دلايل احتمال سوم و چهارم
حضرت مهدي (ع) يا در سامرا به دنيا آمد و به مدينه فرستاده شد و يا در مدينه به دنيا قدم نهاد و در همانجا ماندگار شد.
بر اين دو احتمال، مي توان روايات و گزارشات تاريخي اقامه کرد که به برخي از آنها اشاره مي کنيم:
ابي هاشم جعفري مي گويد:
«قلت لأبي محمد (ع) جلالتک تمنعني من مسألتک فتأذن لي ان اسألک؟ فقال: سل. قلت: يا سيدي هل لک ولد؟ فقال نعم، فقلت فان حدث بک حدث فأين اسأل عنه؟ قال: بالمدينة.» [1] .
به امام حسن عسکري (ع) عرض کرديم: پرسشي دارم، ولي بزرگواري شما مانع پرسيدن من است. اجازه مي دهيد آن را مطرح سازم؟ امام فرمود: بپرس. گفتم: سرورم، آيا شما را فرزندي هست؟ فرمود: آري. گفتم: اگر پيش آمدي شد کجا مي توان او را يافت؟
فرمود: مدينه.
ظاهر اين صحيحه آن است که در زمان حيات امام حسن (ع)، مهدي (عج) به دنيا آمده و در سامرا نبوده است. ابي هاشم هم از کساني نبوده است که امام (ع) از او تقيه کند. اين که امام (ع) فرمود: در مدينه است، به اين معني نيست که بعد از درگذشت من سراغ او را در مدينه بگيريد؛ زيرا سؤ ال کننده مي دانست که زمين خالي از حجت نيست و وجود حجت بعد از امام يازدهم ضروري است، امام (ع) هم در جواب فرمود: آن حجت، در مدينه نگهداري مي شود و نگران آينده نباشيد. شايد اين اشکال به ذهن بيايد که از کلمه «المدينه» نمي توان فهميد که همان مدينه رسول اللّه (ص) است که پيش از آن، يثرب نام داشت، بلکه هر شهري را شامل مي شود. در نتيجه، با وجود اين احتمال، استدلال به روايت ناتمام خواهد بود؟
پاسخ: گرچه بعضي از بزرگان نيز اين احتمال را داده اند، ولي برخي ديگر، مدينه را به همان مدينه منوره معني کرده اند. مؤ يدات ديگري هم از روايات بر اين احتمال مي توان اقامه کرد.
علامه مجلسي مي نويسد:
«قال بالمدينة الطيبة المعروفة او لعله علم انه يدرکه او خبرا منه في المدينة، و قيل اللام للعهد و المراد بها سر من رأي يعني ان سفراؤ ه من اهل سر من رأي يعرفونه فسلهم عنه». [2] .
مقصود امام عليه السلام از مدينه، همان مدينه طيبه است. شايد امام عليه السلام مي دانست که شخص سؤ ال کننده، مهدي عليه السلام و يا خبر او را در مدنيه خواهد يافت.
برخي گفته اند: الف و لام کلمه «المدينه» براي عهد است و مقصود سامراست. به اين معني که سفيران و نمايندگان خاص حضرت حجت عليه السلام که در سامرا هستند، او را مي شناسند. از آنان راجع به فرزند من، بپرس.
علامه مجلسي، در آغاز نظر خود را نسبت به اين روايت، به صراحت اعلام مي دارد و مدينه را به همان مدينه معروف و مشهور تفسير مي کند و قول ديگر را با تعبير «قيل» مي آورد که حکايت از آن دارد که مورد تأييد وي نيست.
مؤ يد اين احتمال (که مدينه همان مدينه طيبه باشد) روايتي است که از امام جواد عليه السلام رسيده.
راوي مي گويد از ايشان پرسيدم:
«...من الخلف بعدک؟ فقال: ابني علي وابنا علي، ثم أطرق مليا، ثم رفع رأسه، ثم قال: انها ستکون حيرة، قلت: فاذا کان ذلک فالي اين؟ فسکت، ثم ثال: لا اين - حتي قالها ثلاثا فأعدت عليه، فقال: الي المدينة، فقلت: اي المدن؟ فقال: مديتنا هذه و هل مدينة غيرها.» [3] .
جانشين شما کيست؟
امام عليه السلام فرمود: فرزندم علي و فرزند او (حسن بن علي)
سپس چند لحظه اي ساکت شد و بعد فرمود: به زودي شما دچار حيرت خواهيد شد.
گفتم: در اين دوران حيرت چه کنيم و کجا برويم؟ امام عليه السلام ساکت شد، سپس سه مرتبه فرمود: جايي نيست.
باز از ايشان پرسيدم.
در پايان فرمود: مدينه.
گفتم کدام مدينه؟
فرمود همين مدينه (طيبه) و آيا غير از اين مدينه اي هست؟
قرائن و شواهد تاريخي آن زمان نيز، اين احتمال را تأييد مي کند.
نمونه زير، بيانگر آن است که شيعيان، امام مهدي را در مدينه طيبه مي جستند. محمد بن حسن (236 - 316) از کساني است که براي تحقيق و بررسي مسأله غيبت به مدينه رسول رفت. در اين باره نوشته اند:
«و کان من محله في الشيعة انه کان الوافد عنهم الي المدينة عند وقوع الغيبة سنة ستين و مأتين و أقام بها سنة، و عاد و قد ظهر له من امر الصاحب عليه السلام ما احتاج اليه.» [4] .
محمد بن حسن، در ميان شيعيان، موقعيت ويژه اي داشت. در سال 260 هجري به عنوان تحقيق و بررسي مسأله غيبت امام مهدي عليه السلام وارد مدينه شد و يک سال در آن جا، بماند و سپس برگشت و آنچه درباره امام زمان عليه السلام بدان نياز بود، بروي، روشن شد (و شيعيان را در جريان قرار داد)
در اين نقل تاريخي، هيچ اشاره اي به سامرا نشده، معلوم مي شود که در نزد گروهي از شيعيان آن زمان، مسلم بوده است که امام عليه السلام در مدينه زندگي مي کند، يا از آن جهت که حضرت در آن به دنيا آمده و بزرگ شده است، و يا اين که پس از ولادت در سامرا، به مدينه آورده شده، تا از دست مأموران خونخوار خليفه در امان باشد.
اگر قرار بر اين بود که حضرت حجت عليه السلام از دست توطئه گران و مخالفان در امان بماند و به گونه طبيعي دوران کودکي و رشد خود را پشت سر بگذارد، بهترين جا براي اين دوران، مدينه بوده است؛ زيرا هم از مرکز خلافت (سامراء) به دور بوده و هم خانواده بني هاشم، در مدينه از پايگاه و موقعيت ويژه اي برخوردار بودند و مي توانستند از اين مولود مسعود، به بهترين وجه محافظت کنند، تا از گزند حوادث و آفات مصون بماند. و اين، با اصل اين که آن حضرت «خفي الولادة و المنشاء» [5] نيز، سازگاري دارد.
از سوي ديگر، حضور حضرت در سامرا، به گونه عادي و معمولي، با توجه به کنترل شديد دشمن نسبت به خانه امام عليه السلام، غير ممکن بوده و لزومي هم ندارد که همه چيز را با اصل معجزه و کرامت حل کنيم. پذيرفتن اين نکته که امام عليه السلام در مدينه متولد شده و يا دست کم، پس از ولادت، به آن جا انتقال يافته و در آن جا دوران رشد و کودکي را پشت سر نهاده، با اصول امنيتي، بيشتر سازگار است.
پاورقي
[1] «اصول کافي»، کليني ج 1: 328، دارالتعارف، بيروت.
[2] «مرآة العقول في شرح اخبار آل الرسول»، علامه مجلسي، ج 4: 2، دارالکتب الاءسلامية، تهران.
[3] «کتاب الغيبة»، نعماني: 185.
[4] «رسالة ابي غالب الزراري»: 141، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم.
[5] «اصول کافي»، ج 1: 341؛ «مرآة العقول»، ج 4: 57.