بازگشت

رسول اکرم و موقعيت منتظران حضرت مهدي قبل از ظهور


امام صادق عليه السّلام از وجود مبارک رسول اکرم صلي الله عليه و آله درباره مقام منتظران ظهور و علاقه مندان به ساحت قدس حضرت بقية الله روحي له الفداء و آباء گرامي اش ‍ چنين نقل فرموده اند:

طوبي لمن ادرک قائم اهلبيتي و هو مقتد به قبل قيامه يتولي وليه و يتبراء من عدوه و يتولي الائمة من قبله اولئک رفقائي و ذووا ودي و مودتي و اکرم امتي علي و اکرم خلق الله علي. [1] .

خوشا به حال کساني که قائم از اهل بيت مرا درک کنند و اقتداي به آن حضرت مي کنند (فرمانبرداري) پيش از قيامش، دوستان او را دوست مي دارند و با دشمنانش دشمن اند و از آنها تبرا مي جويند و ائمه معصومين قبل از آن حضرت را دوست مي دارند. اينان رفقاي من و دوستان من و بهترين افراد امت من در نزد من بلکه بهترين مخلوقات خداوند براي من هستند (گوارا باد بر صاحبان اين نعمت (ولايت)).

حذيفه مي گويد: ديدم رسول معظم اسلام صلي الله عليه و آله پرده کعبه را گرفته و گريه مي کند. عرض کردم يا رسول الله! چه چيز شما را به گريه آورده است؟

خداوند چشمهاي تو را نگرياند. فرمودند:

يا حذيفه قد ذهبت الدنيا او کانک بالدنيا لم تکن قلت فداک ابي و امي يا رسول الله فهل من علامة يستدل بها علي ذلک قال نعم يا حذيفة احفظ بقلبک و انظر بعينک و اعقد بيدک اذا ضيعت امتي الصلواة و اتبعت الشهوات و کثر الخيانات و قلت الامانات و شربوا القهوات و اظلم الهوي و غار الماء و اغبرت الافق و خيفت الطرق و تشاتم الناس و فسدوا و فجرت الباعة و رفضت القناعة و ساءت الظنون و تلاشت السنون و کثرت الاشجار و قلت الثمار و غلت الاسعار و کثرت الرياح و تبينت الاشراط و ظهر اللواط و استحسنوا الخلف و ضاقت المکاسب و قلت المطالب و استمروا بالهوي و تفاکهوا بينهم بشتيمة الاباء و الامهات و اکلوا الربا و فشا الزنا و قل الرضا و استعملوا السفهاء و کثرت الخيانة و قلت الامانة و ذکي کل امرء نفسه و عمله و اشتهر کل جاهل بجهله و زخرفت جدران الدور و رفع بناء القصور و صار الباطل حقا و الکذب صدقا و الصحة عجزا و اللؤ م عقلا و الضلالة هدي و البيان عمي و الصمت بلاهة و العلم جهالة و کثرت الايات و تتابعت العلامات و تراجموا بالظنون و دارت علي الناس رحي المنون و عميت القلوب و غلب المنکر المعروف و ذهب التواصل و کثرت التجارات و استحسنوا البطالات و تهادوا انفسهم بالشهوات و تهاونوا بالمعضلات و رکبوا جلود النمور و اکلوا الماءتور و لبسوا الحبور و آثروا الدنيا علي الاخرة و ذهبت الرحمة من القلوب و عم الفساد و اتخذوا کتاب الله لعبا و مال الله دولا و استحل الخمر بالنبيذ و النجش بالزکوة و الربا بالبيع و تکافاء الرجال بالرجال و النساء بالنساء و صارت المباهات في المعصية و الکبر في القلوب والجور في السلاطين و السفاهه في سائر الناس فعند ذلک لا يسلم لذي دين دينه الا من فر بدينه من شاهق الي شاهق و من واد الي واد و ذهب الاسلام حتي لايبقي الا اسمه و اندرس القران من القلوب حتي لايبقي الا رسمه يقرؤ ن القرآن لا يجاوز تراقيهم لا يعلمون بما فيه من وعد ربهم و وعيده و تحذيره و تنذيره و ناسخه و منسوخه فعند ذلک تکون مساجدهم عامرة و قلوبهم خاربة من الايمان علمانهم شر خلق الله علي وجه الارض منهم بدت الفتنة و اليهم تعود و يذهب الخير و اهله و يبقي الشر و اهله و يصير الناس بحيث لايعباء الله بشيء من اعماله قد حبب اليهم الدينار و الدارهم حتي ان الغني ليحدث نفسه بالفقر. [2] .

اي حذيفه! دنيا از بين رفته يا مثل اينکه تو در اين دنيا نبودي. عرض کردم پدر و مادرم به قربانت باد! آيا علائمي هست که دال بر وقوع چنين وضعي در دنيا باشد؟ فرمودند: آري - اي حذيفه! - مطالبي که مي گويم به قلبت بسپار و با چشمت ببين و با انگشتانت شماره کن:

1. وقتي که امت من نماز را ضايع کنند.

2. از شهوات پيروي کنند.

3. خيانت در ميان مردم زياد شود.

4. امانت و امانتداري کم شود.

5. مشروبات الکلي بنوشند.

6. فضا تاريک شود (ممکن است به خاطر آلودگي فضا به معصيت يا دود ناشي از بنزين و غيره باشد).

7. به واسطه خشکسالي، آب قناتها و چاهها کم مي شود - کما اينکه الان شده است -.

8. آسمان و اين فضاي لايتناهي غبارآلود شود (ممکن است کنايه از ظلمهاي جهاني باشد مانند جنگهاي جهاني از قبيل دو جنگ اول و دوم و جنگهاي پراکنده).

9. امنيت از راههاي زميني و هوايي برداشته شود (نظير هواپيما ربايي، آدم دزدي).

10. و مردم همديگر را سب و لعن کنند.

11. خانواده ها در دامن فساد سقوط کنند (مانند بي حجابي، رقاصي، قمار و غيره).

12. مردم در زندگي گرفتار تجملات و مدپرستي شوند و سرانجام قناعت و ميانه روي متروک گردد.

13. افراد جامعه نسبت به يکديگر بدبين شوند و سوءظن و عدم اعتماد بر جامعه سايه افکند.

14. سالهاي دنيا پست و خوار شود.

15. درختکاري زياد شود و محصولها اندک شود.

16. قيمتها بالا رود (نرخ اجناس مورد لزوم به طور سرسام آوري بالا برود تا جايي که زندگي را تبديل به جهنم سوزان کند).

17. بادها زياد شود (طوفانها و تندبادها مرتبا در دنيا زيانهاي سنگين جاني و مالي به بار آورد).

18. پرده از روي باطن مردم برداشته شود (و جنايتکاران و دنياپرستان و جاه طلبان شناخته شوند، يا بدان آشکار شوند يا علائم ظاهر شوند).

19. عمل شنيع لواط علني شود (کما اينکه در انگلستان با گذراندن قانوني از تصويب مجلس لواط بلامانع شده است).

20. خلاف، پسنديده شود.

21. تجارت و کاسبي دچار سختي و تنگي شود و اشياء مورد درخواست کم شود.

22. تمام برنامه ها را با کمال گستاخي و خودسري بر مبناي هواي نفس (دلم مي خواهد) پياده کنند.

23. ناسزا و فحش دادن به پدر و مادران را وسيله سرگرمي و مزاح قرار دهند.

24. آشکارا ربا بخورند و کوچکترين ترسي از خداوند نداشته باشند.

25. بي عصمتي و زنا در ميان مردم رواج پيدا کند (مراکز خودفروشي و زنا در دنيا با ابعاد گسترده اي بالاترين شاهد ماست).

26. خشنودي و راضي بودن از زندگي و برنامه آن بسيار کم شود.

27. افراد سفيه و نادان زمام امور را به دست گيرند.

28. خيانت به انواع و اقسام مختلف در ميان همه طبقات زياد شود.

29. امانت را بي اهميت بدانند و به آن بي اعتنا باشند و افراد امين کم شوند.

30. افراد از اخلاق و کار خويش تعريف کنند.

31. نادانها به دليل ناداني خويش مشهورند.

32. مردم خانه هاي خود را بيارايند و ديوارهاي آن را زينت دهند.

33. قصرها و خانه ها بلند ساخته شود (مانند ساختمانهاي چندين طبقه اي که آسايش و امنيت را از همسايه ها سلب مي کند.)

34. باطل را به لباس حق جلوه دهند.

35. زشتي دروغ از بين برود بحدي که لباس راستي بر آن بپوشانند.

36. اگر کسي در کارش صحت عمل داشته باشد او را ضعيف بدانند.

37. پستي و لئامت و سرزنش يکديگر را به حساب عقل بگذارند (صاحبش را عاقل بدانند)

38. گمراه بودن و راه کج رفتن را هدايت بشمارند.

39. بيان را کوري بدانند (اگر به وسيله بيان، حقايقي گفته شود که به نظر آنها خوش نيايد بگويند اين شخص کور است و واقعيت دنيا را نمي بيند).

40. و خموشي را بي خردي بدانند.

41. دانشمند اگر بخواهد از علم خويش به نفع خود و جامعه حرف بزند او را جاهل و عملش را ناداني بدانند.

42. نشانه ها بسيار شود و علامتها يکي پس از ديگري ظاهر گردد.

43. تحقيق نکرده سخنان دور از حقيقت بگويند (مردم را متهم کنند و بدون دليل آبروي بندگان خدا را بريزند).

44. آسياي مرگ بر سر جامعه بچرخد (جنگهاي خانمانسوز به راه بيندازند و افراد بيگناه را قتل عام کنند، مانند بمباران مناطق مسکوني و غير نظامي و..).

45. مردم از نظر بينش و ديد قلبي کور شوند و حقايق را نبينند (مانند جناياتي که از زمامداران خود مي بينند و در عين حال مي گويند خوب است).

46. کارهاي ناپسند بر اعمال خوب غلبه پيدا کند (مردم طرفدار کارهاي بد شوند).

47. محبت نسبت به يکديگر وصله رحم از دلهاي مردم برداشته شود.

48. تجارت و بازرگاني زياد شود و مردم کارهاي باطل و ناچيز را نيکو بدانند.

49. جان خود را به يکديگر به خاطر شهوتهاي زيادي که دارند، بذل کنند.

50. کارهاي بزرگ را آسان شمارند (نظير جنگ با دولتهاي بزرگ).

51. از پوشيدن پوستهاي حيوانات حرام گوشت (يا ذبح شرعي نشده) باکي نداشته باشند.

52. جامه هاي نرم و زيبا و نازک بپوشند (و بدن آنها از روي لباس پيدا باشد).

53. رغبت به دنيا پيدا کنند و آن را بر آخرت مقدم بدارند (اعمال بد مردم گواه اين مطلب است).

54. رحم از دلهاي همه مردم برود (اعم از زمامدار، تاجر، کاسب، زن، شوهر و غير آنها).

55. فساد جنبه عمومي پيدا کند (خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو).

56. قرآن را به بازي بگيرند (از نام آن و آياتش به نفع اهداف شوم خود سوء استفاده کنند).

57. اموال بيت المال (وجوه شرعيه) را مال شخصي خود بدانند يا حقوق شرعيه مال خود را ندهند و بگويند مال خودمان است.

58. مسکرات را با تغيير نام حلال بدانند.

59. در وقت دادن زکات مال خود خيانت کنند (کم بدهند يا جنس نامرغوب عرضه کنند).

60. ربا را به نام خريد و فروش و اجاره دادن محلي از مقروض بگيرند.

61. در فسق و فجور مردها با مردها و زنها با زنها برابري کنند.

62. به نافرماني از خداوند (گناه کردن) مباهات کنند.

63. دلهاي مردم پر از تکبر و نخوت شود و ظلم و جور در پادشاهان و ناداني در مردم (زير بار ظلم رفتن) ظاهر شود.

64. در چنين وضعي ديندار بايد دين خود را بردارد و از اين طرف به آن طرف و از اين قله کوه به آن قله و از اين دره به دره ديگر برود تا سلامت دين داشته باشد.

65. از اسلام باقي نماند جز اسمي و از قرآن باقي نماند جز رسمي (قرآن در دلها کهنه شود و فقط اسم و رسمي از آن باقي بماند).

66. قرآن بخوانند در حالي که از گلوگاه و استخوان ترقوه و گردن نگذرد و از وعده هاي خداوندي و وعيدهاي آن عملا در ميان مردم خبري نباشد و از خداوند نترسند و به ياد او نباشند و از ناسخ و منسوخ قرآن بي خبر باشند.

67. در اين حالات مساجدشان آباد باشد اما دلهاشان از تقوا و ايمان تهي.

68. علما و دانشمندان آن زمان بدترين مردم روي زمين باشند و تمام فسادها و فتنه ها از ناحيه آنها برخيزد و بازگشت همه آنها (فتنه ها) به سوي خود ايشان است.

69. مردم خيّر و نيکوکار و مراکز خير از بين برود اما اهل شر و فساد بمانند.

70. مردم به خداوند عالم در کارهايشان بي اعتنا باشند و اعمالشان از روي تحقيق نباشد.

71. تنها محبوب مردم دينار و درهم باشد (ثروت دنيا از هر راهي که بيايد، حلال يا حرام، مانعي نداشته باشد).

72. هر قدر ثروتشان زياد شود باز بگويند فقيريم.

خواننده عزيز!

اين هفتاد و دو علامت را به منزله يک آيينه قرار بده و آن را در مقابل جهان امروز بگذار؛ اگر همه اينها را در اين آيينه و در قيافه هاي اين مردم نديديد نويسنده را نفرين کنيد وگرنه به دعاي خير از او ياد کنيد. حتما مي بينيد.

جابر بن عبدالله انصاري مي گويد:

قال حججت مع رسول الله صلي الله عليه و آله حجة الوداع فلما قضي النبي صلي الله عليه و آله ما افترض عليه من الحج اءتي مودع الکعبة فلزم حلقة الباب و نادي برفيع صوته ايها الناس فاجتمع اهل المسجد و اهل السوق فقال اسمعوا اني قائل ما هو بعدي کائن فليبلغ شاهد کم غائبکم ثم بکي رسول الله صلي الله عليه و آله حتي بکي لبکائه الناس اجمعين فلما سکت من بکائه قال اعلموا رحمکم الله ان مثلکم في هذا اليوم کمثل ورق لا شوک فيه الي اربعين و ماءئة سنة ثم ياءتي من بعد ذلک شوک و ورق الي مائتي سنة ثم ياءتي من بعد ذلک شوک لاورق فيه حتي لايري فيه الا سلطان جائر او غني بخيل او عالم مراغب في المال او فقير کذاب او شيخ فاجر او صبي و قح او امراة رعناء ثم بکي رسول الله صلي الله عليه و آله فقام اليه سلمان الفارسي و قال يا رسول الله اخبرنا متي يکون ذلک فقال صلي الله عليه و آله اذا قلت علمائکم و ذهبت قراؤ کم و قطعتکم زکاتکم و اظهرتم منکراتکم و علت اصواتکم في مساجدکم و جعلتم الدنيا فوق رؤ وسکم و العلم تحت اقدامکم و الکذب حديثکم و الغيبة فاکهتکم و الحرام غنيمتکم و لا يرحم کبيرکم صغيرکم و لا يوقر صغيرکم کبيرکم فعند ذلک تنزل اللعنة عليکم و يجعل باءسکم بينکم و بقي الدين بينکم لفظا بالسنتکم فاذا اوتيتم هذه الخصال توقعوا الريح الحمراء او مسخا او قذفا بالحجارة و تصديق ذلک في کتاب الله عزوجل «قل هو القادر علي ان يبعث عليکم عذابا من فوقکم او من تحت ارجلکم او يلبسکم شيعا و يذيق بعضکم باءس بعض انظر کيف نصرف الايات لعلهم يفقهون». [3] .

فقام اليه جماعة من الصحابة فقالوا يا رسول الله اخبرنا متي يکون ذلک فقال صلي الله عليه و آله عند تاءخير الصلوة و اتباع الشهوات و شرب القهوات و شتم الاباء و الامهات حتي ترون الحرام مغنما و الزکاة مغرما و اطاع الرجل زوجته و جفا جاره و قطع رحمه و ذهبت رحمة الاکابر و قل حياء الاصاغر و شيدوا البنيان و ظلموا العبيد و الاماء و شهدوا بالهوي و حکموا بالجور و يسب الرجل اباه و يحسد الرجل اخاه و يعامل الشرکاء بالخيانة و قل الوفاء و شاع الزنا و تزين الرجال بثياب النساء و سلب عنهن قناع الحياء و دب الکبر في القلوب کدبيب السم في الابدان و قل المعروف و ظهرت الجرائم و هونت العظائم و طلبوا المدح بالمال و انفقوا المال للغناء و شغلوا بالدنيا عن الاخرة و قل الورع و کثر الطمع و الهرج و المرج و اصبح المؤ من ذليلا و المنافق عزيزا مساجدهم معمورة با لاذان و قلوبهم خالية من الايمان و استخفوا بالقرآن و بلغ المؤ من عنهم کل هو ان فعند ذلک تري وجوههم وجوه الادميين و قلوبهم قلوب الشياطين کلامهم احلي من العسل و قلوبهم امر من الحنظل فهم ذئاب و عليهم ثياب ما من يوم الا يقول الله تبارک و تعالي اءفبي تغترون ام علي تجترون «افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الينا لا ترجعون» [4] فو عزتي و جلالي لولا من يعبدني مخلصا ما امهلت من يعصيني طرفة عين ولولا ورع الورعين من عبادي لما انزلت من السماء قطرة ولا انبت ورقة خضراء فوا عجبا لقوم آلهتهم اموالهم و طالت آمالهم و قصرت آجالهم و هم يطمعون في مجاورة مولاهوم ولا يصلون الي ذلک الا بالعمل ولايتم العمل الا بالعقل. [5] .

در حجة الوداع (آخرين حج) در خدمت رسول اکرم صلي الله عليه و آله بودم. وقتي که پيامبر بزرگ اعمال واجب حج را تمام فرمودند به عنوان وداع به خانه کعبه نزديک شدند، حلقه در خانه را گرفتند و با صداي بلند که همه اهل مسجدالحرام و بازاريان صداي مبارکشان را شنيدند و اجتماع کردند، فرمودند: اي مردم! بشنويد و به آنهايي که در اينجا نيستند برسانيد. آنگاه وجود مقدس رسول گرامي صلي الله عليه و آله گريه کردند و از گريه آن بزرگوار همه به گريه افتادند و چون از گريه فارغ شدند، فرمودند: اي مردم! خداوند شما را رحمت کند. مثل شما از امروز تا يکصد و چهل سال ديگر مانند درخت بي خار خواهيد بود (ممکن است که کنايه از زندگي آرام باشد) و دويست سال ديگر بر شما خواهد آمد که مانند درختي باشيد که هم برگ دارد و هم خاردار است (اين نيز ممکن است کنايه از زندگي همراه با نيش و نوش و زحمت و خوشي باشد). ديگر بعد از اين مثل شما مانند درختي است که خارهاي جانگداز دارد و در اين فصل از زندگي نمي بينيد مگر پادشاه ستمگر يا ثروتمند بخيل يا عالم دنياپرست يا فقير دروغگو يا پيرمرد زناکار يا بچه گستاخ يا زن نادان و احمق. آنگاه رسول اکرم صلي الله عليه و آله گريه کردند. سلمان فارسي از جا برخاست و عرض کرد: يا رسول الله! به ما خبر بده کي خواهد شد. حضرت فرمودند: هرگاه علما و دانشمندان شما کم شوند و قاريان قرآن شما از بين بروند و زکات دادن متروک شود و منکرات در اجتماع شما رواج پيدا کند و در مساجد صداهاي شما بلند شود و کارهاي مربوط به دنيا را مقدم بر امور اخروي بلکه روي سر آخرت بگذاريد و علم را زير پاي خود قرار دهيد (کنايه از علوم اسلامي و معارف حقه اهل بيت عليهم السلام است) و سخن معمولي و همگاني شما دروغ، ميوه و نقل مجالس شما غيبت و آنچه به دست مي آوريد حرام باشد. (اي سلمان!) در آن زمان بزرگان بر کوچکان رحم نمي کنند و کوچکان نيز احترام بزرگان را نگاه نمي دارند (اي سلمان!) در اين حالت، لعنت خداوند بر شما نازل مي شود و سختيها دامن شما را خواهد گرفت و از دين در ميان شما جز لفظي باقي نمي ماند و آنگاه که شما داراي اين صفات ناپسند شديد، منتظر وزيدن باد سرخ يا سنگباران شدن يا مسخ شدن باشيد، به درستي که در کتاب خداوند عزوجل آمده است: «خداست که مي تواند به وسيله عذابهاي مختلف از بالا و پايين (سنگباران يا بادهاي سخت) شما را مجازات کند يا شما را گروه گروه کند و بچشاند برخي از شما را آسيب برخي ديگر. بنگر چگونه آيه ها را گونه گون مي کنيم، شايد آنها فهم کنند».

در اين موقع بعضي از اصحاب برخاسته، عرض کردند: يا رسول الله! به ما خبر ده اين جريانات کي خواهد بود. فرمودند: آنگاه که نماز را در وقت خودش نخوانند، متابعت از شهوات کنند، شرب خمر کنند (زيرا قهوه خوردن گناه نيست)، به پدران و مادران ناسزا بگويند، به دست آوردن مال حرام را غنيمت بدانند و زکات دادن را زيان و ضرر تلقي کنند، مرد از همسر خود اطاعت کند، درباره همسايه جفا کنند، با ارحام قطع ارتباط کنند، رحم از بزرگان برداشته شود و حياي کوچکان کم گردد، ساختمانها را محکم بنا کنند، درباره نوکران و کلفتها ظلم کنند، شهادتشان از روي هوي و هوس باشد، حکم آنها بر اساس ظلم باشد، مرد پدرش را لعنت کند، برادر نسبت به برادر حسد ورزد، شرکاء در معاملاتشان به يکديگر خيانت کنند، وفا کم شود، زنا شيوع پيدا کند، مردان خود را به لباس زنان بيارايند، پرده حيا از زنها برداشته شود، تکبر دلهاي مردم را پر کند مانند سمهاي کشنده اي که در بدنها جاي مي گيرد، کارهاي خوب کم شود و جرايم و بديها ظاهر شود، واجبات الهي سبک پنداشته شود، با گرفتن پول صاحبان مال را بستايند، ثروت را در راه غنا و خوانندگي به مصرف برسانند، از آخرت غفلت کنند و تمام توجه خود را به دنيا معطوف دارند، ورع و پرهيزکاري کم و طمع زياد شود، هرج و مرج بالا گيرد، بندگان خدا در جامعه ذليل و منافقان در ميان مردم محترم باشند، مساجد از نظر ظاهر به وسيله اذان آباد اما دلهاي ساکنان آن تهي از ايمان باشد، قرآن را سبک بشمارند، انواع خواريها درباره اهل ايمان اعمال کنند. در اين هنگام مي بيني که صورت اين مردم چهره آدمي است اما قلبهاي آنان دلهاي شياطين است (پر است از مکر و حيله و تکبر و امثال اين صفات بد)؛ سخنان آنان از عسل شيرين تر اما دلهايشان پر است از زهرهاي کشنده. اينان گرگهاي درنده اي هستند که به لباس آدميان در آمده اند. در اين حالات، روزي نيست که خداوند به آنها نفرمايد آيا از رحمت من مغرور شده و به من جراءت پيدا کرده ايد؟ «تصور مي کنيد که من شما را بي فايده خلق کردم و بازگشت شما به سوي من نيست؟». به عزت و جلالم سوگند، اگر به خاطر بندگان صالح و با اخلاصم نبود يک آن به معصيتکاران مهلت نمي دادم و اگر ورع و پرهيزکاري بندگان باتقوا نبود يک قطره باران از آسمان فرو نمي فرستادم و يک برگ سبز از زمين نمي روياندم. عجبا از مردمي که مال و ثروت را خداي خويش قرار داده اند و آرزوهاي آنها طولاني است (با توجه به عمر کوتاه دنيا) و چشم طمع دارند که در جوار رحمت الهي باشند، و حال آنکه به مقام قرب نمي رسند مگر به وسيله عمل صالح و عمل هم قبول نخواهد شد مگر با راهنمايي عقل.

در اين حديث نبي معظم صلي الله عليه و آله از حوادث و بلاهايي که بعد از آن بزرگوار متوجه خاندان عزيزش مي شود ياد مي فرمايند و در ضمن به بعضي از علائم ظهور امام عصر روحي له الفداء اشاره مي کنند:

ان رسول الله صلي الله عليه و آله ذکر بلاء يلقاه اهل بيته حتي يبعث الله راية من المشرق سوداء من نصرها نصره الله و من خذلها خذله الله حتي ياءتوا رجلا اسمه کاءسمي فيولوه امرهم فيويده الله و ينصره. [6] .

پرچمهاي سياهي از جانب مشرق (خراسان) به احتزاز در مي آيد. هر کسي که زير اين پرچمها برود و صاحبش را ياري کند خداوند او را ياري خواهد فرمود و هر فردي که آنها را مخذول کند، يعني با پرچم و صاحب آن مخالفت کند، خداوند او را مخذول خواهد کرد تا اينکه مردي بيايد که نامش مانند نام من باشد. پس زمام امور را به دست گيرد و خداوند او را از نصرت و تاءييدات خودش بهره مند خواهد فرمود.

نعيم بن حماد مي گويد:

قال رسول الله صلي الله عليه و آله تکون فتنة ثم تکون جماعة ثم تکون فتنة تعوج فيها عقول الرجال. [7] .

رسول معظم اسلام صلي الله عليه و آله فرمودند: بعد از من فتنه هايي خواهد بود و جماعتهايي رهبري فتنه ها را به عهده خواهند گرفت؛ اما در آخر فتنه اي خواهد بود که بر اثر آن عقل مردم دچار انحراف خواهد شد.

ممکن است منظور از فتنه ها حادثه بعد از رسول اکرم صلي الله عليه و آله (غصب خلافت)، زمامداري بني اميه، خلافت بني عباس و فتنه هاي ديگري باشد که واقع شده است.

عبدالله بن مسعود از بنيانگذار اسلام صلي الله عليه و آله روايت مي کند که آن حضرت در ارتباط با حوادث بعد از خودشان چنين فرمودند:

احذرکم سبع فتن تکون بعدي فتنة تقبل من المدينة و فتنة بمکة و فتنة تقبل من اليمن و فتندة تقبل من المشرق و فتنة من قبل المغرب و فتنة من بطن الشام و هي فتنة السفياني قال ابن مسعود منکم من يدرک اولها و من هذه الامة من يدرک آخرها. [8] .

من شما را از هفت فتنه مي ترسانم که بعد از من در دنياي اسلام به وجود مي آيد:

1. فتنه اي که در مدينه برپا مي شود (ممکن است اشاره به فتنه طلحه و زبير باشد يا حادثه سقيفه).

2. فتنه دوم از مکه است (ممکن است اشاره به جريان عبدالله بن زبير باشد).

3. فتنه اي که از جانب يمن (نجده) باشد.

4. فتنه اي که از جانب شام برخواهد خاست (ممکن است اشاره به فتنه بني اميه باشد).

5. فتنه اي که از جانب مشرق به وجود مي آيد (ممکن است فتنه بني عباس باشد).

6. فتنه اي که از سوي مغرب خواهد بود.

7. فتنه هفتم از شام برمي خيزد، که همانا قيام سفياني است.

عبدالله بن مسعود مي گويد: بعضي از افراد اين امت اول اين فتنه ها را درک مي کنند و بعضي ديگر آخر اين فتنه ها را خواهند ديد.

خواننده ارجمند!

بايد از خداوند بزرگ به وسيله آقا حضرت بقية الله روحي له الفداء استدعا کنيم که همه ما را در اين فتنه ها و امتحانات حفظ فرمايد تا ظهور حضرت ولي عصر عليه السّلام را با عافيت درک نماييم - آمين يا رب العالمين -.

راوي خبر مي گويد: در خدمت رسول اکرم صلي الله عليه و آله بودم، جواناني از بني هاشم وارد شدند، رنگ مبارک آن حضرت دگرگون. پس آن جوانان عرض کردند: يا رسول الله ما هميشه در رخسار شما حالي را مي بينيم که آن را خوش نداريم. حضرت فرمودند:

انا اهل بيت اختار الله لنا الاخرة علي الدنيا و ان اهل بيتي هؤ لاء يلقون بعدي بلاء و تطريدا و تشريدا حتي ياءتي قوم من هيهنا نحو المشرق اصحاب ريات سود يساءلون الحق فلا يعطونه مرتين او ثلاثا فيقاتلون فينصرون فيعطون ما ساءلوا فلا يقبلونها حتي يدفعوها الي رجل من اهل بيتي فيملاء الارض عدلا کما ملؤ وها ظلما فمن ادرک ذلک منکم فليائهم ولو حبوا علي الثلج فانه المهدي. [9] .

ما اهل بيتي هستيم که خداوند به جاي دنيا آخرت را براي ما قرار داده است. به درستي که اهل بيت من (اين جمعيت) بعد از من به انواع بلاها مبتلا مي شوند (شهادت، اسارت، تبعيد، زندان و...) تا اينکه قومي از سمت مشرق بيايند که داراي پرچمهاي سياه هستند. آنان مطالبه حق کنند و به آنها داده نشود. پس جنگ کنند تا دفعه دوم و سوم پيروزي نصيب آنها شود و آنها اين موفقيت را به مردي از خاندان من تقديم مي کنند و او جهان را پر از عدل و داد مي کند چنانکه پر شده باشد از ظلم و جور. پس هر کسي از شما آن زمان را درک کرد خودش را به او برساند ولو اينکه از راه خزيدن و سينه خيز روي برف باشد، زيرا او مهدي من است.

خواننده گرامي!

در اين روايات خبر داده اند از قيام جناب سيد حسني و ياران او و تسليم شدنش به امام عصر روحي له الفداء و اينکه در خدمت آن بزرگوار خواهد بود، و البته مرکز قيام خراسان خواهد بود.


پاورقي

[1] غيبت طوسي، ص 275.

[2] نوائب الدهور، ص 291.

[3] انعام / 65.

[4] مؤ منون / 115.

[5] بحارالانوار، ج 52 / ص 262 - 264.

[6] الملاحم و الفتن، ص 54.

[7] نوائب الدهور، ص 106.

[8] الملاحم و الفتن، ص 21.

[9] الملاحم و الفتن، ص 52.