بازگشت

حضرت امام صادق و نشانه هاي ظهور


ابي بصير از حضرت صادق عليه السّلام نقل مي کند که آن حضرت فرمودند:

لا يخرج القائم عليه السّلام الا في وتر من السنين سنة احدي او ثلاث او خمس او سبع او تسع. [1] .

قائم ما قيام نمي کند مگر در سالهاي طاق: يک يا سه يا هفت يا نه.

محمد بن مسلم مي گويد:

سمعت ابا عبد الله عليه السّلام يقول ان قدام القائم عليه السّلام بلوي من الله قلت و ما هو جعلت فداک فقراء «ولنبلونکم بشيي من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرين». [2] .

شنيدم از امام صادق عليه السّلام که فرمودند: پيش از قيام قائم مردم دست به گريبان يک امتحان بزرگ خواهند بود. عرض کردم آن امتحان چيست؟ حضرت آيه بالا را تلاوت فرمودند: «هر آئينه امتحان مي کنيم شما را به چيزي از ترس و گرسنگي و کم شدن مال و ثروت و از بين رفتن جانها و ميوه ها، و مژده بده به صبر کنندگان (به اينکه مهدي ما قيام مي کند)». [3] .

ابي بصير نقل مي کند که امام صادق عليه السّلام فرمودند:

ينادي باسم القائم عليه السّلام في ليلة ثلاث و عشرين و يقوم في يوم عاشوراء و هو اليوم الذي قتل فيه الحسين بن علي عليهما السلام لکاني في يوم السبت العاشر من المحرم قائما بين الرکن و المقام جبرئيل عليه السّلام عن يمينه ينادي «البيعة لله» فتصير اليه شيعته من اطراف الارض تطوي لهم طيا حتي يبايعوه فيملا الله به الارض عدلا کما ملئت جورا و ظلما. [4] .

در شب بيست و سوم منادي به اسم قائم عليه السّلام ندا مي کند. و قيام آن حضرت در روز عاشورا است که حضرت امام حسين عليه السّلام و يارانش را کشتند. گويا مي بينم (قائم را) که در روز شنبه دهم محرم (عاشورا) بين رکن و مقام ايستاده و جبرئيل عليه السّلام در طرف راست اوست و ندا مي کند که «بيعت براي خدا». شيعيان امام عصر روح له الفداء (شيعيان خاص) از اطراف و اکناف عالم مي آيند و زمين زير پاي آنها به سرعت درنورديده مي شود. آنگاه امام زمان دنيا را پر از عدل و داد مي کند چنانکه پر از ظلم و جور شده باشد.

در ارتباط با نشانه هاي ظهور حضرت بقية الله ارواحنا له الفداء ابي بصير از امام صادق عليه السّلام به چند علامت اشاره مي فرمايد:

1. نداي آسماني در شب بيست و سوم است (ظاهرا بيست و سوم ماه مبارک رمضان).

2. قيام در روز عاشورا است.

3. جبرئيل در طرف راست آن حضرت مي ايستد و فرياد مي زند: «بيعت براي خدا»؛ يعني بيعت با امام عصر بيعت کردن با خداست.

4. شيعيان (افراد خاص) با طي الارض خدمتشان مي رسند.

5. زمين پر از عدل و داد مي شود.

ابي بصير، يکي از ياران برجسته امام صادق عليه السّلام از آن حضرت نقل مي کند که فرمودند:

اذا قام القائم عليه السّلام هدم المسجد الحرام حتي يرده الي اساسه و حول المقام الي الموضع الذي کان فيه و قطع ايدي بني شيبة و علفها علي باب الکعبة و کتب عليها «هؤ لاء سراق الکعبة.» [5] .

يکي از برنامه هاي روزهاي اول امام عصر عليه السّلام عبارت است از:

1. مسجدالحرام را ويران مي کنند و آن را به صورت اوليه بر مي گردانند.

2. مقام حضرت ابراهيم عليه السّلام را نيز به جاي اولش برمي گردانند (جنب خانه کعبه).

3. دست طايفه بني شيبه را قطع مي کنند و آن را بر درب کعبه مي آويزند و اين عبارت بر ديوار کعبه نوشته مي شود: «صاحبان اين دستها که از بني شيبه هستند به کعبه معظمه خيانت نمودند» (دزدهاي کعبه هستند).

ارشاد مفيد مي گويد:

اذا قام القائم عليه السّلام حکم بالعدل و ارتفع في ايامه الجور و امنت به السبل و اخرجت الارض برکاتها ورد کل حق الي اهله ولم يبق اهل دين حتي يظهروا الاسلام و يعترفوا بالايمان اما سمعت الله سبحانه يقول: «وله اسلم من في السموات و الارض طوعا و کرها و اليه يرجعون».

وقتي قائم آل محمد عليه السّلام قيام مي کند برنامه هايش در چند اصل خلاصه مي شود:

1. حکومت آن حضرت بر اساس عدل واقعي و همه جانبه است.

2. ظلم و ستم از سرتاسر گيتي برداشته مي شود.

3. امنيت سرتاسر راهها و جاده ها را فرا مي گيرد.

4. زمين برکات خودش را در اختيار مردم مي گذارد.

5. حقوق همه مردم به آنها پس داده مي شود (از غاصبان گرفته مي شود).

6. اسلام دين همه جهانيان مي شود و همه مردم به ايمان اعتراف مي کنند.

آيا شنيده اي که خداوند مي فرمايد: «آنچه در آسمانها و کرات بي شمار و در زمين است (از وجود مقدس امام عصر عليه السّلام) چه بخواهند و چه نخواهند بايد اطاعت کنند»؟ [6] .

ابوخديجه از امام صادق عليه السّلام روايت مي کند که فرمودند:

اذا قام عليه السّلام جاء بامر جديد کما دعي رسول الله صلي الله عليه و آله في بدوا الاسلام الي امر جديد. [7] .

هر زمان که قائم ما عليه السّلام قيام کند امر تازه اي (قانون جديدي) مي آورند، چنانکه رسول اکرم صلي الله عليه و آله در ابتداي اسلام چنين بودند (قرآن را آوردند).

خواننده عزيز!

معلوم مي شود پيش از ظهور، احکام خداوند تغيير مي کند؛ يعني حلال، حرام و حرام، حلال مي شود کما اينکه الان در دنياي اسلام شده است.

مفضل بن عمر از امام صادق عليه السّلام روايت مي کند که آن حضرت فرمودند:

يخرج مع القائم عليه السّلام من ظهر الکوفة سبعة و عشرون رجلا خمسة عشر من قوم موسي عليه السّلام الذين کانوا يهدون بالحق و به يعدلون و سبعة من اهل الکهف و يوشع بن نون، و سلمان، و ابودجانة الانصاري، والمقداد و مالک الاشتر فيکونون بين يديه انصارا و حکاما. [8]

در پشت کوفه (سهله) قائم ما بيرون مي آيد در حالي که بيست و هفت نفر مرد در خدمت او هستند: پانزده نفر از اقوام موسي که به حق گرويدند و بحق عدالت ورزيدند و هفت نفر از اصحاب کهف و يوشع بن نون و سلمان و ابودجانه انصاري و مقداد و مالک اشتر. پس اين بيست و هفت تن در خدمت امام زمان عليه السّلام هستند و از ياران و فرمانروايان دولت آن بزرگوارند.

عبدالله بن عجلان از امام صادق عليه السّلام روايت مي کند که فرمودند:

اذا قام قائم آل محمد صلي الله عليه و آله وسلم حکم بين الناس بحکم داود عليه السّلام لايحتاج الي بينة يلهمه الله تعالي فيحکم بعلمه و يخبر کل قوم بما استبطنوه و يعرف وليه من عدوه بالتوسم. قال الله سبحانه و تعالي: «ان في ذلک لايات للمتوسمين و انها لبسبيل مقيم». [9] .

قائم ما وقتي قيام مي کند، بين مردم همانند حضرت داوود عليه السّلام حکم کند. احتياج به شاهد و دليل ندارد، خداوند احکام واقعي را به او الهام مي کند. پس، به علم واقعي حکم مي کند و از هرچه که مردم در دلهاي خود پنهان کرده اند، آن حضرت خبر مي دهد، دوستانش را از دشمنانش جدا مي کند و مي شناسد با فراست و هوشمندي که خداوند در ديدگان مقدسش قرار داده است. خداوند مي فرمايد: «به راستي در اين، نشانه هايي است براي هوشمندان، آنان که در راه راست پايدارند.» [10] .

از امام صادق عليه السّلام ده صفت و نشانه براي امام بيان شده است:

العصمة و النصوص و ان يکون اعلم الناس و اتقاهم لله و اعلمهم بکتاب الله و ان يکون صاحب الوصية الظاهرة و يکون له المعجزة و الدليل و تنام عينه و لاينام قلبه و لايکون له في ء ويري من خلفه کما يري من بين يديه. [11] .

1. عصمت از گناه و خلاف اخلاق و دور از حق.

2. نص بر امامت او از طرف خداوند و پيامبر و امام قبل از او.

3. بايد از همه مردم داناتر باشد.

4. از نظر تقوا و پرهيزکاري بايد بر همه برتري داشته باشد.

5. به قرآن خداوند و احکام او از همه اعلم باشد (علوم و معارف بيکران قرآن در نزد او باشد).

6. از طرف امام قبل از او به عنوان وصي از لحاظ ظاهر هم معرفي شده باشد.

7. داراي معجزه باشد (کارهاي خارج از عادت انجام دهد و در مقابل دشمن متکي به دليل باشد).

8. چشمش به خواب برود اما قلبش بيدار باشد.

9. بدن مقدسش هيچگاه سايه ندارد.

10. همان گونه که از پيش رو همه چيز را مي بيند از پشت سر نيز ببيند (هيچ عاملي نمي تواند بين او و عالم هستي و موجوداتش مانع گردد).

زراره از امام صادق عليه السّلام روايت مي کند که:

ينادي مناد باسم القائم عليه السّلام قلت خاص او عالم قال عام يسمع کل قوم بلسانهم قلت فمن يخالف القائم عليه السّلام و قد نودي باسمه قال لايدعهم ابليس حتي ينادي في آخر الليل فيشکک الناس. [12] .

منادي آن حضرت را به نام اصلي از آسمان صدا مي کند. زراره مي گويد عرض کردم: آيا همه مردم اين صدا را مي شنوند يا يک دسته خاص؟ فرمودند: همه مردم به زبان خودشان مي شنوند. عرض کردم: پس چه کسي با توجه به اينکه به اسم حضرتش ندا داده شده است با ايشان مخالفت مي کند؟ فرمود: شيطان هم ندايي سر مي دهد که مردم پس از شنيدن آن ترديد و تزلزل پيدا مي کنند و از شر شيطان در امان نيستند و اين موجب شک و ترديد مردم مي شود. (آري، مکتب آزمايش است. خداوند همه ما را در اين آزمايش پيروز فرمايد، آمين.)

ابن مغيره از امام صادق عليه السّلام روايت مي کند که فرمودند:

الصيحة التي في شهر رمضان تکون ليلة الجمعة لثلاث و عشرين مضين من شهر رمضان. [13] .

صيحه آسماني که در ماه رمضان واقع مي شود حتما در شب جمعه، بيست و سوم آن ماه خواهد بود.

از ميمون بان نقل شده است که در خيمه اختصاصي حضرت صادق عليه السّلام در خدمت آن سرور بوديم. دامن خيمه را بالا زد و فرمود:

ان امرنا لو قد کان لکان ابين من هذه الشمس ثم قال ينادي مناد من السماء ان فلان بن فلان هو الامام باسمه و ينادي ابليس من الارض کما نادي برسول الله ليلة العقبة. [14] ع

امر ما (ولايت و امامت) از اين آفتاب روشن تر است و منادي از آسمان قائم ما را به نام خودش و پدرش معرفي مي کند و شيطان در همان روز فرياد خود را بلند مي کند، مانند شب عقبه که صدا بلند کرد (در آن شبي که رسول الله از جنگ تبوک مراجعت مي فرمودند و از گردنه گذشتند، شيطان فريادش بلند شد). در روز قيام جهاني حضرت صاحب الامر عليه السّلام شيطان براي گمراه کردن مردم فريادش بلند مي شود.

خواننده عزيز!

از خداوند بخواهيم که همه ما را در آن روز پرخطر از پيروان صداي اول قرار بدهد (پيروان حضرت مهدي نه ارتباع شيطان).

از امام صادق روايت شده است که فرمود:

ليس بين قيام القائم عليه السّلام و بين قتل النفس الزکية الا خمس عشرة ليلة. [15] .

بين قيام حضرت قائم عليه السّلام و شهادت نفس زکيه [16] بيش از پانزده شب نخواهد بود.

امام صادق عليه السّلام مي فرمايد:

لاتمضي الايام و الليالي حتي ينادي من السماء يا اهل الحق اعتزلوا يا اهل الباطل اعتزلوا فيعزل هؤ لاء من هؤ لاء قال قلت اصلحک الله يخالط هؤ لاء و هؤ لاء بعد ذلک النداء قال کلا انه يقول في الکتاب «ما کان الله ليذر المؤ منين علي ما انتم عليه حتي يميز الخبيث من الطيب». [17] .

روزها و شبها تمام نمي شود تا اينکه ندا کننده اي از آسمان فرياد بزند: اي اهل حق! (صاحبان تقوا) کنار برويد، اي پيروان باطل! شما نيز از اهل حق جدا شويد. پس، اين دو دسته از يکديگر جدا مي شوند. راوي مي گويد عرض کردم: خداوند امر شما را اصلاح فرمايد، بعد از اين ندا آيا اين دو دسته (حق و باطل) با يکديگر مخلوط خواهند شد؟ فرمودند: هرگز مخلوط نشوند. مگر نه اينکه خداوند در قرآنش مي فرمايد: «خداوند اهل ايمان را با مشرکان و بندگان دنيا مخلوط نخواهد گذاشت. آري، پاکان حتما بايد از ناپاکها جدا بشوند» [18]

حمران که يکي از اصحاب امام صادق عليه السّلام است از آن حضرت نقل مي کند که فرمودند:

و ذکر هؤ لاء عنده و سوء حال الشيعة عندهم فقال اني سرت مع ابي جعفر (المنصور) و هو في موکبه و هو علي فرس و بين يديه خيل و من خلفه خيل و انا علي حمار الي جانبه فقال لي يا با عبدالله قد کان ينبغي لک ان تفرح بما اعطانا الله من القوة و فتح لنا من العزة و لاتخبر الناس انک احق بهذا الامر منا و اهل بيتک فتغرينا بک و بهم قال فقلت و من رفع هذا اليک عني فقد کذب فقال اتحلف علي ما تقول قال فقلت ان الناس سحرة يعني يجبون ان يفسدوا قلبک علي فلا تمکنهم من سمعک فانا اليک احوج منک الينا فقال لي تذکر يوم ساءلتک «هل لنا ملک» فقلت «نعم طويل عريض شديد فلا تزالون في مهلة من امرکم و فسحة من دنياکم حتي تصيبوا منا دما حراما في شهر حرام في بلد حرام؟» فعرفت انه حفظ الحديث فقلت لعل الله عزوجل ان يکفيک فاني لم اخصک بهذا انما هو حديث رويته ثم لعل غيرک من اهل بيتک ان يتولي ذلک فسکت عني فلما رجعت الي منزلي اتاني بعض موالينا فقال جعلت فداک و الله لقد راءيتک في موکب ابي جعفر و انت علي حمار و هو علي فرس و قد اشرف عليک يکلمک کانک تحته فقلت بيني و بين نفسي هذا حجة الله علي الخلق و صاحب هذا الامر الذي يقتدي به و هذا الاخر يعمل بالجور و يقتل اولاد الانبياء و يسفک الدماء في الارض بما لايحب الله و هو في موکبه و انت علي حمار فدخلني من ذلک شک حتي خفت علي ديني و نفسي قال فقلت لوراءيت من کان حولي و بين يدي و من خلفي و عن يميني و عن شمالي من الملائکة لاحتقرته و احتقرت ما هو فيه فقال الان سکن قلبي ثم قال الي متي هؤ لاء يملکون؟ اومتي الراحة منهم؟ فقلت اليس تعلم ان لکل شيء مدة قال بلي فقلت هل ينفعک علمک ان هذا الامر اذا جاء کان اسرع من طرفة العين انک لو تعلم ما لهم عندالله عزوجل و کيف هي کنت لهم اشد بعضا ولو جهدت وجهد اهل الارض ان يدخلهم في اشد ما هم فيه من الاثم لم يقدروا فلا يستفزنک الشيطان فان العزة لله و لرسوله و للمؤ منين ولکن المنافقين لا يعلمون الا تعلم ان من انتظر اءمرنا و صبر علي ما يري من الاذي و الخوف هو غدا في زمرتنا فاذا راءيت الحق قد مات و ذهب اهله و راءيت الجور قد شمل البلاد و راءيت القرآن قد خلق و احدث فيه ما ليس فيه و وجه علي الاهواء و راءيت الدين قد انکفاء کما ينکفي الاناء و راءيت اهل الباطل قد استعلوا علي اهل الحق و راءيت الشر ظاهرا لاينهي عنه و يعذر اصحابه و راءيت الفسق قد ظهر و اکتفي الرجال بالرجال و النساء بالنساء و راءيت المؤ من صامتا لايقبل قوله و راءيت الفاسق يکذب و لا يرد عليه کذبه و فريته و راءيت الصغير يستحقر بالکبير و راءيت الارحام قد و راءيت من يمتدح بالفسق يضحک منه و لا يرد عليه قوله و راءيت الغلام يعطي ما تعطي المرئة و راءيت النساء يتزوجن النساء و راءيت الثناء قد کثر و راءيت الرجل ينفق المال في غير طاعة الله فلا ينهي و لا يؤ خذ علي يديه و راءيت الناظر يتعوذ بالله مما يري المؤ من فيه من الاجتهاد و راءيت الجار يؤ ذي جاره و ليس له مانع و راءيت الکافر فرحا لما يري في المؤ من مرحا لما يري في الارض من الفساد و راءيت الخمور تشرب علانية و يجتمع عليها من لايخاف الله عزوجل و راءيت الامر با المعروف ذليلا و راءيت الفاسق فيما لا يحب الله قويا محمودا و راءيت اصحاب الايات يحقرون و يحتقر من يحبهم و راءيت سبيل الخير منقطعا و سبيل الشر مسلوکا و راءيت بيت الله قد عطل و يؤ مر بترکه و راءيت الرجل يقول ما لايفعله و راءيت الرجال يتسمنون للرجال و النساء للنساء و راءيت الرجل معيشته من دبره و معيشة المراءة من فرجها و راءيت النساء يتخذون المجالس کما يتخذها الرجال و راءيت التاءنيث في ولد العباس قد ظهر و اظهروا الخضاب و امتشطوا کما تمتشط المراة لزوجها و اعطوا الرجال الاموال علي فروجهم و تنوفس في الرجل و تغاير عليه الرجال و کان صاحب المال اعز من المؤ من و کان الربا ظاهرا لايعير و کان الزنا تمتدح به النساء و راءيت المراة تصانع زوجها علي نکاح الرجال و راءيت اکثر الناس و خير بيت من يساعد النساء علي فسقهن و راءيت المؤ من محزونا ذليلا محتقرا و راءيت البدع و الزنا قد ظهر و راءيت الناس يعتدون بشاهد الزور و راءيت الحرام يحلل و راءيت الحلال يحرم و راءيت الدين بالراءي و عطل الکتاب و احکامه و راءيت الليل لايستخفي به من الجراءة علي الله و راءيت المؤ من لايتطيع ان ينکر الا بقلبه و راءيت العظيم من المال ينفق في سخط الله عزوجل و راءيت الولاة يقربون اهل الکفر و يباعدون اهل الخير و راءيت الولاة يرتشون في الحکم و راءيت الولاية قبالة لمن زاد و راءيت ذوات الارحام ينکحن و يکتفي بهن و راءيت الرجل يقتل علي (التهمة و علي) الظنة و يتغاير علي الرجل الذکر فيبذل له نفسه و ماله و راءيت الرجل يعير علي اتيان النساء و راءيت المراءة تقهر زوجها و تعمل ما لا يشتهي و تنفق علي زوجها و راءيت الرجل يکري امراته و جاريته و يرضي بالذني من الطعام و الشرب و راءيت الايمان بالله عزوجل کثيرة علي الزور و راءيت القمار قد ظهر و راءيت الشرب تباع ظاهرا ليس عليه مانع و راءيت النساء يبذلن انفسهن لاهل الکفر و راءيت الملاهي قد ظهرت يمربها لايمنعها احد و لايجتري احد علي منعها و راءيت الشريف يستذله الذي يخاف سلطانه و راءيت اقرب الناس من الولاة من يمتدح بشتمنا اهل البيت و راءيت من يحبنا يزور و لايقبل شهادته و راءيت الزور من القول ينافس فيه راءيت القرآن قد ثقل علي الناس استماعه و خف علي الناس استماع الباطل و راءيت الجار يکرم الجار خوفا من لسانه و راءيت الحدود قد عطلت و عمل فيها بالاهواء و راءيت المساجد قد زخرفت و راءيت اصدق الناس عند الناس المفتري الکذب و راءيت الشر قد ظهر والسي بالنميمة و راءيت البغي قد فشا و راءيت الغيبة تستملح و يبشربها الناس بعضهم بعضا و راءيت طلب الحج و الجهاد لغير الله و راءيت السلطان يذل للکافر المؤ من و راءيت الخراب قد اديل من العمران و راءيت الرجل معيشته من بخس المکيال و الميزان و راءيت سفک الدماء يستخف بها و راءيت الرجل يطلب الرئاسة لعرض الدنيا و يشهر نفسه بخبث اللسان ليتقي و تسند اليه الامور و راءيت الصلوة قد استخف بها و راءيت الرجل عنده المال الکثير لم يزکه منذ ملکه و راءيت الميت ينشر من قبره و يؤ ذي و تباع اکفانه و راءيت الهرج قد کثر و راءيت الرجل يمسي نشوان و يصبح سکران لايهتم بما يقول الناس فيه و راءيت البهائم تنکح و راءيت البهائم تفرس بعضها بعضا و راءيت الرجل يخرج الي مصلاة و يرجع و ليس عليه شيء من ثيابه و راءيت قلوب الناس قد قست و جمدت اعينهم و ثقل الذکر عليهم و راءيت السحت قد ظهر ينافس فيه و راءيت المصلي انما يصلي ليراه الناس و راءيت الفقيه يتفقه لغير الدين يطلب الدنيا و الرئاسة و راءيت الناس مع من غلب و راءيت طالب الحلال يذم و يعير و طالب الحرام يمدح و يعظم و راءيت الحرمين من يعمل فيهما بما لا يحب الله لا يمنعهم مانع و لا يحول بينهم و بين العمل القبيح احد و راءيت المعازف ظاهرة في الحرمين و راءيت الرجل يتکلم بشيء من الحق و ياءمر بالمعروف و ينهي عن المنکر فيقوم اليه من ينصحه في نفسه فيقول هذا عنک موضوع و راءيت الناس ينظر بعضهم الي بعض و يقتدون باهل الشرور و راءيت مسلک الخير و طريقه خاليا لايسلکه احد و راءيت الميت يهزبه فلا يقزع له احد و راءيت کل عام يحدث فيه من البدعة و الشر اکثر مما کان و راءيت الخلق و المجالس ‍ لايتابعون الا الاغنياء و راءيت المحتاج يعطي علي الضحک به ويرحم لغير وجه الله و راءيت الايات في السماء لايفزع لها احد و راءيت الناس يتسافدون کم تسافد البهائم لاينکر احد منکرا تخوفا من الناس راءيت الرجل ينفق الکثير في غير طاعة الله و يمنع اليسير في طاعة الله و راءيت العقوق قد ظهر و استخف بالوالدين و کانا من اسوء الناس حالا عند الولد و يفرح بان يفتري عليهما و راءيت النساء قد غلبن علي الملک و غلبن کل امر لايؤ تي الا ما لهن فيه هوي و راءيت ابن الرجل يفتري علي ابيه و يدعو علي والديه و يفرح بموتهما و راءيت الرجل اذا مربه يوم ولم يکسب فيه الذنب العظيم من فجور او بخس مکيال او ميزان او غشيان حرام او شرب مسکر کئيبا حزينا يحسب ان ذلک اليوم عليه وضيعة من عمره و راءيت السلطان يحتکر الطعام و راءيت اموال ذوي القربي تقسم في الزور و يتقامربها و يشرب بها الخمور و راءيت الخمر يتدواي بها و توصف للمريض و يستشفي بها و راءيت الناس قد استووا في ترک الامر با المعروف و النهي عن المنکر و ترک التدين به وراءيت رياح المنافقين و اهل النفاق دائمة و رياح اهل الحق لاتحرک و راءيت الاذان بالاجر و الصلاة بالاجر و راءيت المساجد محتشية ممن لايخاف الله مجتمعون فيها للغربية و اکل لحوم اهل الحق و يتواصفون فيها شراب المسکر و راءيت السکران يصلي بالناس فهو لايعقل و لايشان بالسکر و اذا سکر اکرم واتقي و خيف و ترک لايعاقب و يعذر بسکره و راءيت من اکل اموال اليتامي يحدث بصلاحه و راءيت القضاة يقضون بخلاف ما امر الله و راءيت الولاة ياءتمنون الخونة للطمع و راءيت الميراث قد وضعته الولاة لاهل الفسوق و الجراءة علي الله ياءخذون منهم و يخلونهم و ما يشتهون و راءيت المنابر يؤ مر عليها بالتقوي و لايعمل القائل بما ياءمر و راءيت الصلاة قد استخف باوقاتها و راءيت الصدقة بالشفاعة لايردابها وجه الله و تعطي لطلب الناس و راءيت الناس همهم بطونهم و فروجهم لايبالون بما اکلوا و بما نکحوا و راءيت الدنيا مقبلة عليهم و راءيت اعلام الحق قد درست فکن علي حذر و اطلبت من الله عزوجل النجاة و اعلم الناس في سخط الله عزوجل (و انما يمهلهم لامر يردابهم فکن مترقبا و اجتهد ليراک الله عزوجل) في خلاف ما هم عليه فان نزل بهم العذاب و کنت فيهم عجلت الي رحمة الله و ان اخرت ابتلوا و کنت قد خرجت مما هم فيه عجلت الي رحمة الله و ان اخرت ابتلوا و کنت قد خرجت مما هم فيه من الجراءة علي الله عزوجل و اعلم ان الله لا يضيع اجر المحسنين و ان رحمة الله قريب ما المحسنين. [19] .

در خدمت آن بزرگوار سخن از موفقيت بني عباس (در امر دنيا) و گرفتاري شيعيان به ميان آمد، آن حضرت فرمودند: روزي همراه منصور (خليفه عباسي) بودم در حالي که او سوار بر اسب بود و از طرفين راست و چپ او لشکريان فراواني در حرکت بودند و من کنار وي سوار بر الاغي حرکت مي کردم. منصور در عين حالي که به شوکت خود مغرور بود به من گفت: يا ابا عبدالله! سزاوار است که شما از قدرت و عزتي که خداوند به ما داده است خوشحال باشيد و به مردم نگوييد که شما اهل بيت احق و اولي هستيد از ما در مورد خلافت، تا مانسبت به شما و دوستانتان بدبين بشويم. من به منصور گفتم: آن کسي که اين سخن از زبان من به شما گفته است دروغ مي گويد. منصور به من گفت: آيا سوگند مي خوري که اين حرف را نزده اي؟ به او گفتم: مردم دوست مي دارند که فساد کنند و قلب شما را از ما پر از کينه سازند؛ به آنها گوش مسپاريد. نياز ما به شما بيش از احتياج شما به ما است. [20] پس ‍ منصور به من گفت: به خاطر داريد يک روز از شما سؤ ال کردم که آيا ما (بني عباس) به حکومت مي رسيم؟ شما گفتيد آري، حکومتي بس طولاني و پيوسته؛ شما همواره در وسعت از نظر دنيا و حکومت بر آن هستيد تا اينکه دست شما به ريختن خون ما آن هم در ماه حرام آلوده بشود؛ در آن هنگام خداوند خشم مي گيرد و سلطنت شما را نابود مي کند. متوجه شدم حديثي را که قبلا به او گفته بودم حفظ کرده است؛ لذا به او گفتم: شايد خداوند تو را از اين بلا حفظ کند و من نگفتم که تو خون ما را مي ريزي؛ شايد کسي از خويشانت اين کار را بکند. پس ساکت شد. وقتي به منزلم برگشتم يکي از دوستان ما به ديدن من آمد و گفت: قربانت گردم، ديدم همراه منصور سوار بر الاغي هستيد و او سوار بر اسب است و طوري با شما صحبت مي کرد که گويي برتر از شماست. پيش خودم گفتم اين آقا حجت خداوند است و صاحب اين امر و اين دستگاه و حال آنکه منصور دشمن خداوند است و فرزندان انبياء را مي کشد و خون آنها را مي ريزد و برخلاف رضاي خداوند عمل مي کند و سوار بر مرکب قدرت است و حال آنکه شما سوار بر الاغي هستيد. شکي در دلم پيدا شد که چرا بايد اين طور باشد و ترسيدم که دينم از دستم برود. به آن دوست گفتم: اگر تو مي ديدي که در طرف راست و چپ و جلوي رو و پشت سر من افواجي از ملائکه در حرکت هستند هر آينه سطوت و شوکت منصور در نظرت ناچيز مي آمد. آن مردي شيعي به من (امام صادق عليه السّلام) گفت: اکنون دلم آرام گرفت. آنگاه گفت: يا ابن رسول الله! اين حکومت باطل تا کي در دنيا خواهد بود و کي ما از دست اين جباران راحت مي شويم؟ به او گفتم: آيا نمي داني که براي هر دولتي مدتي خواهد بود؟ گفت: چرا، مي دانم. گفتم: آيا مي داني که اين امر (حکومت ما) وقتي بخواهد بيايد زودتر از يک چشم به هم زدن خواهد آمد؟ به آن دوست گفتم: تو اگر آنچه را که خداوند بزرگ براي آنان مهيا کرده است مي دانستي (کنايه از عذابهايي که خداوند براي آنها مقرر فرموده است) تعجب نمي کردي. تو و همه مردم اگر بکوشيد و تمام قدرتها را روي هم انباشته کنيد نمي توانيد مانند آن عذابي که خداوند براي آنها خلق فرموده است آماده کنيد. مراقب باش شيطان تو را فريب ندهد، زيرا عزت مخصوص خداوند و پيامبران و ايمان آورندگان است (مقصود از مؤ منان در اين عبارت، ائمه معصومين سلام الله عليهم اجمعين هستند) که البته منافقان اين حقيقت را درک نمي کنند. آيا نمي داني کسي که منتظر امر ما باشد (حکومت ما) و در مقابل اذيتها و ترسها صبر کند، فردا در عالم آخرت با ما نخواهد بود؟

(در اينجا امام عليه السّلام نشانه هاي ظهور را بيان مي فرمايد:)

هرگاه ديدي که حق و طرفداران آن از بين رفتند و ديدي که جهان پر از جور و ستم شد و ديدي که چيزهايي که در قرآن نيست به آن نسبت مي دهند و چيزهايي به نام قرآن بيان مي کنند که در آن نيست و بر طبق هوي و هوس خود توجيه مي کنند و ديدي که دين موقعيت خود را از دست داده و دچار انقلاب شده است و ديدي که طرفداران باطل بر پيروان حق برتري يافته اند و ديدي که شر ظاهر شده است و کسي را از آن نهي نمي کنند و مجريان شر را معذور مي دارند و ديدي که فسق (فساد اخلاقي) در اجتماعات رواج يافته است و ديدي که مردها به مردها اکتفا مي کنند (اشاره به عمل شنيع لواط) و زنها به زنها (اشاره به مساحقه) و ديدي که افراد با ايمان خاموش نشسته اند و اگر حرف بزنند سخن آنها را رد مي کنند و ديدي که دروغگو با شناختي که از او دارند در عين حال دروغش را رد نمي کنند و ديدي که افراد کوچک به بزرگترها احترام نمي گذارند و ديدي که مردم قطع رحم مي کنند و با افرادي که به گناهان مباهات مي ورزند با خنده برخورد مي شود و حرف بد آنان را به ايشان برنمي گردانند و ديدي که پسر بچه ها مانند زنان خود فروشي مي کنند و ديدي که عده اي از زنها با زنان ازدواج مي کنند و ديدي که تعريف بيجا زياد مي شود و ديدي که مرد اموال خودش را در راه غير مشروع به مصرف مي رساند (قمار، شراب، ربا و...) و کسي او را نهي نمي کند و ديدي که مردم از مشاهده کارهاي اهل ايمان به خدا پناه مي برند و ديدي همسايه، همسايه خود را اذيت مي کند و احدي او را باز نمي دارد (نگارنده سالهاي اين ابتلاء را داشتم) و ديدي که کفار از رنجي که اهل ايمان به خاطر شيوع فساد در زمين مي برند خوشحال هستند و ديدي که علنا شرب خمر مي شود و افرادي که از خداوند نمي ترسند مجلس شراب را گرم مي کنند و ديدي کسي که امر به معروف مي کند (امر به کارهاي خوب و مفيد) در بين مردم ذليل و طرفداران فساد اخلاق در جامعه برومند و محترم هستند و ديدي که صاحب آيات (يعني طرفداران و خوانندگان آيات قرآن و هر کسي که آنها را دوست بدارد) کوچک شمرده مي شوند و ديدي که راه خير منقطع و مسدود و راه بديها و شرها باز و محل رفت و آمد مردم است و ديدي که زيارت خانه کعبه معطل و متروک مانده است (به خاطر مشکلاتي که در اين راه به وجود آمده است) و ديدي که افراد به آنچه مي گويند عمل نمي کنند و ديدي که مردها و زنها و دواها و اغذيه اي استعمال مي کنند تا براي اعمال قبيحه فربه شوند و ديدي که مردها از راه خود فروشي (لواط) و زنها از راه زنا زندگي خود را تاءمين مي کنند [21] و ديدي که زنان براي خود مجلس و کنفراس تشکيل مي دهند - چنانکه مردها داراي مجالس و محافل سياسي هستند - و در سياست اجتماعي دخالت مي کنند و ديدي که از فرزندان عباس افرادي خود را مانند زنان مي آرايند و اموال خود را در اين راه صرف مي کنند براي پياده کردن برنامه هاي جنسي اعم از مرد يا زن، در اين دوره از زمان صاحب مال در ميان مردم از صاحب ايمان عزيزتر است و آشکارا رباخواري مي شود و کسي سرزنش نمي کند و ديدي که زنان به عمل بد زنا ستوده مي شوند و ديدي که زنان به شوهران خود رشوه مي دهند تا بتوانند با مردان ديگر رابطه داشته باشند و ديدي که اکثر مردم و بهترين خانه ها آن خانه اي است که زنان را در فسق و گناهانشان کمک کنند و ديدي که مؤ من در اجتماع خوار و ذليل زندگي مي کند و ديدي که بدعت و زنا شيوع يافته است و ديدي که مردم به وسيله شهادت ناحق به يکديگر تعدي مي کنند و ديدي که مردم فعل حرام را حلال و حلال را حرام مي شمارند (تغيير احکام) و ديدي که مردم دين را با راءي خودشان تطبيق مي دهند و قرآن و احکام آن معطل مانده است و ديدي که براي انجام کارهاي بد مردم انتظار شب را نمي کشند بلکه در روز انجام مي دهند و ديدي که اهل ايمان در مقابل منکرات جز با قلبشان، توان انکار ندارند و ديدي که بخش عظيمي از مال صرف در غضب خدا مي شود (مانند پولهاي کلاني که خرج خريد اسلحه مي شود و افراد مسلمان و غير مسلمان را آتش مي زنند و نابود مي کنند) و ديدي که فرمانروايان به دشمنان خدا و کفار تقرب مي يابند (مانند فرستادن هياءتهاي به اصطلاح حسن نيت، بستن قراردادهاي مختلف، ديدارهاي سياسي از کشورهاي غير مسلمان) و ديدي که زمامداران از اهل خير دوري مي جويند و ديدي که فرمانروايان در حکم دادن رشوه مي گيرند و ديدي که به دست آوردن حکومت با پول انجام مي شود و ديدي که با محارم خود ازدواج مي کنند و به آنها اکتفا مي کنند و ديدي که به مجرد تهمت و سوءظن افراد را مي کشند (بدون تحقيق و بررسي) و ناگهان هجوم مي آورند و مال و جان او را تصاحب مي کنند (ممکن است در راه طغيان شهوت باشد که زنان هرجايي همه چيز مردها را مي برند يا به وسيله حکام جور اموال مردم مصادره مي شود و جانشان هم به مخاطره مي افتد) يا اينکه در راه رسيدن به پسر بچه ها براي کار زشت از مال و جان مي گذرند و ديدي که مردها را به خاطر تماس و آميزش با زنان سرزنش مي کنند و ديدي که بعضي از مردها از درآمد زنان خود در ارتباط با بي بند و باري و فجور امرار معاش مي کنند در حالي که مي دانند زن آنها فاسد است و به اين وضع تن مي دهند.

و ديدي که زنان بر مردان غالب مي شوند و برخلاف رضاي شوهر عمل مي کنند و مردشان را از نظر زندگي اداره مي کنند و ديدي که بعضي از مردها زنان و کنيزان خود را در اختيار اشخاص قرار مي دهند و در مقابل به مختصري از خوراکيها و آشاميدنيها قناعت مي ورزند و ديدي که ايمان به خداوند بزرگ (اظهار ايمان) با زور و جبر انجام مي شود (يا از طرف اولياء يا زمامداران) و ديدي که مردم علنا قمار مي کنند و ديدي که علنا شراب خريد و فروش مي شود و هيچ مانعي هم بر سر راه آن نيست و ديدي که زنان مسلمان خودشان را در اختيار کفار قرار مي دهند و ديدي که گناهان در اجتماع آشکار مي شود و مردم آنها را مي بينند و کسي هم منع نمي کند و جراءت بر منع آنها در مردم نيست و ديدي که افراد با شخصيت ذليل صاحبان قدرت مي شوند و ديدي که نزديکترين افراد به زمامداران آنهايي هستند که نسبت به ما اهل بيت بدگويي مي کنند (يا به زبان و يا در عمل) و ديدي افرادي که نسبت به ما اظهار محبت مي کنند مورد احترام نيستند و حرف آنها را نمي پذيرند و ديدي که مردم در گفتار خلاف حق با هم رقابت مي کنند و ديدي که شنيدن آيات کريمه قرآن براي مردم سنگين اما شنيدن ساز و آواز آسان و شيرين است و ديدي که به خاطر زبان بد همسايه، همسايه ديگر او را اکرام مي کند و ديدي که حدود الهي معطل مانده است و مردم آنها را طبق هواي نفسشان پياده مي کنند و ديدي که مساجد زينت داده مي شود (از نظر ساختمان و رنگ آميزي) و ديدي که راستگوترين مردم دروغگوترين افراد است (از نظر واقع) و ديدي که شر و سخن چيني در ميان مردم ظاهر گشته است و ديدي که ستمگري در ميان مردم شيوع يافته است و ديدي که غيبت کردن را سخني خوشمزه و دلچسب مي دانند و يکديگر را به غيبت کردن بشارت مي دهند و ديدي حج خانه خدا و جهاد را براي غير رضاي خدا انجام مي دهند و ديدي که پادشاهان به خاطر دلجويي از کفار اهل ايمان را ذليل مي کنند و ديدي که خرابي بر عمران و آباداني فزوني يافته است (اثر شوم جنگها) و ديدي که مردم روزي خود را با کم فروشي به دست مي آورند و ديدي که خونريزي در جامعه سبک شمرده مي شود و ديدي که مرد به خاطر رسيدن به رياست دنيا بدزباني مي کند و خود را به بد زباني مشهور مي سازد تا مردم از او بترسند و ديدي که مردم نماز را سبک مي شمارند (هر وقت که شد يا آخر وقت مي خوانند) و ديدي کسي که داراي اموال فراوان است از اول زکات آن را نداده است و ديدي که نبش قبر مي کنند و کفن مردگان را مي فروشند و ديدي که هرج و مرج زياد مي شود (امنيت از مردم گرفته مي شود) و ديدي که مردم شبانه سر سفره شراب مي نشينند و صبح مست بر مي خيزند و به فکر مردم نيستند و ديدي که با حيوانات معامله جنسي انجام مي دهند (با آنها آميزش مي کنند) و ديدي که حيوانات بعضي، بعضي ديگر را مي درند و ديدي که مردي براي نماز مي رود و در برگشتن لباس ندارد (لباس او را مي برند) و ديدي که قلبهاي مردم سخت شده است و اشکشان جاري نمي شود (و ياد خدا بر آنها گران مي آيد) و ديدي که مردم در خوردن مال حرام با يکديگر رقابت مي کنند و ديدي که نمازگزار براي خوش آيند و خودنمايي به مردم نماز مي خواند و ديدي که فقيه احکام دين را براي رسيدن به دنيا مي آموزد (نه خدا) و ديدي که مردم طرفدار آن کسي هستند که قدرت در دست اوست و ديدي که طالب مال حلال را سرزنش و دوستدار حرام را تمجيد و تکريم مي کنند و ديدي در حرمين (مکه و مدينه) کارهاي خلاف انجام مي دهند و کسي جلوي آنها را نمي گيرد و ديدن آلات لهو و لعب را در حرمين به طور آشکار (مانند ساز و آواز، قمار و انواع گناهان ديگر) و ديدي به کساني که حق را مي گويند و امر به معروف و نهي از منکر مي کنند، به عنوان نصيحت گفته مي شود اين موضوع به شما مربوط نيست و بهتر است دست برداريد و ديدي که مردم با هماهنگي يکديگر به مردم بد اقتدا مي کنند (يا پيروي) و ديدي که راه خير و سعادت خالي مانده است و کسي بدان راه نمي رود و ديدي که مردگان را به مسخره مي گيرند و زندگي ابدي ندارند (از خدا) و ديدي که هر سال بدعتها و فتنه هاي تازه به وجود مي آيد که بدتر از سال قبل است و ديدي که در ميان مردم و در محافل عمومي تنها نسبت به اغنيا احترام مي شود و ديدي که در مقابل فقير و کمک به او مردم مي خندند و براي غير خدا به او رحم مي کنند و ديدي که مردم از آيات و نشانه هاي آسماني وحشت و ترسي ندارند (مانند سرخي در آسمان و ستاره دنباله دار در همين سال اخير) و ديدي که مردم مانند بهائم سوار يکديگر مي شوند و کسي آنها را سرزنش نمي کند و ديدي که مردم در راه غير رضاي خداوند انفاق زياد و در راه خدا انفاق کم مي کنند و ديدي که فرزندان احترام پدر و مادر به جاي نمي آورند و آنها را حقير مي شمارند و بدترين حالات را پدر و مادر دارند (نزد فرزندانشان) و از افترا زدن به پدر و مادر خوشحال مي شوند (پسران و دختران) و ديدي که زنها بر کشورها و بر تمام امور غلبه مي يابند (نخست وزير مي شوند، پادشاه مي شوند، وکيل مجلس مي شوند) و کارها بدون رضا و هوس زنان انجام نمي گيرد و ديدي که پسر به پدرش افترا مي زند و به پدر و مادر نفرين مي کند و انتظار مرگ آنها را مي کشد و از اين بابت خوشحال است (براي تقسيم ارث و غيره) و ديدي در هر روزي که بر مرد بگذرد و در آن روز مرتکب معصيتي مانند خوردن حرام و شرب مسکرات يا کم فروشي يا غش در معامله نشود، آن روز براي او روز سختي خواهد بود و ديدي که پادشاهان مواد غذايي را در اختيار خود قرار مي دهند و ديدي که خمس آل محمد (سهم امام و سهم سادات) در راه باطل تقسيم مي شود و با آن ميخوارگي مي کنند و ديدي که شراب را وسيله درمان امراض قرار مي دهند (بعضي از پزشکان گاه به بيماران خود توصيه مي کنند که براي شفاي پاره اي امراض از شراب استفاده کنند) و ديدي که همه مردم در ترک امر به معروف و نهي از منکر هماهنگي پيدا کرده اند و ديدي که پرچم نفاق و منافقان به اهتزاز در آمده است اما از حق خبري نيست و ديدي که مؤ ذن براي اذان و نمازگزار (نماز استيجاري) براي نماز خواندن مطالبه پول مي کنند (يا نماز ميت و امثال آن) و ديدي که مساجد محل اجتماع، اما بيشتر برنامه هاي غيبت و خوردن گوشت مردم است و در مساجد وصف شراب و شرابخوار را مي کنند و ديدي که آدم مست براي مردم نماز مي خواند (پيشنماز مي شود)

و هرگاه مشروب خورد مردم او را احترام مي کنند و ديدي که اموال يتيم را مي خورند ولي به صلاح و نيکي هم معروف هستند و ديدي که قضات بر خلاف آنچه خداوند فرموده است قضاوت مي کنند و ديدي که زمامداران به جهت طمع، خيانتکاران را امين خويش قرار مي دهند و ديدي که حکام اجتماع، ميراث را به دست اهل فسق و فجور مي دهند و آنها بر خدا جراءت پيدا مي کنند و از اين اموال مي خورند و به هر نحو که بخواهند با آن عمل مي کنند و ديدي که بر سر منبرها امر به تقوا مي کنند اما گوينده خود به آن عمل نمي کند و ديدي که مردم نماز را در وقت خودش نمي خوانند و آن را سبک مي شمارند و ديدي که زکات و صدقات ديگر را به وساطت افراد مي دهند اما براي خدا نيست و قصد تقرب به خداوند را ندارند و ديدي که هّم و هدف مردم پر کردن شکم و ارضاي غرايز جنسي است و از هر راهي باشد مانعي ندارد و ديدي که دنيا رو به آنها آورده و ديدي که نشانه هاي حق و درستي کهنه شده است، - اي حمران!- پس بر حذر باش و از پيشگاه خداوند بزرگ تقاضاي رهايي کن و بدان که مردم گرفتار خشم خداوند هستند و به آنها مهلت داده شده در مقابل اوامري که به آنها شده است. پس، مواظب خويشتن باش و کوشش کن تا خداوند تو را برخلاف آنها ببيند و اگر در ميان آنها باشي و عذاب خداوند نازل شود همانا به سوي رحمت واسعه الهي شتافته اي و اگر از آنها جدا شدي آنها گرفتار هستند و تو از جراءت بر خداوند در امان مانده اي. و بدان که خداوند پاداش نيکوکاران را مي دهد و همانا رحمت خداوند نزديک به نيکوکاران است.

مفضل بن عمر از اصحاب حضرت صادق عليه السّلام، از محل و کيفيت ظهور حضرت ولي عصر ارواحنا له الفداء و نشانه هاي آن سؤ ال کرد، مي گويد:

يا سيدي فمن اين يظهر و کيف يظهر قال يا مفضل يظهر وحده و ياءتي البيت وحده و يلج الکعبة وحده و يجن عليه الليل وحده فاذا نامت العيون و غسق الليل نزل اليه جبرئيل و ميکائيل عليهماالسلام و الملئکة صفوفا فيقول له جبرئيل يا سيدي قولک مقبول و امرک جائز فيمسح عليه السّلام يده علي وجهه و يقول «الحمدلله الذي صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوا من الجنة حيث نشاء فنعم اجر العاملين».

و يقف بين الرکن و المقام فيصرخ صرخة فيقول يا معشر نقبائي و اهل خاصتي و من ذخرهم الله لنصرتي قبل ظهوري علي وجه الارض ائتوني طائعين فترد صيحته عليه السّلام عليهم و هم علي محاريبهم و علي فرشهم في شرق الارض و غربها فيسمعونه في صيحة واحدة في اذن کل رجل فيجيئون نحوها و لايمضي لهم الا کلمحة بصر حتي يکون کلهم بين يديه عليه السّلام بين الرکن و المقام فياءمر الله عزوجل النور فيصير عمودا من الارض الي السماء فيستضيي به کل مؤ من علي وجه الارض و يدخل عليه نور من جوف بيته فتفرح نفوس المؤ منين بذالک النور و هم لايعلمون بظهور قائمنا اهل البيت عليه و عليهم السلام ثم يصبحون وقوفا بين يديه و هم ثلثمائة و ثلاثة عشر رجلا بعدة اصحاب رسول الله صلي الله عليه و آله يوم بدر. [22] .

اي مولاي عزيزم! محل ظهور مهدي شما کجاست و چگونه ظاهر مي شود؟ فرمودند: به تنهايي ظاهر مي شود، به تنهايي وارد مسجد الحرام مي شود، به تنهايي دست به دامن کعبه مي زند، شب را به تنهايي در کنار بيت بسر مي برد. چون مردم به خواب روند و شب فرا رسد جبرئيل و ميکائيل و صفوف فرشتگان بر او وارد شوند. جبرئيل به آن حضرت عرض ‍ مي کند که اي آقاي من! گفتارت مقبول و فرمانت مطاع است. پس، آن حضرت دست بر چهره اش کشيده، مي فرمايد: «ستايش خداوندي را که وعده لطف و رحمتش را بر ما محقق فرمود و ما را وارث همه سرزمين بهشت گردانيد تا هر جاي آن که بخواهيم، منزل کنيم، زيرا آن روز پاداش نيکوکاران بسيار نيکو خواهد بود». [23] آنگاه امام بين رکن و مقام مي ايستد و فرياد مي زند: اي ياران مخصوص من و اي کساني که خداوند شما را براي نصرت و ياري من بر روي زمين ذخيره کرده است! با حالت اطاعت نزد من حاضر شويد. صيحه و فرياد امام در شرق و غرب به گوش آنها مي رسد و آن صداي ملکوتي را مي شنوند و به طرف امام حرکت مي کنند و در چشم به هم زدني بين رکن و مقام نزد امام حاضر مي گردند. در اين حال، خداوند متعال به نور امر مي کند که به صورت عمودي از زمين تا آسمان بر آيد و تمام ساکنان روي زمين را از پرتو خود روشن سازد. مؤ منان را اين نور به شادي و سرور وا مي دارد، زيرا از قيام قائم ما اهل بيت خبر ندارند، اما چون صبح شود آنها در محضر مقدس و در فرمان امام عليه السّلام قرار مي گيرند و تعداد آنها سيصد و سيزده نفر - به عدد اصحاب پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله در روز جنگ بدر - است.

عمر بن حنظله از امام ششم عليه السّلام روايت مي کند که فرمودند:

خمس قبل قيام القائم من العلامات الصيحة و السفياني و الخسف بالبيداء و خروج اليماني و قتل النفس الزکية. [24] .

پيش از ظهور حضرت مهدي (عليه السّلام) پنج نشانه تحقق پيدا مي کند:

1. صيحه آسماني

2. خروج سفياني

3. فرورفتگي در بيداء (زميني است نزديک مکه منوره)

4. خروج يماني

5. کشته شدن نفس زکيه

فضل بن شاذان از ابي بصير نموده است که او گفت:

قال ابو عبدالله عليه السّلام ان القائم صلوات الله عليه ينادي اسمه ليلة ثلاث و عشرين و يقوم يوم عاشورا يوم قتل فيه الحسين بن علي عليه السّلام. [25] .

حضرت صادق عليه السّلام فرمودند که قائم آل محمد صلوات الله عليه در شب بيست و سوم ماه رمضان با نداي آسماني معرفي مي شود و روز عاشورا قيام مي کند و آن روزي است که امام حسين عليه السّلام را شهيد کردند.

يعقوب سراج به امام صادق عليه السّلام عرض مي کند:

متي فرج شيعتکم؟ فقال: اذا اختلف ولد العباس و وهي سلطانهم و طمع فيهم من لم يکن يطمع و خلعت العرب اعنتها و رفع کل ذي صيصيه صيصيته و ظهر السفياني و اقبل اليماني و تحرک الحسني خرج صاحب هذا الامر من المدينة الي مکة بتراث رسول الله صلي الله عليه و آله قلت و ما تراث رسول الله صلي الله عليه و آله؟ فقال سيفه و درعه و عمامته و برده و رايته و قضيبه و فرسه ولامته و سرجه. [26] .

عرض کردم: يا ابن رسول الله! فرج شيعيان شما کي خواهد بود؟ فرمودند: وقتي که اولاد عباس در حکومت با هم اختلاف پيدا نمايند و افرادي طمع رياست را پيدا کنند که نبايد بکنند (شايستگي اجتماعي نداشتن) و عرب کيان خود را از دست بدهد، سفياني خروج مي کند و يماني قيام مي نمايد و حسني (منظور جناب سيد حسني است از خراسان) حرکت مي کند. در اين هنگام، صاحب اين امر (امر ولايت) از مدينه به سمت مکه معظمه حرکت مي کند در حالي که «تراث» رسول خدا صلي الله عليه و آله را همراه دارد. مي گويد عرض کردم: «تراث» چيست؟ فرمودند: شمشير، زره و عمامه رسول اکرم صلي الله عليه و آله و برد آن حضرت و پرچم او و عصاي آن سرور و اسب سواري با آلات جنگي و همه وسايل نبرد که جدش خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله داشتند، امام عصر ارواحنا له الفداء همه اين مواريث را همراه دارد.

ابي بصير از حضرت صادق عليه السّلام خبر مي دهد که آن حضرت فرمودند:

علامة خروج المهدي کسوف الشمس في شهر رمضان في ثلاث عشرة و اربع عشرة منه. [27] .

نشانه ظهور مهدي (عليه السّلام) کسوف خورشيد در ماه مبارک رمضان است و وقت کسوف سيزدهم يا چهاردهم ماه رمضان خواهد بود.

زراره از امام صادق عليه السّلام درباره حق بودن صيحه آسماني مي پرسد، آن حضرت مي فرمايند:

اي والله حتي يسمعه کل قوم بلسانهم. [28] .

آري، به خدا سوگند حق است و تمام مردم به زبان مخصوص خودشان اين صدا را مي شنوند.

هشام بن سالم از امام صادق عليه السّلام حديث مي کند که فرمودند:

ما يکون هذا الامر حتي لايبقي صنف من الناس الا وقد ولوا علي الناس حتي لايقول قائل «انا لو ولينا لعدلنا» ثم يقوم القائم با لحق و العدل. [29] .

امر قيام مهدي ما محقق نخواهد شد مگر اينکه تمام اصناف مردم به حکومت برسند تا نتوانند بگويند اگر حکومت به دست ما داده مي شد عدالت و حق را اجرا مي کرديم. بعد از رسيدن همه طبقات به حکومت آنگاه مهدي ما ظاهر مي شود و حق و عدالت را اجرا مي کند.

موضوع امتحان و آزمايش شدن همه طبقات يکي از مقدمات و نشانه هاي قيام جهاني حضرت ولي عصر ارواحنا له الفداء است. لذا امام صادق عليه السّلام در اين روايت به منصور مي فرمايد:

قال ابوعبدالله عليه السّلام يا منصور ان هذا الامر لاياءتيکم الا بعد (ا) ياءس لا و الله لا ياءتيکم حتي تميزوا لا والله لاياءتيکم حتي تمحصوا ولا والله لاياءتيکم حتي يشقي من شقي و يسعد من سعد. [30] .

امر ولايت و حکومت ما آل محمد محقق نخواهد شد مگر بعد از اينکه آزمايشهايي به عمل آيد:

1. به خدا سوگند، مهدي ما قيام نمي کند مگر بعد از ماءيوس شدن همه از وجود مقدسش (آري، مي گويند اگر بود، مي آمد؛ پس چرا اينقدر طول کشيده است؟).

2. نه به خدا سوگند نمي آيد مگر اينکه افراد از يکديگر امتياز پيدا کنند (خوبان از بدان مشخص شوند).

3. نه به خدا سوگند، قائم ما ظاهر نمي شود تا اينکه همه شناخته بشنوند (از نظر ديني و ولايت).

4. نه به خدا سوگند، آنگاه موعود اسلام ظهور مي کند که افرادي که بايد سعادتمند بشوند، به اختيار خودشان راه سعادت را برگزينند و آنهايي که داراي خبث باطن و سوء سريره هستند به اختيار خودشان راه شقاوت را در پيش گيرند.

آري، همه مردم بايد قبل از حکومت جهاني سرور عالم حضرت مهدي ارواحنا له الفداء امتحان بشوند. سعادتمند آن افرادي هستند که در اين آزمايش با معدلي خوب قبول مي شوند.

از حضرت صادق عليه السّلام حديث کرده اند که آن امام عزيز فرمودند:

ان لله مائدة بقرقيسا يطلع مطلع من السماء فينادي يا طير السماء و يا سباع الارض هلموا الي الشبع من لحوم الجباين. [31] .

از سوي خداوند متعال سفره اي گسترده مي شود، گوينده اي از آسمان فرياد مي زند: اي پرندگان آسمان و اي درندگان روي زمين! بياييد و شکم را از گوشت ستمگران و جباران عالم سير کنيد.

خواننده عزيز!

اين بيان کنايه است از اينکه ديگر عمر ستمگران خاتمه يافته و امنيت و رفاه در زندگي براي همه موجودات آماده است.

امام صادق عليه السّلام درباره آينده عرب چنين اعلام خطر فرموده اند:

ويل لطغاة العرب من شر قد اقترب قلت کم مع القائم من العرب قال شيء يسير و عن غيبة النعماني انه لايخرج مع القائم من العرب احد. [32] .

واي بر سرکشان عرب از شري که نزديک شده است. راوي مي گويد عرض کردم: از اصحاب حضرت قائم چند نفر عرب هستند؟ فرمودند: ناچيز (بسيار کم). اما «غيبت نعماني» مي گويد از عرب در خدمت حضرت قائم کسي نيست.

(منظور اصحاب خاص هستند).

بنابر نقل «الزام الناصب»، امام صادق عليه السّلام در باب علائم قبل از ظهور امام عصر روحي له الفداء چنين فرمودند:

لايخرج القائم عجل الله تعالي فرجه من مکة حتي يکون مثل الحلقة قلت و کم الحلقة قال عشرة آلاف جبرئيل عن يمينه و ميکائيل عن يساره ثم يهز الراية المغلبة و يسيربها فلا يبقي احد في المشرق و لا في المغرب الا بلغها و هي راية رسول الله صلي الله عليه و آله نزل بها جبرئيل يوم بدر ثم لفها و دفعها الي علي عليه السّلام حتي اذا کان يوم البصرة فنشرها اميرالمؤ منين عليه السّلام ففتح الله عليه ثم لفها فهي عندنا لاينشرها احد حتي يقوم القائم فاذا هو قام فنشرها لم يبق بين المشرق و المغرب الا بلغها و يسير الرعب قدامها شهرا و عن يمينها شهرا و عن يسارها شهرا ثم قال يا محمد (صلي الله عليه و آله) انه يخرج موتورا غضبان اسفا لغضب الله علي هذا الخلق عليه قميص رسول الله الذي کان عليه يوم احد و عمامة السحاب و درع رسول الله السابغة و سيف رسول الله ذوالفقار يجرد السيف علي عاتقه ثمانية اشهر هرجا فيبدا ببني شيبة فيقطع ايديهم و يعلقها في الکعبة و ينادي مناديه هؤ لاء سراق الله ثم يتناول المفقودين عن فرشهم و هو قول الله عزوجل «اينما تکونوا ياءت بکم الله جميعا». [33] .

مهدي ما عجل الله تعالي فرجه از مکه خارج نمي شود تا اينکه داراي حلقه باشد. راوي مي گويد عرض کردم: ميزان حلقه چيست؟ فرمودند: يک سپاه ده هزار نفري در حالي که جبرئيل عليه السّلام در طرف راست و ميکائيل در طرف چپ آن حضرت در حرکت اند و پرچم رسول اکرم صلي الله عليه و آله را به اهتزاز در مي آورند و تمام مردم مشرق و مغرب از خبر قيام و به اهتزاز در آمدن آن آگاه مي شوند و اين پرچم مخصوص رسول اکرم صلي الله عليه و آله است که در روز بدر جبرئيل آن را از آسمان آورد. آنگاه رسول خدا صلي الله عليه و آله آن پرچم را پيچيد و به علي عليه السّلام داد تا اينکه جنگ بصره پيش آمد و حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام پرچم را به اهتزاز درآورد و خداوند آن پيروزي درخشان را نصيبش فرمود و بعد از فتح بصره حضرت امام اميرالمؤ منين عليه السّلام آن پرچم را پيچيدند و الان در نزد ماست. و هيچ کس آن پرچم را نمي گشايد و به دست نمي گيرد مگر اينکه قائم ما قيام کند و آن را به اهتزاز درآورد و اين پرچم و خبر برافراشته شدنش به شرق و غرب عالم مي رسد و جهان را در سيطره خود قرار مي دهد و از آن طرف در پيشاپيش آن به اندازه يک ماه مسافت و نيز از طرف راست و چپ آن موجي از خوف و ترس راه مي افتد (البته دلهاي مردم را پر مي کند) و قلبها را مسخر مي نمايد. او ناراحت و غضبناک ظاهر مي شود و براي اين مردم که گرفتار غضب خداوند شده اند متاءسف است، در حالي که پيراهن رسول اکرم صلي الله عليه و آله در جنگ احد و نيز عمامه مخصوص و زره آن حضرت را پوشيده و شمشير جدش (ذوالفقار) را به دست گرفته است و اين شمشير را از غلاف بيرون مي کشد و هشت ماه آن را به زمين نمي گذارد.

ابتدا بني شيبه را از بين مي برد و دستهاي آنها را قطع مي کند و به ديوار کعبه مي آويزد و از طرف حضرت بقية الله روحي له الفداء منادي ندا مي کند که اينها دزدان دين خدا و حرم خدا هستند. سپس سيصد و سيزده تن ياران مخصوص شرفياب مي شوند که خداوند درباره شان فرموده است: «همه شما را خداوند خواهد آورد». [34] .

امام صادق عليه السّلام درباره جهانگيري حضرت ولي عصر و ياران عزيزش برنامه جالبي در اين حديث فرموده اند که شرح آن را به نظر خوانندگان عزيز مي رسانيم تا مشکل بي اساس به نظر بعضيها در ارتباط با اينکه چگونه حکومت واحد جهاني به وجود مي آيد، حل بشود. امام صادق عليه السّلام در اين حديث مي فرمايد:

اذا قام القائم عجل الله تعالي فرجه بعث في اقاليم الارض في کل اقليم رجلا يقول عهدک في کفک فاذا ورد عليک ما لاتفهمه و لاتعرف القضاء فيه فانظر الي کفک و اعمل بما فيها قال و يبعث جندا الي القسطنطنية فاذا بلغوا الي الخليج کتبوا علي اقدامهم شيئا و مشوا علي الماء فاذا نظر اليهم الروم يمشون علي الماء قالوا هؤ لاء اصحابه يمشون علي الماء فکيف هو فعند ذلک يفتحون لهم ابواب المدينة فيد خلونها فيحکمون فيها ما يريدون. [35] .

وقتي قائم ما عجل الله تعالي فرجه قيام کند و جهان را مسخر اراده و حکومت خود قرار دهد، در هر قسمتي و قاره اي از دنيا کسي را به عنوان نمايندگي از طرف خودش معين مي فرمايد و فرمان کارش را به اين مضمون صادر مي کند: برنامه قضايي تو در کف دست تو است. پس، هرگاه مشکلي پيش آيد که حکم خداوند را در آن امر نمي داني به کف دستت نظر کن و آنچه را در کف دستت ديدي همان تکليف تو است و به آن عمل کن. امام صادق عليه السّلام مي فرمايد: آنگاه حضرت قائم لشکري به قسطنطنيه مي فرستد و وقتي که به دريا رسيدند عبارتي به کف پاهاي خود مي نويسند و روي آب راه مي روند. مردم مي گويند: اينها که اصحاب حضرت قائم هستند و روي آب راه مي روند پس خود آن حضرت چه خواهد کرد. در اين موقع چون شکست خود را قطعي مي بينند دروازه هاي شهر را به روي آنها مي گشايند. پس، آنها فرمانروايي را به دست مي گيرند و هر فرماني بخواهند صادر مي کنند (اين است معني ولايت تکويني و تشريعي).

از امام صادق عليه السّلام در رابطه به صيحه آسماني حديث مي کنند که فرمودند:

انه قال العام الذي فيه الصيحة قبله الاية في رجب قلت و ما هي قال وجه يطلع في القمر و يد بارزة. [36] .

پيش از آن سالي که نداي آسماني بلند مي شود در ماه مبارک رجب نشانه ديگري بايد ديده شود. عرض کردم: آن چيست؟ فرمودند: صورتي در ماه پيدا مي شود و دستي ظاهر مي گردد که همه آن را مي بينند.

امام صادق عليه السّلام در مقام بيان مواريث انبياء اين طور فرموده اند:

الواح موسي عندنا و عصا موسي عندنا و نحن ورثة النبيين. [37] .

الواحي که خداوند به حضرت موسي عليه السّلام نازل فرموده نزد ماست (وظايف و تکاليف آسماني از طرف خداوند) و نيز عصاي حضرت موسي عليه السّلام که به وسيله دشمنان خداوند را به خاک مذلت مي انداخت در نزد ما آل محمد است. بنابراين، ما خاندان رسالت وارث همه پيامبران هستيم.

خواننده عزيز!

اکنون آن الواح و عصاي حضرت موسي عليه السّلام به دست وجود مقدسش حضرت بقية الله روحي له الفداء است - اللهم عجل فرجه -.

امام صادق عليه السّلام درباره ساعت اول تشرف حضرت بقية الله روحي له الفداء به مسجد الحرام مي فرمايد:

و الله لکاءني انظر اليه دخل مکة و عليه بردة رسول الله و علي راءسه عمامة صفراء و في رجليه نعل رسول الله المخصوفة و في يده هراوته يسوق بين يديه اعنزا عجافا حتي يصل بها نحو البيت ليس ثم احد يعرفه. و يصبح الناس في مکة فيقولون من هذا الرجل الذي بجانب الکعبة و ما هذا الخلق الذي معه هذه الاية التي راءيناها اليلة ولم نر مثلها؟ فيقول بعضهم لبعض هذا صاحب العنيزات. [38] .

به خدا سوگند، گويي با اين چشم او را مي بينم که داخل مکه شده است، در حالي که برد رسول اکرم صلي الله عليه و آله را به تن کرده و عمامه زرد بر سر دارد و نعلين مخصوص ‍ رسول الله صلي الله عليه و آله را به پا کرده و نيزه آن حضرت را در دست دارد. در جلوي او تعدادي بزهاي لاغر در حرکت اند و آنها را به سوي کعبه سوق مي دهد در حالي که کسي آن حضرت را نمي شناسد.

مردم مکه صبحگاهان که برمي خيزند به يکديگر مي گويند: اين مردي که در اطراف کعبه است، کيست؟ اين افرادي که اطراف او را گرفته اند چه کساني هستند؟ نشانه هايي ملاحظه کرديم که نظيرش را نديده بوديم. اينها چيست و از کجاست؟ بعضي مردم به بعضي ديگر مي گويند: اين آقا صاحب بزهاست که ديروز وارد مکه معظمه شد.

امام صادق عليه السّلام مي فرمايد:

بخ بخ للطالقان. [39] .

آفرين بر طالقان.

امام صادق عليه السّلام مي فرمايد:

اذا قام القائم عجل الله تعالي فرجه نزلت سيوف القتال علي کل سيف اسم الرجل و اسم ابيه. [40] .

زماني که قائم ما عجل الله تعالي فرجه قيام مي کند شمشيرهايي از آسمان فرود مي آيند که خصوصياتشان اين است که نام جنگجو و نام پدرش با قلم قدرت روي لبه آنها نوشته شده است.

امام صادق عليه السّلام در کيفيت آمدن سيصد و سيزده تن ياران مخصوص حضرت مهدي روحي لتراب مقدمة الفداء چنين مي فرمايند:

سياءني الله بثلاثماءة و ثلاثة عشر رجلا في مسجدکم هذا يعلم اهل مکة انهم لم يولدوا من آبائهم ولا اجدادهم عليهم سيوف مکتوب علي کل سيف اسم الرجل و اسم ابيه و نسبه. [41] .

خداوند سيصد و سيزده تن ياران مخصوص حضرت قائم عجل الله تعالي فرجه را در همين مسجد شما (مسجدالحرام) جمع مي کند و مردم مکه با ديدنشان مي دانند که ايشان از اهل مکه و از آباء و اجداد آنها نيستند. شمشيرهايي به دست دارند که روي لبه آنها اسامي صاحبانشان و نام پدرشان و نسب آنها نوشته شده است.

در اين فرمان کوتاه امام صادق عليه السّلام شيعيان را براي شرکت در قيام جهاني حضرت ولي عصر عليه السّلام مکلف فرموده اند که در خود آمادگي رزمي ايجاد کنند اگر چه تهيه يک تير باشد و مي فرمايند: وقتي که خداوند اين آمادگي را در شما ببيند اميدوارم به شما مهلتي مرحمت کند و ظهور آن سرور را درک نماييد:

ليعد احدکم لخروج القائم عليه السّلام ولو سهما فان علم الله ذلک من نيته رجوت لان ينساء في عمره حتي يدرکه و يکون من اعوانه و انصاره. [42] .

درباره قدرت سپاهيان حضرت بقية الله روحي له الفداء امام ششم عليه السّلام مي فرمايد:

يخرج بجيش لو استقبل به الجبال لهدمها و اتخذ فيها طريقا. [43] .

لشکريان آن حضرت اگر با کوه روبرو شوند کوهها را درهم مي کوبند و دل آنها را شکافته، مسير خود قرار مي دهند.

آري، با نيروي مادي و معنوي، ايجاد تونلها مي کنند و بدون گذشت زمان و صرف وقت زياد به هدفهاي خود مي رسند.

امام صادق عليه السّلام درباره آثار شکوهمند قيام حضرت بقية الله روحي له الفداء چنين مي فرمايند:

يعز الله به الاسلام بعد ذله و يحييه بعد موته و يضع الجزية و يدعو الي الله بالسيف فمن ابي قتل و من نازعه خذل يظهر من الدين ما هو عليه الدين في نفسه ما لو کان رسول الله صلي الله عليه و آله يحکم به يرفع المذاهب من الارض فلا يبقي الا الدين الخالص. [44] .

1. عزت واقعي اسلام را بعد از ذلتش به آن برمي گرداند.

2. احکام و قوانين مرده اسلام را (از نظر ظاهر) حيات مي بخشد.

3. جزيه از کفار برداشته مي شود.

4. با شمشير قيام مي کند و مردم را به سوي خداوند مي خواند و هرکس اجابت نکرد کشته مي شود و هرکس با آن حضرت نبرد کند منکوب مي شود.

5. در قيام جهاني حضرت صاحب الامر عليه السّلام قيافه واقعي اسلام که بعد از رسول اکرم صلي الله عليه و آله در زير پرده ها پنهان مانده است، بطوريکه در زمان حيات آن حضرت بود، آشکار مي گردد.

6. تمام مذاهب از سرتاسر جهان برچيده مي شود.

7. تنها دين جهاني همه مردم دين مقدس اسلام، آن هم بر اساس رهبري اهل بيت عصمت و طهارت سلام الله عليهم اجمعين، خواهد بود.

امام صادق عليه السّلام در مورد چگونگي برخورد امام عصر روحي له الفداء با مردم - اعم از عرب و عجم و... - چنين مي فرمايد:

اذا خرج القائم لم يکن بينه و بين العرب و الفرس الا السيف لا ياءخذها الا بالسيف و لا يعطيها الا السيف. [45] .

قيام قائم ما بر اساس قدرت است و چون بنابر اصلاح جهان است ديگر مدارا کردن در اين دولت وجود ندارد: با عرب و فارس و غيره با شمشير برخورد مي کند، با شمشير مي گيرد و آنچه بخواهد عطا کند نيز با شمشير است (کنايه از اينکه تمام برنامه و برخوردها بر پايه قدرت است).

حضرت امام ششم عليه السّلام در اين روايت تفاوت ميان برخورد مردم زمان جاهليت با رسول اکرم صلي الله عليه و آله و برخورد مردم زمان ظهور را با حضرت بقية الله روحي له الفداء بيان فرموده اند و شايسته است خوانندگان عزيز خوب دقت کنند تا ويژگيهاي حکومت حضرت مهدي عليه السّلام را بيشتر درک کنند. امام صادق عليه السّلام فرمودند:

ان قائمنا اذا قام استقبل من جهلة الناس اشد مما استقبله رسول الله صلي الله عليه و آله من الجاهلية فقيل له کيف ذلک فقال ان رسول الله اتي الناس و هم يعبدون الحجارة والصخور والعيدان و الخشب المنحوتة و ان قائمنا اذا قام اتي الناس و کلهم يتاءولون عليه کتاب الله و يحتج عليه به ويقاتله عليه اما و الله ليدخلن عليهم عدله جوف بيوتهم کما يدخل الحر و القر. [46] .

هنگامي که قائم ما قيام کند آنچه از مردم نادان مي بيند به مراتب بيش از آن چيزي است که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله وسلم از مردم دوران جاهليت ديدند. گفته شد: چگونه است آن؟ پس فرمودند: وقتي که جدم خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله به رسالت مبعوث شد مردم انواع بتهاي سنگي و چوبي را پرسش مي کردند (اينها کمتر نياز به دليل بر اثبات بطلان بت پرستي داشتند)؛ اما حضرت صاحب الامر آنگاه که قيام مي کند همه مردم با تمسک به قرآن و تاءويل کتاب خداوند (به نفع خودشان) با آن حضرت به مقابله مي پردازند. قسم به خداوند که عدالت مهدي ما در تمام خانه هاي آنها وارد مي شود چنانچه سرما و گرما داخل مي شود (قدرت نفوذ معنوي ولايت را بيان مي کند).

امام صادق عليه السّلام درباره آزمايشي که روزهاي اول ظهور براي ياران مخصوص امام عصر عليه السّلام (سيصد و سيزده تن) پيش مي آيد چنين فرموده اند:

کاني انظر الي القائم عليه السّلام علي منبر الکوفة و حوله اصحابه ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا عدة اهل بدر و هم اصحاب الالوية و هم حکام الله في ارضه علي خلقه حتي يستخرج من قبائه کتابا مختوما بخاتم من ذهب عهد معهود من رسول الله صلي الله عليه و آله فيجفلون عنه اجفال الغنم البکم فلا يبقي منهم الا الوزير و احد عشر نقيبا کما بقوامع موسي بن عمران فيجولون في الارض و لايجدون عنه مذهبا فيرجعون اليه و الله اني لاعرف الکلام الذي يقوله لهم فيکفرون به. [47] .

گويي مي بينم قائم ما عليه السّلام در کوفه بالاي منبر نشسته و اصحاب مخصوص که سيصد و سيزده تن هستند، به عدد اصحاب بدر، در خدمت حضور دارند. ناگهان امام زمان عليه السّلام نامه اي با مهر طلايي از جيب قباي خود بيرون مي آورد که البته عهدنامه اي است از رسول خدا صلي الله عليه و آله براي آن حضرت. چون مفاد عهدنامه را براي آنها مي خوانند مانند گله گوسفند گرگ زده همه، بجز و زير و يازده تن از نقبا به عدد نقباي بني اسرائيل، بقيه همه آن سرور را رها کرده، در سرتاسر کره زمين سير مي کنند و چون مرجع و پناهي غير از او نمي بينند دوباره برمي گردند. امام صادق عليه السّلام مي فرمايد: اي مفضل! به خدا سوگند، من مي دانم که حضرت قائم عليه السّلام چه مي فرمايد که سبب فرار کردن آنها مي شود.

مفضل بن عمر از حضرت صادق عليه السّلام درباره پيراهن يوسف عليه السّلام اينچنين مي فرمايد:

سمعته يقول اءتدري ما کان قميص يوسف عليه السّلام؟ قلت: لا. قال ان ابراهيم عليه السّلام لما اوقدت له النار اتاه جبرئيل بثوب من ثياب الجنة فالبسه اياه فلم يضره معها حر و لابرد فلما حضر ابراهيم الموت جعله في تميمة و علقه علي اسحق و علقه اسحق علي يعقوب فلما ولد يوسف عليه السّلام علقه عليه و کان في عضده حتي کان من امره ما کان فلما اخرجه يوسف عليه السّلام بمصر من التميمة وجد يعقوب عليه السّلام ريحه و هو قوله تعالي حکاية عنه «اني لاجد ريح يوسف لولا ان تفندون» فهو ذلک القميص الذي انزل من الجنة قلت جعلت فداک فالي من صار هذا القميص؟ قال الي اهله و هو مع قائمنا اذا خرج ثم قال کل نبي ورث علما او غيره فقد انتهي الي محمد صلي الله عليه و آله. [48] .

از امام صادق عليه السّلام شنيدم که مي فرمايد: مي داني پيراهن يوسف عليه السّلام چه بود؟ عرض کردم: نه. فرمودند: چون براي سوزاندن ابراهيم عليه السّلام آتش افروختند و خواستند آن حضرت را در آتش بيندازند، جبرئيل عليه السّلام براي او پيراهني آورد و به تن او کرد که جلوي حرارت آتش و همچنين سردي هوا را مي گرفت؛ لذا آتش حضرت ابراهيم عليه السّلام را نسوزانيد. چون زمان وفاتش رسيد آن را در يک جلد قرار داد و به بازو (يا گردن) اسحاق آويزان کرد و جناب اسحاق آن را به يعقوب داد و يعقوب اين بازوبند را يا در هنگام ولادت يوسف عليه السّلام و يا وقت رفتن همراه برادرانش به صحرا به بازوي او بست. يوسف عليه السّلام بعد از آن سرگذشت بزرگ آن را از جلدش در مصر بيرون آورد. آنوقت يعقوب پيامبر در کنعان به فرزندانش گفت بوي يوسف را مي شنوم اگر مرا متهم قرار ندهيد (خرافات پيري يا غير آن). و اين است معني آيه «اگر مرا تخطئه نکنيد من بوي يوسف را مي شنوم» [49] و اين همان پيراهن است که جبرئيل از بهشت آورد. مفضل مي گويد عرض کردم: آن پيراهن کجاست؟ فرمودند: در نزد اهلش و آن با مهدي ما است، وقتي که قيام کند. و بدان هر پيامبري که علم يا چيز ديگري داشته است همه آنها به جدم حضرت محمد صلي الله عليه و آله داده شده است.

امام صادق عليه السّلام درباره چگونگي قدرت حکومت حضرت ولي عصر ارواحنا له الفداء توضيح مي فرمايند که بايد کوردلان توجه کنند تا بدانند چگونه حکومت واحد جهاني را بر اساس عدل و داد اجتماعي تشکيل مي دهد و همه حکومتها و رژيمهاي خون آشام را از بين مي برد و پرچم مقدس قرآن و مکتب اهل بيت را در سرتاسر جهان به اهتزاز در مي آورد. و اينک روايت و ترجمه اش:

انه اذا تناهت الامور الي صاحب هذا الامر رفع الله تبارک و تعالي کل منخفض من الارض و خفض له کل مرتفع منها حتي يکون الدنيا عنده بمنزلة راحته فايکم لو کانت في راحته شعرة لم يبصرها. [50] .

هرگاه قائم ما قيام کند خداوند بزرگ تمام پستيها و بلنديهاي زمين را براي او يکسان مي کند تا همه چيز را ببيند و دنيا براي او درست مانند کف دستي مي شود. آيا اگر يکي از شما مويي در کف دستش باشد مي شود که آن رانبيند؟

اين است معناي قدرت بي نهايت و اين است جلوه گاه حکومت واحد جهاني آن سرور بر اساس عدالت.

امام صادق عليه السّلام درباره برخورد بعضي از علما و پيروان آنها با امام عصر روحي له الفداء چنين مي فرمايد:

اعدؤ اه مقلدة الفقهاء اهل الاجتهاد لما يرونه يحکم بخلاف ما ذهب اليه ائمتهم ولولا ان السيف بيده لافتي الفقهاء بقلته ولکن الله يظهره بالسيف والکرم فيطيعونه و يخافون فيتقبلون حکمه من غير ايمان بل يضمرون خلافه اذا خرج فليس له عدومبين الا الفقهاء خاصة هو والسيف اخوان. [51] .

دشمنان روزهاي اول قيام حضرت مهدي عليه السّلام مقلدان و پيروان فقها هستند؛ چون مي بينند احکامي که از طرف آن حضرت صادر مي شود برخلاف فتواي پيشوايان آنهاست. نه تنها مقلدان فقها دشمن امام عصر هستند بلکه خود فقها هم اگر آن حضرت قيام به شمشير نکرده بودند و قدرت در دستشان نبود هر آينه فتواي کشتن آن سرور را صادر مي کردند، اما چون آن حضرت با شمشير برنده و دست بخشنده ظهور مي کند، از روي ترس و به طمع مقام اظهار ايمان و پيروي از او مي کنند و خلاف آن را در دل پنهان مي دارند. هنگامي که خروج کند دشمن آشکاري بجز فقها ندارد. امام و شمشير برادر هستند (کنايه از اينکه در همه جا و با همه کس از موضع قدرت سخن مي گويد).

امام ششم عليه السّلام در هنگام ظهور حضرت بقية الله روحي له الفداء به مردم هشدار مي دهند:

يخرج علي فترة من الدين و من ابي قتل و من نازعه خذل يظهر من الدين ما هو الدين عليه في نفسه ما لو کان رسول الله يحکم به. اعداؤ ه الفقهاء المقلدون يدخلون تحت حکمه خوفا من سيفه و سطوته و رغبة فيما لديه يبايعه العارفون بالله تعالي من اهل الحقائق عن شهود و کشف بتعريف الهي. [52] .

مهدي ما در زمان فترت دين قيام مي کند (زمان فترت دين به از اول غيبت صغري تا ساعت آخر غيبت کبراي آن حضرت گفته مي شود؛ يعني در اين مدت دست مردم به رهبر واقعي آسماني نمي رسيده است). هر کس دعوت و امر آن حضرت را نپذيرد حتما کشته مي شود و کسي که سر ستيز و مبارزه داشته باشد مخذول و منکوب خواهد شد. او چهره واقعي دين را ظاهر مي کند که اگر رسول اکرم صلي الله عليه و آله بود همان سيما را به عنوان دين به مردم نشان مي داد. دشمنان او در آن زمان فقهايي هستند که مقلداني دارند که از ترس شمشير و براي رسيدن به مقام و جاه به آن حضرت اظهار ايمان مي کنند. مردان حق و تربيت شدگان آغوش مقدس توحيد که تا اندازه اي پرده از جلوي چشمشان بالا رفته است با حضرت بقية الله روحي له الفداء بيعت مي کنند.

خواننده عزيز!

ممکن است اين تظاهر به ايمان به حضرت مهدي روحي له الفداء مربوط به روزهاي اول باشد، چون امام دوازدهم باطن افراد را مي بيند و بر حسب واقع با مردم برخورد مي کند.

امام صادق عليه السّلام درباره برنامه هاي ابتدايي قيام حضرت قائم روحي له الفداء مي فرمايد:

انه اول قائم منا اهل البيت يحدثکم بحديث لا تحتملونه فتخرجون عليه برميلة الدسکر فتقاتلونه فيقتلکم و هي آخر خارجة تکون. [53] .

امام مهدي عليه السّلام اولين قائم ما خاندان رسالت است که قيام مي کند و به شما سخني مي گويد که تاب تحمل شنيدن آن را را نداريد. از اين جهت، در مقابل او در تپه هاي دسکره خروج مي کنيد و با او مي جنگيد و او شما را طعمه شمشير خود مي سازد. و اين آخرين جمعيتي است که در مقابل حضرت مي جنگد.

دسکره در لغت به معناي قريه بزرگ و دهکده آمده، شايد اين حديث اسم مکاني در عراق باشد).

امام ششم عليه السّلام در تاءويل آيه «هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهرة علي الدين کله و لو کره المشرکون» [54] (خدا آن کسي است که پيامبرش را با دين حق فرستاد تا اينکه بر همه اديان و مذاهب غلبه پيدا مي کند ولو اينکه مشرکان و کافران ناراحت باشند) مي فرمايد:

والله ما نزل تاءويلها بعد ولا ينزل تاءويلها حتي يخرج القائم عليه السّلام فاذا خرج القائم عليه السّلام لم يبق کافر بالله العظيم و لا مشرک بالامام الا کره خروجه حتي ان لو کان کافرا و مشرکا في بطن صخرة لقالت يا مؤ من في بطني کافر فاکسرني واقتله. [55] .

به خدا سوگند هنوز تاءويل اين آيه نيامده است تا اينکه قائم ما ظهور کند. وقتي که قائم عليه السّلام ظهور کرد هيچ کافري به خداوند بزرگ و هيچ مشرکي نسب به امام نمي ماند مگر اينکه خروج حضرت مهدي عليه السّلام را دوست ندارند؛ اما آنچنان عرصه بر دشمنان خداوند تنگ مي شود که اگر کافري يا مشرکي در شکاف کوهي پنهان شده باشد آن کوه فرياد مي زند: اي سپاهيان حضرت مهدي! بياييد يک دشمن اينجاست؛ او را بيرون کنيد و بکشيد.

آري حکومت امام عصر روحي له الفداء حکومت خداوند است و درباره اين حکومت فرموده اند:«ولا يمکن الفرار من حکومتک» (هيچ کس نمي تواند از حکومت خداوند بگريزد).

ابان بن تغلب از امام صادق عليه السّلام روايت مي کند که آن حضرت فرمودند:

اول من يبايع القائم عليه السّلام جبرائيل عليه السّلام فينزل في صورة طير ابيض فيبايعه ثم يضع رجلا علي البيت الحرام و رجلا علي المسجد الاقصي و ينادي بصوت طلق ذلق تسمعه الخلائق اتي امرالله فلا تستعجلوه. [56] .

اول کسي که با قائم ما بيعت مي کند جبرئيل عليه السّلام است که به صورت پرنده سفيدي از آسمان به زير مي آيد و با حضرت بقية الله روحي له الفداء بيعت مي کند. سپس يک پاي خود را بر روي بام کعبه مي گذارد و پاي ديگر را بر روي بام بيت المقدس. آنگاه فرياد مي زند که همه مردم صدايش را مي شنوند و مي گويد: «امر خدا آمد، در آن شتاب نکنيد».

امام ششم عليه السّلام در ارتباط با روزهاي اول ظهور، از امام عصر عليه السّلام بياني نقل فرمودند که خلاصه و جان اين خطبه به فرمايش علامه مجلسي چنين است: «من مجموعه اي از کمالات انبياء و ائمه معصومين هستم و آنچه سبب شد که مردم از آنها متابعت کنند همه در وجود من جمع شده است». به گفته شاعر آنچه خوبان همه دارند تو تنها داري. اکنون به متن و ترجمه فرمايش امام صادق عليه السّلام توجه فرماييد:

و سيدنا القائم مسندا ظهره الي الکعبة و يقول يا معشر الخلائق الا و من اراد ان ينظر الي آدم و شيث فها اناذا آدم و شيث الا و من اراد ينظر الي نوح و ولده سام فها اناذا نوح و سام الا و من اراد ان ينظر الي ابراهيم و اسمعيل فها اناذا ابراهيم و اسمعيل الا و من اراد ان ينظر الي عيسي و شمعون فها اناذا عيسي و شمعون الا و من اراد ان ينظر الي محمد و اميرالمؤ منين صلوات الله عليهما فها اناذا محمد و اميرالمؤ منين الا و من اراد ان ينظر الي الحسن و الحسين فها اناذا الحسن و الحسين الا و من اراد ان ينظر الي الائمة من ولد الحسين فها اناذا الائمة. [57] .

آقاي ما قائم پشت به خانه کعبه مي زند و مردم را مخاطب قرار داده، چنين مي فرمايد: هر کسي بخواهد آدم و شيث را ببيند بيايد مرا ببيند. اي مردم! هر کس بخواهد نوح و پسر او سام را ببيند من نوح و سام هستم. آگاه باشيد هر کس بخواهد ابراهيم و اسماعيل را ببيند بيايد مرا ببيند. اي جهانيان! آن کسي که مايل باشد عيسي و شمعون را زيارت کند بداند که من عيسي و شمعون هستم. اي مردم دنيا! اگر کسي بخواهد محمد و اميرالمؤ منين صلوات الله عليهما را زيارت کند من محمد و اميرالمؤ منين هستم. اي مردم عالم! هر کسي بخواهد حسن و حسين را زيارت کند بيايد مرا ببيند، من حسن و حسينم. اي مردم! هر کسي که بخواهد ائمه معصومين از فرزندان امام حسين (عليه السلام) را ببيند من همان ائمه از فرزندان حسين هستم.

خواننده عزيز!

تمام صفات و کمالات که در پيامبران و اوصياي آنها جمع شده و همه اوامري که خداوند بزرگ درباره آنها صادر فرموده که وجوب اطاعت از آنها و ترک نافرماني اين ذوات مقدسه زيربناي آن را تشکيل مي دهد، همه اينها در وجود مقدس حضرت بقية الله ارواحنا له الفداء جمع است و مي توان گفت به عنوان مثال وجود عزيزش آيينه اي است که تمام فرستادگان خداوند در آن نمايان اند - اللهم عجل فرجه -.

عيسي بن اعين از حضرت صادق عليه السّلام نقل مي کند که آن سرور فرمودند:

السفياني من المحتوم و خروجه في رجب و من اول خروجه الي آخرة خمسة عشر شهرا، ستة اشهر يقاتل فيها فاذا ملک الکور الخمس ملک تسعة اشهر لايريد عليها يوما. [58] .

خروج سفياني از حتميات است (بايد واقع شود) و تمام مدت خروجش بيش از پانزده ماه نخواهد بود که شش ماه آن را مي جنگد و چون بر پنج ايالت فرمانروايي پيدا کرد نه ماه بدون يک روز زيادتر حکومت مي کند.

گفته شده است که پنج ايالت عبارتند از: دمشق، فلسطين، اردن، حمص و حلب.

عبدالله سنان از حضرت صادق عليه السّلام حديث مي کند که آن حضرت فرمودند:

النداء من المحتوم و السفياني من المحتوم و قتل النفس الزکية من المحتوم و کف تطلع من السماء من المحتوم و قال فزعة في شهر رمضان توقظ النائم و تفزع اليقظان و تخرج الفتاة من خذرها. [59] .

نداي آسماني حتمي است، خروج سفياني حتمي است، کشته شدن نفس زکيه حتمي است، پيدا شدن دستي در آسمان حتمي است و ترس و فزعي در ماه مبارک رمضان پيش ‍ مي آيد که افراد خوابيده را بيدار کند، آنهايي که بيدارند به فزع درآيند و دختران از پس پرده بيرون بيايند (البته از ترس).

امام صادق عليه السّلام به معلي بن خنيس که از اصحاب آن حضرت است فرمودند:

ان امر السفياني من الامر المحتوم و خروجه في رجب. [60] .

خروج سفياني از اموري است که حتما بايد قبل از ظهور واقع گردد و خروج او در ماه رجب است.

امام ششم عليه السّلام مي فرمايند:

للقائم عليه السّلام خمس علامات السفياني و اليماني و الصيحة من السماء و قتل النفس الزکية و الخسف بالبيداء. [61] .

براي قائم ما پنج نشانه است:

1. خروج سفياني

2. خروج يماني

3. صيحه آسماني

4. کشته شدن نفس زکيه

5. فرورفتن لشکر سفياني در زمين بيداء

حمران بن اعين از امام ششم عليه السّلام والصلوة حديث کرده است که آن بزرگوار فرمودند:

من المحتوم الذي لابد ان يکون من قبل قيام القائم عليه السّلام خروج السفياني و خسف بالبيداء و قتل النفس الزکية و المنادي من السماء. [62] .

از علائمي که حتما بايد پيش از ظهور حضرت ولي عصر ارواحنا له الفداء در خارج محقق شود خروج سفياني و فرورفتن در زمين بيداء و کشته شدن نفس زکيه و نداي آسماني است.

زرارة بن اعين مي گويد: از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم که مي فرمايند:

ينادي مناد من السماء ان فلانا هو الامير و ينادي مناد «ان عليا و شيعته هم الفائزون» قلت فمن يقاتل المهدي عليه السّلام بعد هذا فقال عليه السّلام ان الشيطان ينادي «ان فلانا و شيعته هم الفائزون» يعني رجلا من بني امية قلت فمن يعرف الصادق من الکاذب قال عليه السّلام يعرفه الذين کانوا يروون حديثنا و يقولون انه يکون قبل ان يکون و يعلمون انهم هم المحقون الصادقون. [63] .

منادي از آسمان فرياد مي زد به اينکه فلان (حضرت مهدي روحي له الفداء) امير بر مردم است و نيز منادي از آسمان مي گويد که علي (عليه السّلام) و شيعيانش رستگارند. گفتم: پس از اين دو نداي آسماني ديگر چه کسي با حضرت مهدي عليه السّلام جنگ مي کند؟ امام صادق عليه السّلام فرمودند: بعد از اين دو ندا شيطان فرياد مي زند که فلاني و پيروانش رستگارانند. منظور از فلاني يعني مردي از بني اميه. عرض کردم: چگونه راستگو از دروغگو تميز داده مي شود؟ (بين اين دو برنامه چگونه مي توان حق را شناخت؟). فرمودند: آنهايي که احاديث ما خاندان رسالت را خوانده اند، مي دانند و مي گويند از پيش به ما گفته شده که حق با صيحه اول و برنامه اول است و صداي ديگر صداي شيطان است و نبايد از آن پيروي کرد.

مرحوم شيخ صدوق رضوان الله عليه از عبدالله بن عجلان نقل مي کند که ايشان فرمودند:

ذکرنا خروج القائم عليه السّلام عند ابي عبدالله فقلت له کيف لنا ان نعلم ذلک فقال يصبح احدکم و تحت راءسه صحيفة عليها مکتوب طاعة معروفة. [64] .

در خدمت امام صادق عليه السّلام شرفياب بوديم، سخن از خروج حضرت قائم عليه السّلام به ميان آمد. عرض شد: ما چگونه از روز قيام آگاهي پيدا کنيم؟ فرمودند: سر از خواب بر مي دارد کسي از شما در حالي که مي بيند ورقه اي زير سر او گذاشته اند و روي آن نوشته شده «طاعة معروفة».

عبدالله بن سنان مي گويد:

کنت عند ابي عبدالله عليه السّلام فسمعت رجلا من همدان يقول له ان هولاء العامة يعيرونا و يقولون لنا انکم تزعمون ان مناديا ينادي من السماء باسم صاحب هذا الامر و کان عليه السّلام متکاءفغضب و جلس. ثم قال لاترووه عني و ارووه عن اءبي و لا حرج عليکم في ذلک اشهد اني قد سمعت ابي عليه السلام يقول و الله ان ذلک في کتاب الله عزوجل لبين حيث يقول «ان نشاء ننزل عليهم من السماء آية فظلت اعناقهم لها خاضعين» فلا يبقي في الارض يومئذ احد الا خضع و ذلت رقبته لها فيومن اهل الارض اذا سمعوا الصوت من السماء الا ان الحق في علي بن ابي طالب عليه السّلام و شيعته قال فاذا کان من لغد صعد ابليس في الهواء حتي يتواري عن الارض ثم ينادي الا ان الحق في عثمان بن عفان و شيعته فانه قتل مظلوما فاطلبوا بدمه قال عليه السلام فيثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت علي الحق و هو النداء الاول و يرتاب يومئذ الذين في قلوبهم مرض، و المرض و الله عداوتنا فعند ذلک يتبرؤ ون منا و يتناولونا فيقولون ان المنادي الاول سحر من سحر اهل (هذا) البيت. [65] .

در خدمت حضرت صادق عليه السّلام بودم، شنيدم مردي از اهل همدان به آن حضرت عرض کرد: دشمنان شما ما را سرزنش مي کنند و مي گويند شما گمان مي کنيد که منادي از آسمان به نام صاحب اين امر (ولايت) صدا مي زند؟ امام عليه السّلام همان گونه که تکيه داده بودند نشستند در حالي که آثار غضب از چهره مبارکشان نمايان بود. فرمودند: اين مطلب را از من روايت نکنيد بلکه از پدرم روايت کنيد. به خدا قسم، شنيدم پدرم مي فرمود اين مطلب (صيحه آسماني) در قرآن خداوند است آنجايي که مي فرمايد «ااگر ما بخواهيم، از آسمان آيت قهر نازل گردانيم که همه به جبر گردن زير بار ايمان فرود آورند». [66] در آن روز در سرتاسر کره زمين نمي ماند کسي مگر اينکه در مقابل اين صيحه به زانو در مي آيد و گردنها کج مي شوند. پس، وقتي که صيحه آسماني بلند شد و حجت خداوند (حضرت مهدي روحي له الفداء) را معرفي کردند تمام ساکنان کره زمين ايمان مي آورند. مضمون صدا اين است که اي مردم دنيا! آگاه باشيد که حق با علي بن ابي طالب عليه السّلام و پيروان اوست. فرداي آن روز شيطان در ميان زمين و آسمان فرياد مي زند که حق با عثمان بن عفان و پيروان اوست؛ او مظلوم کشته شده است؛ پس انتقام خون او را بگيريد. آنگاه خداوند دوستان ما را بر نداي اول ثابت قدم مي دارد (به دوستي اميرالمؤ منين عليه السّلام و فرزندانش)، اما آنهايي که داراي قلبهاي بيمار هستند در وادي هلاکت سقوط خواهند کرد. و به پروردگار سوگند که امراض قلبي آنها غير از دشمني ما اهل بيت چيز ديگري نخواهد بود و مي گويند صداي اول از سحر و جادوهاي اين خانواده بود (اهل بيت عصمت و طهارت سلام الله اجمعين).

سدير از امام صادق عليه السّلام حديث مي کند که آن حضرت فرمودند:

يا سدير الزم بيتک و کن حلسا من احلاسه واسکن ماسکن الليل و النهار فاذا بلغ ان السفياني قد خرج فارحل الينا ولو علي رجلک قلت جعلت فداک هل قبل ذلک شيء قال نعم و اشاربيده بثلاث اصابعه الي الشام و قال ثلاث رايات راية حسنية و راية اموية و راية قيسيه فبيناهم (علي ذلک) اذ قد خرج السفياني فيحصدهم حصد الزرع ما راءيت مثله قط. [67] .

اي سدير! در خانه خودت قرار بگير و مانند فرش منزل باش و ساکت بمان تا وقتي که سفياني خروج مي کند. به مجرد رسيدن خبر خروج سفياني فورا به سوي ما (مهدي ما) حرکت کن اگر چه با پاي پياده باشد. عرض کردم: آيا پيش از اين جريان نشانه اي هست که دليل بر تحقق خروج سفياني باشد؟ فرمودند: آري. و با سه انگشت اشاره به شام فرمودند و توضيح دادند که سه پرچم در اهتزاز مي آيد:

1. پرچم حسنيه

2. پرچم امويه

3. پرچم قيسيه

در همين اثنا سفياني خروج مي کند و پيروان هر سه پرچم را مانند محصولات زراعي درو مي کند و به کشتاري دست مي زند که مانند آن را هيچگاه نديده اي.

امام صادق عليه السّلام فرمودند:

خروج الثلاثة الخراساني والسفياني واليماني في سنة واحدة في شهر واحد في يوم واحد و ليس فيها راية باهدي من راية اليماني يهدي الي الحق. [68] .

خروج خراساني و سفياني و يماني هر سه در يک سال و در يک ماه و در يک روز است؛ اما هيچ پرچمي هدايتگرتر از پرچم يماني نيست. آري، مردم را دعوت به حق مي کند.

ابان بن تغلب از حضرت صادق عليه السّلام روايت مي کند که فرمودند:

سيئاتي في مسجدکم ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا يعني مسجد مکة يعلم اهل مکة انه لم يلد (هم) آباؤ هم ولا اجدادهم عليهم السيوف مکتوب علي کل سيف. کلمة تفتح الف کلمة فيبعث الله تبارک و تعالي ريحا فتنادي بکل واد هذا المهدي يقضي بقضاء داود و سليمان عليهماالسلام لايريد عليه البينة. [69] .

زود باشد که در مسجد شما (مکه معظمه) سيصد و سيزده نفر اجتماع مي کنند. مردم مکه مي دانند که اينها در مکه متولد نشده اند. شمشيرهايي به دست دارند و روي لبه هر شمشير جمله اي نوشته شده است که هزار کلمه از آن گرفته مي شود (در اين جمله از روايت سري از اسرار بزرگ ولايت نهفته است که در ظهور معلوم مي شود). خداوند تبارک و تعالي بادي را ماءمور مي کند که در تمام دنيا فرياد بزند: اي مردم جهان! اين است مهدي آل محمد صلي الله عليه و آله که داوري مي کند مانند سليمان و داود عليهماالسلام و احتياج به دليل و برهان ندارد (قضاوت آن حضرت بر اساس واقع است).


پاورقي

[1] ارشاد مفيد، ص 353.

[2] همان ماءخذ، ص 352.

[3] بقره / 155.

[4] ارشاد مفيد، ص 353.

[5] روزگارهايي، ج 1 / ص 517.

[6] آل عمران / 83.

[7] ارشاد مفيد، ص 359.

[8] همان ماءخذ، ص 361.

[9] همان ماءخذ، ص 361.

[10] حجر / 75 و 76.

[11] اثباة الهداة، ج 7 / ص 403.

[12] همان ماءخذ، ص 397.

[13] همان ماءخذ، ص 396.

[14] همان ماءخذ، ص 396.

[15] غيبت طوسي، ص 271.

[16] نفس زکيه طبق روايات معتبر جواني است از آل محمد که پيش از ظهور در بين رکن و مقام در کنار خانه کعبه شهيد مي شود.

[17] آل عمران / 179.

[18] نوائب الدهور، ج 1، 78.

[19] بحار الانوار، ج 52، ص 254 - 260.

[20] اين عبارت يا از باب تقيه است يا جهت امتحان و آزمايش منصور؛ والا حجت خداوند که تمام عالم هستي به امر خداوند متعال در دست اوست چگونه نياز به دشمن خدا دارد؟.

[21] در انگلستان عمل شنيع لواط قانوني اعلام شده و مساءله همجنس بازي فوق العاده شايع است و نيز در بعضي از کشورهاي اروپايي ديگر - مانند فرانسه - عمل لواط شايع است و خودفروشان خودشان را عرضه مي دارند.

[22] بحارالانوار، ج 53 / ص 7.

[23] زمر/ 74.

[24] غيبت طوسي، ص 267.

[25] همان ماءخذ، ص 274.

[26] غيبت نعماني، ص 270.

[27] همان ماءخذ، ص 272.

[28] همان ماءخذ، ص 274.

[29] همان ماءخذ، ص 274.

[30] الامامة و التبصرة، ص 130.

[31] الزام الناصب، ج 2 / ص 163.

[32] همان ماءخذ، ص 159.

[33] همان ماءخذ، ص 164.

[34] بقره / 148.

[35] الزام الناصب، ج 2 / ص 287.

[36] غيبت نعماني، ص 252.

[37] روزگارهايي، ص 458.

[38] همان ماءخذ، ص 458.

[39] همان ماءخذ، ص 429.

[40] همان ماءخذ، ص 430.

[41] همان ماءخذ، ص 430.

[42] همان ماءخذ، ص 431.

[43] همان ماءخذ، ص 513.

[44] همان ماءخذ، ص 514.

[45] همان ماءخذ، ص 515.

[46] همان ماءخذ، ص 515.

[47] کمال الدين صدوق، ج 2 / ص 390 (چاپ جديد، ص 672، ح 25).

[48] همان ماءخذ، ص 391 (چاپ جديد، ص 674، ح 28).

[49] يوسف / 94.

[50] کمال الدين صدوق، ج 2 / ص 392 (چاپ جديد، ص 674، ح 29).

[51] روزگارهايي، ص 515.

[52] همان ماءخذ، ص 516.

[53] همان ماءخذ، ص 516.

[54] توبه / 33.

[55] کمال الدين صدوق، ج 2 / ص 387 (چاپ جديد، ص 670، ح 16).

[56] روزگارهايي، ج 1 / ص 506.

[57] الامام المهدي عليه السّلام من المهد الي الظهور، ص 516.

[58] اثبات الهداة، ج 7 / ص 430.

[59] همان ماءخذ، ص 423.

[60] همان ماءخذ، ص 396.

[61] مکيال المکارم، ج 2 / ص 185.

[62] همان ماءخذ، ص 188.

[63] همان ماءخذ، ص 188.

[64] همان ماءخذ، ص 189.

[65] همان ماءخذ، ص 187.

[66] شعرا / 4.

[67] بحارالانوار، ج 52 / ص 270 و 271.

[68] همان ماءخذ، ص 210.

[69] همان ماءخذ، ص 286.