مکان و مسکن
اين بحث مخصوص به غيبت کبرا نيست، بلکه عين همين پرسش، در دوران غيبت صغرا نيز مطرح است.
از مسائلي که درباره زندگي امام زمان (ع)، مورد بحث گفت و گوست، مکان و محل سکونت ايشان است. آيا آن حضرت، در مکان خاصي سکونت دارد، يا نه؟ اگر در مکان ويژه اي است آن مکان کجاست؟ اگر مسکن خاصي ندارد، پس چگونه زندگي مي کند و شناخته نمي شود؟ روايات و اخباري که در اين زمينه است گوناگون و گاه، مخالف يکديگرند. پيش از بررسي اين احاديث، يادآوري يک نکته ضروري است:
آيا منظور از غيبت حضرت حجت (ع)، غيبت شخصي است، يا غيبت عنواني؟ به عبارت ديگر، آيا آن حضرت، به گونه اي زندگي مي کند که هيچ گاه با مردم در تماس نيست و امکان ندارد کسي مکان ايشان را پيدا کند؟ يا اين که آن حضرت با مردم در حشر و نشر است، با آنان زندگي مي کند و معاشرت دارد، لکن به گونه ناشناس. او، مردم را مي شناسد، ولي مردم ايشان را نمي شناسند. در عين حال، مکاني را براي سکونت برگزيده است. بحث از مکان و مسکن آن حضرت، در هر دو فرض قابل بررسي است. رواياتي که در اين زمينه وجود دارد چند دسته اند:
1. برخي از آنها محل خاصي را تعيين نمي کند و جايگاه حضرت را در بيابانها و کوهها معرفي مي کند. از آن جمله حضرت مهدي (ع)، به پسر مهزيار مي فرمايد:
«يا بن المازيار ابي ابو محمد عهد الي... و امرني ان لا أسکن من الجبال الا و عرها و من البلاد الا عفرها و...» [1] .
فرزند مهزيار! پدرم امام حسن (ع)، از من پيمان گرفت... و فرمان داد که براي سکونت کوههاي سخت و سرزمينهاي خشک و دور دست را برگزينم.
اين بخش از روايات، گوياي آن است که حضرت از حوزه دسترسي مردم به دور است و به سختي و دشواري زندگي مي کند و کسي از محل سکونت وي آگاه نيست. اين که در کدام منطقه و کدام سرزمين است، مشخص نيست.
2. دسته دوم رواياتي است که منطقه خاصي را به عنوان محل سکونت آن حضرت، نام مي برند و محدوده آن را نيز تعيين مي کنند.
مدينه و پيرامون آن: ابي بصير مي گويد از امام باقر (ع) شنيدم که فرمود:
«لابد لصاحب هذا الامر من عزلة و لابد في عزلته من قوة و ما بثلاثين من وحشة، و نعم المنزل طيبة.» [2] .
صاحب الزمان (ع) را عزلت و غيبتي است که در آن، غيبت، نيرومند است به سي نفري که با حضرت هستند و وحشت و تنهايي را از وي دور مي کنند. (و به قوت وي مي افزايند) و خوب جايگاهي است (مدينه) طيبه.
از ظاهر روايت استفاده مي شود که حضرت در مدينه منوره، منزل دارد و افرادي هم همواره با ايشان هستند، به صورت ناشناس. البته اين مسأله با غيبت عنواني سازگارتر است، تا غيبت شخصي. امام (ع) مانند ساير مردم زندگي مي کند، لکن کسي او را نمي شناسد و افراد خاصي با او در ارتباط هستند. ولي جمله: «سي نفر با حضرت هستند» با فلسفه غيبت ناسازگار است؛ چه اين که از اين چند نفر، اگر کوچک ترين سخني در رابطه با مکان و منزل حضرت شنيده شود، به تدريج، آن راز معلوم مي گردد و فلسفه غيبت از بين مي رود. روايت ديگري است که مکان حضرت را کوه «رضوي» در اطراف مدينه، نام مي برد. عبدالاعلي آل سام مي گويد:
«با امام صادق (ع) از مدينه خارج شديم، به روحاء (اطراف مدينه) که رسيديم حضرت نگاهش را به کوهي دوخت و مدت زماني ادامه داد... و فرمود: اين کوه «رضوي» نام دارد. خوب پناهگاهي است براي خائف (امام زمان) در غيبت صغرا و کبرا.» [3] .
صاحب مراصد الاطلاع، مي نويسد:
«رضوي، کوهي است بين مکه و مدينه، در نزديکي ينبع، داراي آب فراوان و درختان زياد. کيسانيه مي پندارند که محمد حنيفه، در آن جا زنده و مقيم است.» [4] .
رجالي معاصر علامه شوشتري نيز مي گويد در نصوص معتبره رسيده است که جايگاه حضرت، در غيبت صغري و کبري کوه «رضوي» است. و اما اين که «کيسانيه» کوه رضوي را مقر محمد حنيفه مي دانند، لازمه اش اين نيست که جايگاه حضرت مهدي (ع) نباشد، چون «کيسانيه» اخباري که از پيغمبر (ص) شنيده بودند و به تواتر ثابت شده بود که مهدي (ع) غيبتي دارد، آن را بر محمد حنيفه تطبيق کردند و گفتند مکان او در کوه رضوي است. اصولا، هر انحراف و شبهه اي منشأش، مطلب حقي است که مورد سوء استفاده قرار مي گيرد. [5] .
مکه و پيرامون آن: از برخي روايات، استفاده مي شود که آن حضرت در مکاني به نام: «ذي طوي» پيرامون مکه زندگي مي کند و از همان جا نيز همراه يارانش قيام خواهد کرد، از آن جمله: امام باقرمي فرمايد:
«يکون لصاحب هذا الامر غيبة في بعض الشعاب او ماء بيده الي ناحية ذي طوي...» [6] .
امام زمان (ع) را غيبتي است در بعضي از دره ها و اشاره کرد به منطقه «ذي طوي». در ادامه اين روايت و روايات ديگر، محل ظهور و خروج آن حضرت و مرکز تجمع ياران و دوستان وي نيز، همين منطقه ياد شده است. [7] .
3. دسته سوم اخباري است که مانند دسته اول، جايگاه خاصي را نام نمي برد، ولي از وي به عنوان فردي که با مردم حشر و نشر دارد و به گونه ناشناس زندگي مي کند، نام برده است.
امام صادق مي فرمايد:
«ان في صاحب هذاالامر لشبها من يوسف الي ان قال فما تنکر هذه الامة ان يکون الله يفعل بحبته ما فعل بيوسف و ان يکون صاحبکم المظلوم المحجور حقه صاحب الامر يتردد بينهم يمشي في اسواقهم و يطاء فرشهم و لا يعرفونه حتي يأذن الله له ان يعرفهم نفسه کما اذن ليوسف حين قال له اخوته انک لانت يوسف؟ قال: انا يوسف».» [8] .
صاحب الامر (ع) شباهتي نيز به يوسف پيامبر (ع) دارد... جاي انکار نيست که خداوند با حجت خود، همان کاري را انجام دهد که با يوسف داد. صاحب الزمان (ع)، آن مظلوم حق از دست داده، در ميان مردم رفت و آمد مي کند در بازار قدم مي نهد و گاهي بر فرش منزلهاي دوستان مي نشيند، لکن او را نمي شناسند تا زماني که خداوند به وي اذن دهد تا وي خود را معرفي کند، آن گونه که يوسف (ع) را اجازه داد هنگامي که برادرانش گفتند: تو يوسفي؟ گفت: آري، من يوسفم.
اين روايت، صراحت در اين معني دارد که غيبت حضرت حجت (ع)، غيبتي است عنواني. در ميان جمع و جامعه است، با مردم حشر و نشر دارد، زندگي طبيعي و معمولي را مي گذراند، در مراسم مذهبي و مناسک حج شرکت مي جويد، ولي ناشناخته است و اين امري است که سابقه داشته و دارد. فردي سالها در محلي زندگي مي کند و با مردم نشست و برخاست و رفت و آمد دارد، لکن او را به گونه اي مي شناسند که در واقع آن نيست و هيچ مشکلي هم به وجود نمي آيد.
اين سه دسته از روايات را چگونه مي توان پذيرفت و آيا راه جمعي بين آنها هم هست يا نه؟ به نظر مي رسد، اصل اولي که با عقل و عرف سازگار است، زندگي به شيوه عادي و معمولي است؛ زيرا اين گونه زندگي، حساسيت برانگيز نيست و براي حضرت نيز، آسان تر و طبيعي تر است. البته اين منافات ندارد که آن حضرت در بيشتر وقتها، و يا در روزگار ويژه، در مکه و مدينه حضور داشته باشد.
طبيعي است که گاهي شرايطي پيش آيد که زندگي معمولي خطر آفرين شود و با فلسفه غيبت منافات داشته باشد. در اين صورت، عزلت و دوري گزيدن از جامعه ضروري مي نمايد و شايد دستور امام حسن (ع) به فرزندش که کوهها و بيانها را برگزين (به قرينه ذيل روايت) در آن مواردي باشد که نياز به اين شکل زندگي کردن پيش آيد.
بنابراين، بين اين سه دسته از روايات، تضاد و تنافي نيست و نام بردن مکاني خاص، با زندگي به شکل ناشناس قابل جمع است. انتخاب کوهها و مکانهاي دست نيافتني در حال ضرورت و نياز نيز، امري است طبيعي و موافق با اصل تقيه.
پاورقي
[1] «کتاب الغيبة»، شيخ طوسي: 266.
[2] «همان مدرک»: 162؛ «بحارالانوار»، ج 52: 153؛ «اصول کافي»، ج 1: 340.
[3] «کتاب الغيبة»، شيخ طوسي: 162.
[4] «مراصد الاصلاع علي اسماء الامکنة و البقاع»، ج 2: 620، دارالمعرفة، بيروت.
[5] «مجموعه مقالات و گفتارها پيرامون حضرت مهدي»: 64، واحد برگزاري مراسم نيمه شعبان مسجد آية الله انگجي، تبريز.
[6] «کتاب الغيبة»، نعماني، 182.
[7] «همان مدرک»، 315.
[8] «همان مدرک»: 164.