آغاز غيبت و داستان سرداب
پس از در گذشت و يا شهادت امام حسن عليه السلام، مأموران خليفه عباسي حرکت گسترده اي را آغاز کردند و به جست و جوي فرزند و جانشين آن حضرت پرداختند. [1] در هر جا که احتمال وجود امام زمان عليه السلام را مي دادند، حضور مي يافتند. هدف آنان از هجوم به منزل امام حسن عليه السلام و اذيت و آزار بني هاشم، دستگيري و قتل فرزند امام حسن عليه السلام بود. اين پيگيري خطري بزرگ براي آينده امامت بود، که با قدرت و حکمت پروردگار مهدي عليه السلام از نظرها پنهان گرديد و از خطرها به دور ماند.
در آغاز غيبت، ميان علما و دانشمندان اختلاف است. سه نظر در آن وجود دارد:
1. گروهي مانند شيخ مفيد (ره) آغاز غيبت صغرا را از هنگام ولادت حضرت مهدي عليه السلام به شمار آورده اند [2] ؛ زيرا از همان سالهاي آغاز ولادت، آن حضرت غيبت نسبي داشت و شماري اندک از ياران، وي را مشاهده کردند.
بنابراين نظر، دوره غيبت صغرا تقريبا 74 سال مي شود، يعني از آغاز ولادت، تا پايان سفارت آخرين سفير حضرت.
2. برخي برآنند که غيبت صغرا، از سال 260 ه ق. يعني سال در گذشت امام حسن عليه السلام آغاز شد و اين مدت، تا شروع غيبت کبرا، دوران آمادگي شيعيان و انس آنان به جدايي از امام زمان عليه السلام نام گرفت. اين دوره تقريبا هفتاد ساله، غيبت همه جانبه نبود. سفيراني رابط بين امام و مردم بودند و مردم با واسطه، پرسشهاي ديني و دنياي خود را از آن حضرت دريافت مي کردند.
3- گروهي آغاز غيبت امام عليه السلام را از زماني مي دانند که مأموران خليفه به منزل حضرت در سامرا، هجوم آوردند، تا وي را دستگير کنند و آن حضرت در هنگام، در سرداب و همان جا، از ديده ها پنهان شد و تاکنون، در آن جا، بدون آب و غذا زندگي مي کند و روزي از آن جا ظهور خواهد کرد.
اين داستان چنان شهرت يافته که وي را «صاحب سرداب» لقب داده اند. [3] .
در پاسخ اين سخنان بايد گفت: در منابع شيعي و کتابهاي اماميه، هيچ نامي از «سرداب» نيست. نويسندگان اهل سنت در نوشته هاي خود بر اين نظر اصرار مي ورزند و متأسفانه اين مسأله دستاويز حمله ناآگاهانه برخي از آنان به تشيع گرديده است. [4] پنداشته اند که شيعيان در ميانه سرداب، امام خود را مي جويند و ظهورش را از آن نقطه انتظار مي کشند؛ از اين روي، تهمتهايي به شيعه زده اند و زحمت مراجعه به منابع شيعي را در اين زمينه به خود نداده اند.
البته داستان حمله مأموران معتضد عباسي به منزل امام عليه السلام و برخورد آنان با آب فراوان و ديدن فردي که در گوشه اي نشسته و عبادت مي کند و سپس هجوم به طرف وي و ناکام شدن آنان از دستگيري وي، در برخي از منابع شيعي آمده است، اما در اين نقل، بر فرض صحت سند و دلالت آن: اولا، از «سرداب» نامي برده نشده است ثانيا، حمله ديگري که از ناحيه معتضد صورت گرفته خلاف آن چيزي را که اهل سنت مي گويند، ثابت مي کند زيرا بنابراين نقل، امام عليه السلام آن محل را ترک کرد و از پيش چشم مأموران گريخت و در نتيجه، در سرداب نيست. [5] .
منشاء خرده گيريهاي ناآگاهانه برخي به شيعه، در اين زمينه، آن است که شيعيان به بخشي از حرم عسکريين در سامرا، يعني «سرداب» احترام و توجه خاصي دارند و آن را زيارت مي کنند. خاطره هاي امامان خويش را گرامي مي دارند و آن مکان را مورد عنايت قرار مي دهند. و اين نه به خاطر آن است که امام زمان عليه السلام درين جا مسکن گزيده است و زندگي مي کند، بلکه از آن جهت که زماني مرکز عبادت و سکونت چند تن از امامان راستين تشيع بوده است.
و ما حب الديار شقفن قلبي
و لکن حب من سکن الديار
گذشته از اين، براساس احاديث فراواني که در منابع شيعي وجود دارد، شيعيان بر اين باورند که امام زمان عليه السلام در ميان مردم در رفت و آمد است و در مراسم حج و مانند آن شرکت مي جويد و مانند يوسف که برادرانش را مي شناخت و آنان وي را نمي شناختند، دوستان خويش را مي شناسد و... [6] بنابراين، داستان غيبت حضرت مهدي عليه السلام در سرداب سامرا و زندگي کردن حضرت در آن مکان، بهتان و دروغي بيش نيست و هيچ يک از بزرگان شيعه، چنين باوري نداشته و ندارند.
پاورقي
[1] «اصول کافي»، ج: 1 505.
[2] «ارشاد»، مفيد، ج 2: 340.
[3] «اتفاق در مهدي موعود»، سيداکبر قرشي: 62-111.
[4] «منتخب الأثر في الأمام الثاني عشر»، صافي گلپايگاني: 372، داوري، قم.
[5] «کتاب الغيبة»، شيخ طوسي: 248؛ «بحار» ج 52: 51.
[6] «کتاب الغيبة»، شيخ طوسي: 164.