران شاگرد برجسته، در زندانها جان دادن و به وسيله مناجات مردم را متوجه مبداء و معاد کردن) تا وقتي که ان شاءالله نوبت به حضرت بقية الله ارواحنا له الفداء برسد و جهان را آباد و معمور فرمايد و ريشه ظلم و بيدادگري را از بيخ و بن برکند و عدل و داد واقعي را در سرتاسر جهان پياده کند و حکومت جهاني الله را در سرتاسر گيتي فرمانروايي بخشد.
دوم:
ائمه معصومين مرکز عرفان و شناسايي ذات حق در ميان مردم هستند و اگر افراد جامعه بخواهند نسبت به عالم غيب عرفاني پيدا کنند و احکام و مقررات الهي را فرا بگيرند، تنها اين ذوات مقدسه هستند که مي توانند به آنها آگاهي بدهند، همان گونه که در زيارت مبارک «جامعه کبيره» مي خوانيم «السلام علي محال معرفة الله». (سلام بر جايگاههاي شناخت خدا).
سوم:
بهره برداري از بهشت و نعمتهاي ابدي آن در گرو عرفان و شناسايي ائمه دوازده گانه سلام الله عليهم اجمعين و دور ماندن از جهنم و عذابهاي دردناکش در سايه ايمان و اعتقاد به اين ذوات مقدسه است.
به هر حال، وصول به سعادت ابدي در سايه پيروي و اطاعت از فرمان اين عزيزان خواهد بود.
در روايت زير به مناسبت آيه شريفه «واستمع يوم الخ» [2] از حضرت صادق عليه السّلام نقل شده است که فرمودند:
قال ينادي المنادي باسم القائم واسم ابيه عليهما السلام و الصيحة في هذه الاية صيحة من السماء و ذلک يوم خروج القائم عليه السّلام. [3] .
منادي از آسمان قائم ما را به اسم و نيز اسم پدرش معرفي مي کند و صيحه در اين آيه صيحه از آسمان است و آن روز، روز قيام مهدي ما است.
معاوية بن عمار از حضرت امام صادق عليه السّلام در تفسير آيه 41 سوره رحمان [4] نقل مي کند که فرمودند:
لو قام قائمنا عليه السّلام يعرف اعداؤ نا بسيماهم فياخذهم بنواصيهم واقدامهم يخبطهم هو و اصحابه بالسيف خبطا. [5] .
در هنگام قيام مهدي قائم ما دشمنان ما به وسيله صورتهايشان شناخته مي شوند. آنگاه آن حضرت و ياران عزيزش آنها را دستگير و منکوب خواهند ساخت.
عمر بن خنظله روايت مي کند که ضمن خواندن آيه 4 سوره اشعرا [6] از امام صادق عليه السّلام پرسيدم: نشانه هاي قيام قائم شما چيست؟ فرمودند:
خمس علامات لقيام القائم عليه السّلام الصيحة و خروج السفياني والخسف و قتل النفس الزکية و اليماني قال فتلوت هذه الاية فقلت له اءهي الصيحة قال نعم. [7] .
براي قيام قائم ما پنج علامت است:
1. صيحه آسماني (که البته تمام مردم کره زمين آن را مي شنوند و به زبانهاي مختلف ترجمه مي شود تا همه مردم بدانند).
2. خروج سفياني (که از نوادگان بني اميه است).
3. خسف و فرورفتن (در زمين بيداء که ظاهرا فرورفتن لشکر سفياني باشد).
4. کشتن نفس زکيه (در بين رکن و مقام که البته از دوستان خوب امام عصر روحي له الفداء است).
5. خروج يماني.
مي گويد: آيه بالا را خواندم و عرض کردم: اين است صيحه؟ فرمودند: آري.
ابي سعيد در حديث زير، از رسول اکرم صلي الله عليه و آله نقل مي کند که آن حضرت به چند نشانه از مشخصات وجودي حضرت بقية اللّه ارواحنا له الفداء چنين اشاره فرموده اند:
المهدي مني اجلي الجبهة اقني الانف يملاء يملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا [8] .
1. مهدي از من است (بنابراين، حتما بايد از فرزندان آن حضرت باشد، و در نتيجه، مدعيان دروغگو رسوا خواهند بود).
2. پيشاني او (مهدي روحي له الفداء) گشاده است.
3. بيني او قلمي و کشيده است.
4. کره زمين را پر از عدل و داد مي کند و چناچه از ظلم و جور پر شده باشد.
ابو داود، ابن ماجه، طبراني و حاکم از ام سلمه نقل کرده اند که رسول اکرم صلي الله عليه و آله فرمودند:
المهدي من عترتي من ولد فاطمة. [9] .
مهدي از خاندان من است و او از فرزندان دخترم فاطمه عليهاالسلام خواهد بود.
بنابراين حديث، مدعيان مهدويت که از فرزندان فاطمه عليهما السلام نباشد دروغگو خواهند بود. - لعنة الله عليهم -.
ابي سعيد از رسول اکرم صلي الله عليه و آله حديث مي کند که آن حضرت فرمودند:
ابشرکم بالمهدي رجل من قريش (من عترتي) يبعث في امتي علي اختلاف من الناس و زلازل فيملا الارض قسطا کما ملئت جورا و ظلما و يرضي عنه ساکن السماء و ساکن الارض و يقسم المال صحاحا فقال له رجل ما صحاحا قال بالسويه بين الناس و يملاء قلوب امة محمد غني و يسعهم عدله حتي انه ياءمر مناديا فينادي من له حاجة الي فما ياءتيه احد الا رجل واحد ياءتيه فيساءله فيقول ائت السادن حتي يعطيک. [10] .
بشارت بدهم به شما به مردي از خاندانم که نام او مهدي است. در ميان امت من برانگيخته مي شود در حالتي که اختلاف فوق العاده اي در ميان مردم به وجود آمده و ارکان اجتماع متزلزل است. او (مهدي من) جهان را پر از عدل و داد مي کند بعد از اينکه پر از ظلم و جور شده باشد. در سايه حکومت عدل پرورش اهل آسمانها و ساکنان زمين راضي و خوشحال هستند، اموال بيت المال را بالسويه تقسيم مي کنند (آري، در آن دولت تبعيض وجود ندارد)، قلبهاي امت من پر از بي نيازي خواهد بود و عدل حکومتش سرتاسر دنيا را خواهد گرفت و چندان عدالت گسترش مي يابد که منادي از طرف آن حضرت ندا مي دهد که هر کس نيازي دارد به سوي ما بيايد تا احتياج او تاءمين شود. فقط يک نفر مراجعه مي کند. پس، از او درخواست مي کند. مي فرمايد: پيش خادم و پرده دار برو تا به تو بدهد.
احمد، نعيم بن حماد، حاکم و ابونعيم از ثوبان نقل مي کنند که رسول اکرم صلي الله عليه و آله فرمودند:
اذا راءيتم الرايات السود قد اقبلت من خراسان فاءتوها ولو حبوا علي الثلج فان فيها خليفة الله المهدي. [11] .
هنگامي که پرچمهاي سياه را که از خراسان مي آيند مشاهده کرديد به آن جمعيت ملحق شويد اگر چه روي برفها (با سينه) حرکت کنيد؛ زيرا جانشين خداوند حضرت مهدي (روحي له الفداء) در آن لشکر خواهد بود.
حذيفه نقل مي کند که پيامبر بزرگ اسلام صلي الله عليه و آله فرمودند:
المهدي رجل من ولدي وجهه کالکوکب الدري. [12] .
مهدي مردي از فرزندان من است که صورتش مانند ستاره درخشان است.
حذيفه مي گويد که رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله فرمودند:
المهدي رجل من ولدي لونه لون عربي و جسمه جسم اسرائيلي علي خده الايمن خال کانه کوکب دري يملاء الارض عدلا کما ملئت جورا يرضي في خلافته اهل الارض و اهل المساء و الطير في الجور. [13] .
مهدي مردي از فرزندان من است. اما نشانه هاي وجودي او:
1. از نظر رنگ و قيافه، عربي است.
2. از لحاظ جسم و قواي جسمي اسرائيلي است (اشاره به قدرت جسمي فوق العاده آن سرور است).
3. در سمت راست صورت مبارکش خال سياهي است که مانند ستاره اي پرفروغ بر روي صفحه صورتش مي درخشد.
4. برنامه کار دولتش: جهان را پر از عدالت مي کند چناچه پر از جور شده باشد. به نحوي که در دوران خلافتش اهل زمين و اهل آسمان و پرندگان در فضا خشنود مي شوند.
طبراني در کبير و ابونعيم از علي بن هلالي نقل مي کند که پيامبر بزرگوار اسلام صلي الله عليه و آله به حضرت فاطمه سلام الله عليها فرمودند:
والذي بعثني بالحق ان منهما - يعني من الحسن و الحسين - مهدي هذه الامة اذا صارت الدنيا هرجا مرجا و تظاهرت الفتن و تقطعت السبل و اغار بعضهم علي بعض فلا کبير يرحم صغيرا ولا صغير يوقر کبيرا بعث الله عند ذلک منهما من يفتح حصون الضلالة و قلوبا علفا يقوم بالدين في آخر الزمان کما قمت في اول الزمان و يملاء الارض عدلا کما ملت جورا. [14] .
دخترم! به آن خدايي که مرا مبعوث به رسالت فرموده مهدي از امام حسن و امام حسين (عليهم السلام) است. [15] دخترم! آنگاه که دنيا از هرج و مرج پر شد و انواع فتنه ها جهان را فرا گرفت و عدم امنيت راه زندگي را بر مردم مسدود نمود، مردم اموال يکديگر را به غارت بردند، بزرگسالان به کوچکتر از خود رحم نکردند و افراد کم سن و سال احترام بزرگان را رعايت ننمودند، در اين موقع، خداوند از فرزندان امام حسن و امام حسين (سلام الله عليهما) مهدي اين امت را ماءمور به قيام مي فرمايد و کاخهاي ضلالت و گمراهي (شرک و کفر و نفاق) را درهم مي کوبند و خلاصه به عمر تمام مکتبهاي ضد خدايي و ضد ولايي خاتمه مي دهد و قلبهاي غافل از حق را مسخر مي کند و دين را در آخرالزمان برپا مي دارد (احکامش را در سرتاسر گيتي اجرا مي کند) - چنانچه من به دوران جاهليت دين مقدس اسلام را در تاريکترين محيطها (شبه جزيرة العرب) برپا داشتم - و جهان را پر از عدل و داد مي کند چنانکه پر از ظلم و جور شده باشد.
طبراني از عوف بن مالک روايت کرده است که رسول اکرم صلي الله عليه و آله فرمودند:
تجي فتنة غبراء مظلمة ثم يتبع الفتن بعضها بعضا حتي يخرج رجل من اهل بيتي يقال له المهدي (عليه السّلام) فان ادرکته فاتبعه و کن من المهتدين. [16] .
فتنه اي بس تاريک جهان را دربر مي گيرد، آنگاه فتنه ها يکي پس از ديگري در دنيا پديد مي آيند و مردم از آنها متابعت مي کنند تا آنکه مردي از فرزندان من که او را مهدي (عليه السّلام) مي گويند قيام کند. پس، اگر زمان او را درک کردي فرمانش را اطاعت کن تا از هدايت شوندگان حق باشي.
در روايت زير که از رسول معظم صلي الله عليه و آله نقل شده است، آن حضرت ضمن اشاره به قيام سيد حسني که مبداء حرکتشان از خراسان است، چنين امر فرموده اند:
فلا يبقي اهل بيته حتي يبعث الله راءية من المشرق سوداء من نصرها نصره الله و من خذلها خذله حتي ياءتوا رجلا اسمه کاسمي فيوليه امرهم فيويده الله و ينصره. [17] .
پس، باقي نماند اهل بيتش تا اينکه خداوند برانگيزد پرچم سياهي را از مشرق. هر کس او را ياري کند خداوند را نصرت نموده و هرکس او را رها سازد (ياري اش ننمايد) خداوند او را خوار مي کند. صاحب پرچم سياه خود را به کسي مي رساند که همنام من است (حضرت محمد بن الحسن العسکري روحي له الفداء). آنگاه آن حضرت آنان را زير پرچم ولايتش جاي مي دهد و خداوند هم او را تاءييد مي فرمايد و نصرت مي دهد.
سعيد بن مسيب از بنيانگذار اسلام صلي الله عليه و آله حديث مي کند که فرمودند:
تخرج من المشرق رايات سود لبني العباس ثم يمکثون ماشاء الله ثم تخرج رايات سود صغار تقاتل رجلا من ولد ابي سفيان و اصحابه من قبل المشرق يؤ دون الطاعة للمهدي. [18] ع
پرچمهاي سياه از مشرق ظاهر مي شوند که مربوط به اولاد عباس هستند. آنها حکومت را به دست مي گيرند و مدت زمامداري آنها آنچه خداوند بخواهد مي شود (اشاره به قيام عليه بني اميه و به حکومت رسيدن بني عباس به دست ابومسلم خراساني و طول دوران زمامداري آنها و نيز اشاره به قيام جناب سيد حسني است). سپس پرچمهاي سياه کوچک ديگري ظاهر مي شوند که با سفياني و لشکريانش مبارزه مي کنند و مردم را به فرمانبرداري از حضرت ولي عصر (عليه السّلام) فرا مي خوانند.
(ممکن است اشاره به لشکريان جناب سيد حسني باشد که روزهاي اول کم اند). ابي سعيد خدري گفته است که رسول اکرم صلي الله عليه و آله فرمودند:
المهدي مني اجلي الجبهة افني الانف يملاء الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما. [19] .
مهدي از من است. پيشاني اش گشاد و پرفروغ و بيني اش کشيده و قلمي خواهد بود. صفحه گيتي را پس از انباشته شدن از ظلم و جور، از عدل و داد پر مي کند.
صالح فرزند ابي خليل از دوستش نقل مي کند که ام سلمه همسر رسول گرامي صلي الله عليه و آله فرمودند:
يکون اختلاف عند موت الخليفة فيخرج رجل من اهل المدينة هاربا الي مکة فتاءتيه ناس من اهل مکة فيخر جونه و هو کاره فيبايعونه بين الرکن والمقام و يبعث اليه بعث من الشام فيخسف بهم بالبيداء بين مکة والمدينة فاذا راءي الناس ذلک اتاه ابدال الشام و عصائب اهل العراق فيبايعونه ثم ينشاء رجل من قريش اخواله کلب فيبعث اليهم بعثا فيظهرون عليهم و ذلک بعث کلب والخيبة لمن لم يشهد غنيمة کلب فيقسم المال و يعمل في الناس بسنة نبيهم صلي الله عليه و آله وسلم. [20] .
هنگام مرگ خليفه اختلافي به وجود مي آيد و مردي از اهل مدينه به سوي مکه مي گريزد و جمعي از مردم مکه بين رکن و مقام با او بيعت مي کنند. آنگاه جمعيتي از شام به خلاف او قيام مي کنند و به طرف مکه به حرکت درمي آيند. پس، در زمين بيداء بين مکه و مدينه به زمين فرو مي روند و چون مردم از اين جريان آگاه مي شوند برجستگان شام و نيز جمعي از مردم عراق به سوي او مي آيند و با او بيعت مي کنند و مردي از طايفه کلب به سوي کسانش مي فرستد. پس جمعتي به سوي آنها مي آيند و درگيري بين آنها پيدا مي شود و آنان شکست مي خورند و در اين پيروزي هرکس که از غنائم طايفه کلب نصيبي نداشته باشد زيان کرده است و اينان به روش رسول اکرم صلي الله عليه و آله وسلم در ميان مردم عمل مي کنند و اموال و غنائم را بين مردم تقسيم مي نمايند.
مسلم از ابي نضره نقل مي کند:
کنا جالسا عند جابربن عبدالله فقال يوشک اهل العراق ان لا يجبي اليهم قفيز ولا درهم قلنا من اين ذاک؟ قال من قبل العجم يمنعون ذلک ثم قال يوشک اهل الشام ان لايجبي اليهم دينار ولا مدي قلنا من اين ذاک قال من قبل الروم ثم سکت هنيئة ثم قال قال رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم يکون في آخر امتي خليفة يحثي المال حثيا و لايعده عدا قيل لابي نضرة وابي العلاء اتريان انه عمر! بن عبدالعزيز قالا لا. [21] .
در خدمت جابرن عبدالله انصاري نشسته بودم. فرمود: در آينده به اهالي عراق درهم و ديناري نخواهد رسيد. عرض شد: چرا؟ فرمود: عجم ممانعت خواهد کرد. سپس فرمود: از طرف روميها. آنگاه مکثي فرمود و گفت: رسول اکرم صلي الله عليه و سلم فرموند: در آخر الزمان خليفه اي بر جهان حکم مي راند که اموال را بدون حساب و شمارش مي دهند. شنوندگان به ابي نضره و ابي علاء گفتند: آيا احتمال مي دهيد که اين خليفه با اين اوصاف عمر بن عبدالعزيز باشد؟ هر دو گفتند: نه، چنين نيست. ثوبان درباره آينده دنيا از زبان بنيانگذار اسلام صلي الله عليه و آله چنين مي گويد:
يقتتل عند کنزکم ثلاثة کلهم ابن خليفة ثم لايصير الي واحد منهم ثم تطلع الرايات السود من قبل المشرق فيقتلونکم قتلا لم يقتله قوم ثم ذکر شيئا لا احفظه فقال فاذا راءيتموه فبايعوه ولو حبوا علي الثلج فانه خليفة الله المهدي. [22] .
سه نفر در کنار کعبه مي جنگند که تمامشان فرزند يک خليفه هستند (کنز راکنايه از کعبه گرفته اند). آنگاه حکومت به هيچ کدام از آنها نمي رسد؛ سپس پرچمهاي سياه از جانب شرق به اهتزاز درمي آيد و نبرد سختي درمي گيرد (که مانند آن ديده نشده است). چون اين پرچمها را مشاهده کرديد با صاحب آن (فرمانده) بيعت کنيد حتي اگر روي برفها راه برويد ولو با سرزانو يا سينه. زيرا آن فرمانده نماينده و جانشين خدا مهدي منتظر است.
عبدالله مي گويد:
بينا نحن عند رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم اذا اقبل فتية من بني هاشم فلما رآهم رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم اغرورقت عيناه و تغير لونه فقلت ما نزال في وجهک شيئا نکرهه فقال انا اهل بيت اختار الله لنا الاخرة علي الدنيا و ان اهل بيتي سيلقون بعدي بلاء و تشديدا و تطريدا حتي ياءتي قوم من قبل المشرق معهم رايات سود فيسئلون الخير فلا يعطونه فيقاتلون فينصرون فيعطون ما ساءلوا فلا يقبلونه حتي يدفعوها الي رجل من اهل بيتي فيملؤ ها قسطا کما ملؤ وها جورا فمن ادرک ذلک منکم فلياءتهم ولو حبوا علي الثلج. [23] .
همينطوري که در خدمت رسول اکرم صلي الله عليه و آله وسلم بوديم ناگهان عده اي از بني هاشم (البته از جوانان) بر آن حضرت وارد شدند. پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم نگاهي به آنها فرمودند و چشمان مبارکشان
پر از اشک شد و رنگ صورت شريفشان تغيير کرد. عرض کردم: يا رسول الله! هميشه در رخسار شما حالتي را مي بينم که ما ناراحت مي کند (در حقيقت، سؤ ال از علت تغيير قيافه و ناراحتي بوده است). در جواب فرمودند: ما اهل بيتي هستيم که خداوند عالم آخرت را بر دنيا براي ما اختيار فرموده است. بعد از من خاندانم گرفتار مصائب و بلايا و سختيها خواهند شد (قتل، اسارت، زندان، تبعيد و خانه نشيني) تا اينکه مردمي از جانب مشرق بيايند در حالي که پرچمهاي سياه به دست دارند و از مردم مي خواهند که از کارها و مردم بد دوري گزينند و به سوي خوبيها روي آورند. آنها را اجابت نمي کنند. سرانجام مي جنگند تا پيروز مي شوند. آنگاه مردم اعلام آمادگي براي قبول خيرات و خوبيها مي کنند، اما آنها نمي پذيرند تا اينکه مي آيند و پرچم پيروزي را به يکي از مردان خاندان من مي دهند و او جهان را پر از عدل و داد مي کند پس اينکه از ظلم و جور انباشته شده باشد. پس، هر کس از شما آن زمان را درک کرد به سراغ آنها برود ولو به نحو سينه خيز روي برف باشد.
خواننده عزيز!
ممکن است فرمايش رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله اشاره به قيام جناب سيد حسني باشد که از خراسان با يارانش حرکت مي کند و جمع کثيري از دشمنان اهل بيت را به هلاکت مي رساند و خدمت امام عصر روحي له الفداء مي رسد و با يارانش تسليم آن حضرت مي شوند و اسلام واقعي پياده مي شود و جهان از عدالت لبريز مي گردد- اللهم عجل فرجه -.
عبدالله بن عباس روايت کرده است از رسول اکرم صلي الله عليه و آله که فرمودند:
ان خلفائي و اوصيائي و حجج الله علي الخلق بعدي لاءثناعشر اولهم اخي و آخرهم ولدي قيل يا رسول الله و من اخوک قال علي بن ابي طالب قيل فمن ولدک قال المهدي الذي يملؤ ها قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما والذي بعثني بالحق بشيرا (و نذيرا) لولم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلک اليوم حتي يخرج فيه ولدي المهدي فينزل الله عيسي بن مريم فيصلي خلفه و تشرق الارض بنور ربها و يبلغ سلطانه المشرق و المغرب. [24] .
جانشينان من و اوصياي من و حجتهاي خداوند بر مردم بعد از من دوازده نفرند که اول آنها برادرم آدم است و آخرين آنان فرزندم خواهد بود. عرض شد: يا رسول الله! برادر شما کيست؟ فرمودند: علي بن ابي طالب. عرض شد: فرزندتان کيست؟ فرمودند: مهدي که جهان را پر از عدل و داد مي کند بعد از اينکه از ظلم و جور پر شده باشد. آنگاه اضافه مي فرمايند: به حق آن خداوندي که مرا به راستي و حق مبعوث فرموده است براي راهنمايي بشر و بشارت دادن آنها به نعمتهاي ابدي خداوند و ترساندنشان از عذابهاي او،
که اگر از عمر دنيا جز يک روز نماند پروردگارم آن روز را آنقدر طولاني مي کند تا اينکه فرزندم مهدي در آن روز قيام کند و عيسي بن مريم روح الله از آسمان به زير آيد و پشت سر او نماز بخواند و جهان به نور پروردگارش روشن گردد و حکومت فرزندم شرق و غرب عالم را فراگيرد.
ابو نعميم به سند خودش از ثوبان نقل مي کند که رسول اکرم صلي الله عليه و آله فرمود:
«اذا راءيتم الرايات السود من خراسان فاتوها و لو حبوا علي الثلج فان فيها خليفه الله المهدي». [25] .
هرگاه ديديد که از جانب خراسان پرچمهايي به رنگ سياه به اهتزاز در آمد، از آنها استقبال کنيد و لو اينکه پاي پياده بلکه با سر زانو روي برفها راه برويد؛ زيرا حجت و جانشين خداوند در اين جمعيت است و آن حضرت مهدي (عليه السلام) است.
حضرت جواد الائمة عليه السلام درباره نشانه هاي ظهور و روز اول آن چنين فرموده است:
«قال ينادي مناد من السماء باسم المهدي فيسمع من بالمشرق و المغرب حتي لا يبقي راقد الا استيقظ». [26] .
منادي از آسمان به نام حضرت مهدي فرياد مي زند و اهل مشرق و مغرب همه آن صدا را مي شنوند. حتي افرادي که در خواب هستند از شنيدن آن بيدار مي شوند.
خواننده عزيز!
با قدرت بي نهايت خداوند صدا به زبانهاي مختلف ترجمه مي شود و اهل هر زباني آن را مي شنود.
امّ سلمه بانوي حرم رسول اکرم صلي الله عليه و آله نقل کرده است که آن حضرت فرمودند:
«يبايع لرجل من امتي بين الرکن و المقام کعدة اهل بدر فتاتيه عصب العراق و ابدال الشام فياتيهم جيش من الشام حتي اذا کانوا بالبيداء خسف بهم ثم يسير اليه رجل من قريش اخوا له کلب فيهزمهم الله تعالي قال و کان يقال ان الخائب يومئذ من خاب من غنيمة کلب». [27] .
در بين رکن و مقام (کنار کعبه معظمه) با مردي از امت من بيعت مي شود.
بيعت کنندگان به تعداد اهل بدر هستند (يعني سيصد و سيزده نفرند). پس، جمعيتي نيرومند از عراق و برجستگاني از شام خواهند آمد و در اين موقع لشکري از شام مي آيد که چون به سرزمين بيداء مي رسد (نزديک مکه مکرمه) در اين سرزمين همه جمعيت فرو مي روند. آنگاه مردي از قريش با اقوامش از قبيله کلب مي آيد. خداوند آنها را از بين مي برد و در آن روز مغبون کسي است که از غنائم بني کلب محروم بماند.
ابي سعيد خدري در ارتباط با سالهاي قبل از ظهور حضرت بقية الله ارواحنا له الفداء از آورنده اسلام صلي الله عليه و آله حديثي نقل نموده است که آن حضرت مي فرمايد:
«ستکون بعدي فتن منها فتن الاطلاس يکون فيها هرب و حرب ثم من بعدها فتن اشد منها کلما قيل انقطعت تمادت حتي لايبقي بيت من العرب الا دخلته و لا مسلم الا وصلته حتي يخرج رجل من عترتي.» [28] .
زود است که بعد از من فتنه هايي بر پا مي شود (اطلاس). در اين فتنه هرج و مرج و نبرد به چشم مي خورد. بعد از اين، فتنه هايي سنگين تر و شديدتر به وجود خواهد آمد که مردم پيوسته انتظار تمام شدن آن را مي کشند، اما متاءسفانه ادامه خواهد داشت تا اينکه خانه اي در دنياي عرب نماند مگر اينکه اين فتنه داخل آن خانه شود. بعلاوه، شعاع اين فتنه چندان وسيع است که هر مسلماني در هر کجا که باشد دچار آن فتنه خواهد شد تا اينکه مردي از دودمان من قيام کند.
ابي هريره از رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله نقل مي کند که آن حضرت فرمودند:
«يخرج رجل يقال له السفياني في عمق دمشق و عامة من تبعه من کلب فيقتل حتي يبقر بطون النساء و يقتل الصبيان فتجمع لهم قيس فيقتلها حتي لايمنع ذنب تعلة و يخرج رجل من اهل بيتي في الحرم فيبلغ السفياني فيبعث اليه جندا من جنده (او من اجناده) فيهزمهم فيسير اليه السفياني بمن معه حتي اذا جاز ببيداء من الارض خسف بهم فلاينجو الا المخبر عنهم. [29] .
مردي از شام به نام سفياني خروج مي کند و تمام افرادي که از او متابعت مي کنند از طايفه کلب هستند. پس، کشتار مي کنند؛ حتي شکم زنها را مي درند و بچه ها را مي کشند. آنگاه طايفه قيس با او جنگ مي کنند و همگي کشته مي شوند و کسي که بتواند مقاومت کند نمي ماند. در اين هنگام مردي از خاندان من در مکه مکرمه قيام مي کند و خبر قيامش به سفياني مي رسد.
پس، از لشکريان خود جمعيتي را به جنگ او مي فرستد و خود با لشکريانش به طرف مکه معظمه حرکت مي کند. وقتي که به سرزمين بيداء (در نزديکي مکه مکرمه) مي رسند به امر خداوند، زمين آنها را فرو مي برد و نمي ماند از آن لشکر مگر خبردهنده اي (که خبر نابودي لشکر را به مکه معظمه يا شام مي رساند).
يکي از مهاجران قبطيه از امّ سلمه همسر گرامي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نقل مي کند که ايشان فرمودند:
«ليخسفن بقوم يغزون هذا البيت ببيداء من الارض فقالت امّ سلمة يا رسول الله ارايت ان کان فيهم الکاره فقال (ص) يبعث کل رجل علي نيته.» [30] .
همانا گروهي که عازم نبرد با خانه کعبه هستند در سرزمين بيداء فرو مي روند. امّ سلمه عرض مي کند: يا رسول الله! آيا امکان دارد که يک نفر در ميان اين مردم مجبور باشد؟ فرمودند: هر کسي بر اساس نيتي که دارد (در پيشگاه خداوند) محشور مي شود.
خواننده محترم!
البته منظور از نبرد با خانه کعبه يعني جنگ با حضرت بقية الله روحي له الفداء و مراد از اين لشکر، لشکر سفياني است.
از حذيفه روايت شده است که حضرت خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله فرمودند:
«تکون وقعه بالزوراء قالوا يا رسول الله و ما الزوراء قال مدينه بالمشرق بين انهار سکنها شرار خلق الله و جبابرة من امتي تقذف باربعة اصناف من العذاب بالسيف و الخسف و القذف و المسخ.» [31] .
فاجعه اي بس بزرگ در زوراء پياده مي شود. عرض کردند: زوراء کجاست؟ فرمودند: شهري است در مشرق و در اطرافش نهرهايي قرار گرفته است. ساکنان آن از ستمگران امت من و بدترين مخلوقات روي زمين هستند که به وسيله چهار نوع از بلا عذاب مي شوند:
1. کشتار به وسيله شمشير
2. فرو رفتن در زمين
3.پرتاب کردن و درهم کوبيدن
4.مسخ شدن.
پيامبر بزرگ اسلام فرمودند:
«اذا خرجت السودان طلبت العرب ينکشفون حتي يلحقوا ببطن الارض او قال ببطن الاردن فبينماهم کذلک اذا خرج السفياني في ستين و ثلاثمائة راکب حتي ياتي دمشق فلا ياتي عليهم شهر حتي يبايعه من کلب ثلثون الفا فيبعث جيشا الي العراق فيقتل بالزوراء مائة الف و يخرجون الي الکوفه فينهبونها صالح فيستنفذ ما في ايديهم من سبي اهل الکوفة و يقتلهم و يخرج جيش آخر من جيوش السفياني الي المدينة فينهبونها ثلاثة ايام ثم يسيرون الي مکة حتي اذا کانوا بالبيداء بعث الله تعالي جبرئيل عليه السلام فيقول يا جبرئيل عذبهم فيضربهم برجله ضربة يخسف الله عزوجل بهم فلا يبقي منهم الا رجلان فيقدمان علي السفياني فيخبرانه بخسف الجيش فلا يهوله ثم ان رجالا من قريش يهربون الي قسطنطنية فيبعث السفياني الي عظيم الروم ان ابعث بهم في المجامع فيبعث بهم اليه فيضرب اعناقهم علي باب المدينه بدمشق.»
«قال حذيفة حتي انه يطاف بالمراءة في مسجد دمشق بالثوب علي مجلس مجلس حتي تاءتي فخذ السفياني فتجلس عليه و هو في المحراب قاعدا فيقوم رجل من المسلمين فيقول و يحکم اکفرتم بعد ايمانکم ان هذا لا يحل فيقوم فيضرب عنقه في مسجد دمشق و يقتل کل من شايعه علي ذلک فعند ذلک ينادي مناد من السماء يا ايها الناس ان الله عزوجل قد قطع عنکم مدة الجبارين و المنافقين و اشياءهم و ولاکم خير امة محمد صلي الله عليه فالحقوا به بمکة فانه المهدي.»
«قال حذيفة فقام عمر بن الحصين فقال يا رسول الله کيف لنا حتي نعرفه قال هو رجل من ولدي کانه من رجال بني اسرائيل عليه عباءتان قطوانيتان کان وجهه الکوکب الدري في اللون في خده الايمن خال اسود بن اربعين سنة فيخرج الابدال من الشام و اشباههم و تخرج اليه النجباء من مصر و عصائب اهل الشرق و اشباههم حتي ياتوا مکة فيبايع له بين الرکن و المقام ثم يخرج متوجها الي الشام و جبرئيل علي مقدمته و ميکائيل علي ساقته فيفرح به اهل السماء و اهل الارض و الطير و الوحوش و الحيتان في البحر و تزيد المياه في دولته و تمد الانهار و تضعف الارض اکلها و تستخرج الکنوز کلها فيقدم الشام فيذبح السفياني تحت الشجرة التي اغصانها الي بحيرة طبرية و يقتل کلبا.»
«قال حذيفة قال رسول الله صلي الله عليه و سلم فالخائب من خاب يوم کلب و لو بعقال قال حذيفة يا رسول الله يحل قتالهم و هم موحدون فقال رسول الله صلي الله عليه و سلم يا حذيفة هم يومئذ علي ردة يزعمون ان الخمر حلال و لا يصلون.» [32] .
هرگاه سودان براي دست يافتن به عرب حرکت کرد و در زمين اردن، در اين موقع، سفياني قيام مي کند و در حالي که سيصد و شصت هزار سوار در اختيار او هست، مي آيد تا به شهر شام مي رسد و در بين راه تمام شهرها با او بيعت مي کنند، از جمله سي هزار تن از طايفه کلب با او بيعت مي نمايند. پس، سفياني لشکري به عراق مي فرستد و در زوراء (ظاهرا بغداد باشد) صد هزار تن از جمعيت آن شهر را مي کشد. آنگاه از آنجا به سمت کوفه مي رود و کوفه را خراب مي کند. در اين موقع، پرچمهايي از مشرق حرکت مي کنند و رهبري آنها را مردي به نام شعيب بن صالح به عهده دارد که با سفياني درگيري پيدا مي کند و اسراي کوفه را نجات مي دهد. بعد از اين جريان، لشکر ديگري از جانب سفياني به سمت مدينه حرکت مي کند و سه روز آنجا را مورد تعدي و تجاوز قرار مي دهد. آنگاه به سمت مکه حرکت مي کنند تا اينکه به سرزمين بيداء مي رسند. جبرئيل عليه السّلام از طرف خداوند ماءموريت پيدا مي کند و با اشاره به زمين، تمام اين جمعيت را فرو مي برد مگر دو نفر که خودشان را به سفياني مي رسانند و او را از هلاکت لشکريانش آگاه مي سازند. مقارن اين وضع، عده اي از قريش به قسطنطنيه مي گريزند و سفياني از پادشاه روم مي خواهد که آنها را تسليم وي کند. او هم اين کار را مي کند و پناهندگان را تسليم سفياني مي نمايد و او همه آنها را در ابتداي شهر در دمشق گردن مي زند.
حذيفه گفت: سرانجام کار به جايي مي رسد که زنها در مسجد جامع دمشق حرکت مي کنند و محافلي تشکيل مي دهند و در حالي که سفياني در محراب نشسته است بعضي از زنان در دامن او مي نشينند. در اين موقع، يک نفر بلند مي شود و فرياد مي زند:اي مردم! اين عمل حرام است، مگر کافر شده ايد؟ به امر سفياني گردنش را مي زنند و هر کسي که متابعت از اين شخص بکند او را مي کشند. پس، در اين موقع منادي از آسمان فرياد مي زند:اي مردم روي زمين! خداوند به زندگي ستمکاران خاتمه داد و منافقان و پيروان آنها از بين رفتند (حکومت باطل و اهل آن واژگون شد). خداوند براي شما فرمانروايي از آل محمد صلي الله عليه و آله معين فرموده که در مکه است. بشتابيد و از دستورهايش پيروي کنيد و نامش مهدي است.
حذيفه گويد: عمر بن حصين برخاست و عرض کرد: يا رسول الله! مشخصات او را براي ما بيان فرماييد تا او را بشناسيم. حضرت فرمودند: او مردي از فرزندان من است که از نظر جسم و قواي جسماني مانند اسرائيليان است. دو عباي سفيد پوشيده است، صورتش مانند ستاره درخشان مي درخشد، در طرف راست صورتش خالي سياه است و از لحاظ سن به مرد چهل ساله اي مي ماند. مرداني از شام به نام ابدال و پيروانشان و نيز نجبا و ياران آنها از مصر و جمعيتي از مشرق حرکت مي کنند تا اينکه به مکه معظمه مي رسند و در بين رکن و مقام با آن حضرت بيعت مي کنند. در اين موقع، مهدي ما به طرف شام حرکت مي کند در حالتي که جبرئيل عليه السّلام پيشاپيش او و ميکائيل به دنبال او در حرکت اند. موجودات آسمان و زمين - اعم از حيوانات دريايي، پرندگان و چرندگان - از حکومت و قيام او خوشحال هستند. در دولت او نهرهاي آب زياد مي شود و زمين برکات خود را مضاعف مي کند و تمام گنجهاي نهفته آشکار مي گردد. او با لشکريانش به شام مي رسند و سفياني را در زير درختي که شاخه هاي آن به طرف درياچه طبريه است سر مي برند و طايفه بني کلب را مي کشند.
حذيفه گويد: حضرت رسول صلي الله عليه و آله فرمودند: چه روز بدي است روز کلب. حذيفه عرض کرد: يا رسول الله! چگونه مي شود با آنها جنگيد و حال آنکه آنها مسلمان اند؟ پيامبر فرمود: اينها در آن روز مرتد هستند و گمان مي کنند مشروبات الکلي حلال است و نماز نمي خوانند.
حضرت امام اميرالمؤ منين عليه السّلام خبر از قيام سفياني و آمدنش به کوفه مي دهد و نيز مي فرمايد:
«اذا خرجت خيل السفياني الي الکوفه بعث في طلب اهل خراسان و يخرج اهل خراسان في طلب المهدي فيلتقي هو والهاشمي برايات سود علي مقدمته شعيب بن صالح فيلتقي هو والسفياني بباب اصطخر فيکون بينهم ملحمة عظيمه فتظهر رايات السود و تهرب خيل السفياني فعند ذلک يتمني الناس المهدي و يطلبونه.» [33] .
در اين موقع سفياني از کوفه قصد حمله به خراسان دارد و مردم خراسان در طلب حضرت مهدي (عليه السّلام) به حرکت در مي آيند و با سيد هاشمي ملاقات مي کنند در حالي که پرچمهاي سياه در اهتزاز است (رايات جنات سيد حسني). پيشاپيش سپاه، شعيب بن صالح قرار گرفته است و در جايي به نام اصطخر نبرد شديدي در مي گيرد که لشکريان سفياني از بين مي روند و آنگاه مردم تمناي ديدار حضرت مهدي (عليه السّلام) را دارند.
نعيم بن حماد در کتاب فتن با سند صحيح از علي عليه السّلام نقل مي کند که آن حضرت فرمودند:
«والفتن اربع فتنة السراء و فتنة الضراء و فتنة کذا فذکر معدن الذهب ثم يخرج رجل من عترة الرسول عليه الصلوة و السلام يصلح علي يديه امرهم». [34] .
فتنه (فتنه هاي آخر الزمان) بر چهار قسم است: فتنه سراء، فتنه ضراء و فتنه کذا(ممکن است اشاره به فتنه هاي عقيدتي باشد). آنگاه اشاره به معدن طلا فرمودند. در اين هنگام، مردي از آل رسول صلي الله عليه و آله قيام مي کند و امور مردم به دست پرقدرتش اصلاح خواهد شد.
نعيم بن حماد از علي عليه السّلام نقل مي کند که فرمودند:
«و اذا نادي مناد من السماء ان الحق في آل محمد (صلي الله عليه و آله) فعند ذلک يظهر المهدي علي افواه الناس و يشربون حبه و لا يکون لهم ذکر غيره.» [35] .
هرگاه منادي از آسمان (جبرئيل عليه السّلام) ندا در داد که حق با آل محمد (صلي الله عليه و آله) است، در اين هنگام، مهدي اين خاندان ظاهر مي شود که همه مردم او را مي بينند و محبت نسبت به آن سرور در دلهاي مردم متمرکز مي شود بطوريکه يادي از غير آن حضرت نمي کنند.
ابي اسحاق از امام اميرالمؤ منين عليه السّلام روايت مي کند که فرمودند:
«نظر الي ابنه الحسين فقال ان ابني هذا سيد کما سماه النبي صلي الله عليه و آله سيخرج من صلبه رجل يسمي باسم نبيکم يشبهه في الخلق و لا يشبهه في الخلق ثم ذکر قصة يملا الارض عدلا.» [36] .
آن حضرت نگاهي به حضرت امام حسين (عليه السّلام) کردند و فرمودند: اين فرزند من سيد و آقاست چنانکه جدش او را سيد خوانده است (شايد اشاره به حديث «الحسن و الحسين سيد اشباب اهل الجنة» باشد). بزودي خداوند از نسل او مردي را بوجود مي آورد که همنام (محمد) و از نظر ظاهر و قيافه شبيه پيامبر شماست اما از نظر اخلاق با او فرق مي کند(ممکن است اشاره به اختلاف برنامه کار باشد که وجود مقدس رسول الله صلي الله عليه و آله ماءمور به ظاهر بود، اما حضرت مهدي عليه السّلام چون بايد جهان را اصلاح کند ماءمور به واقع است).
سپس داستاني را که زمين را پر از عدل مي کند، ذکر کرد.
هلال بن عمرو از امام اميرالمؤ منين عليه السّلام حديث مي کند که آن سرور فرمودند:
«قال النبي صلي الله عليه و آله يخرج رجل من وراء النهر يقال له الحارث بن حراث علي مقدمته رجل يقال له المنصور يواطي ء او يمکن لآل محمد کما مکنت قريش لرسول الله صلي الله عليه و آله وجب علي کل مؤ من نصره او قال «اجابته». [37] .
از رسول اکرم صلي الله عليه و آله وسلم شنيدم مردي از وراءالنهر که او را حارث بن حراث مي گويند قيام مي کند. در پيشاپيش او مردي در حرکت است که نامش منصور است (يکي از نامهاي مبارک آقا حضرت مهدي روحي له الفداء منصور است) و زمينه را براي حکومت آل محمد آماده مي سازد چنانچه قريش نسبت به رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم همين معامله را کردند (آماده ساختن زمينه پيشرفت). فرمودند: بر هر مسلماني واجب است او را ياري کند (يا دعوتش را اجابت نمايد).
محمد بن صامت مي گويد:
«قلت لاءبي عبدالله الحسين بن علي عليهما السلام اما من علامة بين يدي هذا الامر - يعني ظهور المهدي عليه السّلام - فقال بلي قلت و ما هي قال هلاک بني العباس و خروج السفياني والخسف بالبيداء قلت جعلت فداک اخاف ان يطول هذا الامرقان انما هو کنظام الخرز يتبع بعضه بعضا. [38] .
از حضرت امام حسين عليه السّلام پرسيدم: آيا براي ظهور حضرت مهدي عليه السّلام نشانه هايي هست؟ فرمودند: آري. عرض کردم: چيست؟ فرمودند: هلاکت بني عباس، قيام سفياني (از شام) و فرو رفتن در سرزمين بيداء (نزديکي مکه معظمه لشکريان سفياني به زمين فرو مي روند). عرض کردم: فدايت شوم، مي ترسم اين امر به طول انجامد. فرمودند: اين سه نشانه منظم يکي بعد از ديگري خواهد آمد.
بخاري در کتاب خودش از عوف بن مالک از حضرت امام حسين عليه السّلام روايت کرده که آن حضرت فرمودند:
اذا هدم حائط مسجد الکوفة مما يلي دار عبدالله بن مسعود (او دار عبدالملک) فعند ذلک زوال ملک القوم و عند زواله خروج المهدي. [39] .
هرگاه ديوار مسجد کوفه که در جنب خانه عبدالله بن مسعود (يا خانه عبدالملک است) خراب شد، در اين هنگام، سلطنت دشمنان ما (کنايه از انقراض بني العباس يا ديگران) ساقط مي شود و در اين زمان است که مهدي ما قيام مي کند.
(اللهم عجل فرجه).
پاورقي
[1] شرح ابن الحديد، ج 9 ص 152.
[2] «و استمع يوم يناد المناد من مکان قريب. يوم يسمعون الصيحة بالحق ذلک يوم الخروج» (ق / 41 و 42).
[3] ينابيع المودة (چاپ بمبئي)، ص 439.
[4] «يعرف المجرمون بسيماهم فيوخذ بالنواصي و الاقدام» (رحمان / 41).
[5] ينابيع المودة، ص 439.
[6] «ان نشاء ننزل عليهم من السماء آية فظلت اعناقهم لها خاضعين.»
[7] ينابيع المودة، ص 426.
[8] الحاوي للفتاري، جزء دوم، ص 355.
[9] مهدي از خاندان من است و او از فرزندان دخترم فاطمه عليهماالسلام خواهد بود.
[10] همان ماءخذ، ص 355.
[11] همان ماءخذ، ص 364.
[12] همان ماءخذ، ص 368.
[13] همان ماءخذ، ص 368.
[14] همان ماءخذ، ص 368.
[15] اشاره به اينکه همسر حضرت سجاد عليه السّلام دختر حضرت امام حسن است. بنابراين، امام زمان روحي له الفداء از طرف پدر از حضرت امام حسين و از طرف مادر از امام حسن عليهما السلام است. آري نوشته اند که مادر مکرمه حضرت باقر عليه السّلام ام عبدالله دختر حضرت امام حسن عليه السّلام بوده است.
[16] الحاوي الفتاري، جزء دوم، ص 369.
[17] همان ماءخذ، ص 371.
[18] همان ماءخذ، ص 372.
[19] سنن ابي داود (مختصر)، جزء 6 / ص 160.
[20] همان ماءخذ، ص 161.
[21] تذکرة القرطبي، ص 609 و صحيح مسلم، ج 4 / ص 2234.
[22] النهاية ابن اثير، ص 300 و 301.
[23] همان ماءخذ، ص 300.
[24] فرائدالمسطين ج 2 / ص 312.
[25] فصول المهمه، فصل دوازدهم، ص 295.
[26] عقد الدرر،ص 137.
[27] همان ماءخذ، ص 70.
[28] همان ماءخذ، ص 51.
[29] همان ماءخذ، ص 73.
[30] همان ماءخذ، ص 74.
[31] همان ماءخذ، ص 81 تا 84.
[32] همان ماءخذ، ص 81 تا 84.
[33] الحاوي، ص 372.
[34] همان ماءخذ، ص 369.
[35] همان ماءخذ، ص 371.
[36] سنن ابي داود (مختصر)، جزء 6، ص 162.
[37] همان ماءخذ، ص 162.
[38] عقدالدرر، ص 49.
[39] همان ماءخذ، ص 51.