بازگشت

مقدمه


بر حسب روايات بسيار در عصر غيبت حضرت صاحب الامر (ع) به واسطه فتنههاي زياد و آزمايشهاي شديدي که پيش ميآيد، حفظ دين سخت دشوار ميشود و از بوته امتحان جز افرادي که در شدائد شکيبا و در معرفت و ولايت استوار و پا بر جا باشند بي غَلّ و غش و خالص بيرون نخواهند آمد.

گمراهيها و غوائات و انحرافها از حق فراوان ميشود و حتي به اسم اسلام بدعتها ميسازد و شبهه ها منتشر ميکنند و تحيّرها و سرگردانيها ايجاد مينمايند و چنان شود که بر حسب بعضي روايات شخص صبح ميکند، در حالي که مؤمن است و شام ميکند در حالي که منافق يا کافر است و همچنين شب ميکند در حال اسلام و ايمان و صبح ميکند در حال کفر و نفاق.

خلاصه، امواج ابتلائات، امتحانات، موجبات تزلزل عقيده، شک در عقايد ديني و ارتداد از هر سو افراد را احاطه مينمايد، آنچنان تميز و تخليصي پيش ميآيد که نظير آن را نه کسي ديده و نه شنيده باشد. اکثريت در منجلاب فساد و گمراهي غوطهور شوند و چنان شود که کسي عقايد اسلامي حتي اسم جلاله «الله» را نتواند بگويد مگر بطور پنهاني، و براي کسي ايمانش سالم نماند. «الا من يفر من شاهق الي شاهق ومن جحر الي جحر». [1] .

براي اينکه مؤمنان حقيقي آگاه باشند و در حفظ دين و ايمان خود موفق گردند و پاي ثبات و استقامت آنها را تندترين بادهاي فتنه نلغزاند:

اوّلا ـ از آن روزگار و عصر و دوران، در احاديث بسياري که از طريق شيعه و سني روايت شده است خبر دادهاند که اين آگاهي قبلي پس از پيش آمد آن حوادث موجب قوت ايمان اهل بينش و معرفت ميگردد.

ثانياً ـ هشدارها دادهاند و مردم را از اينکه دين خود را از دست بدهند بر حذر نمودهاند. چنانکه در نهج البلاغه از حضرت مولي علي (ع) روايت شده است که فرمود:

ذاک حيث تکون ضربة السيف علي المؤمن أهون من الدرهم من حلّه ذاک حيث يکون المعطي أعظم أجراً من المعطي ذاک حيث تسکرون من غير شراب بل من النعمة والنعيم وتحلفون من غير اضطرار وتکذبون من غير احراج ذاک اذا عضکم البلاء. کما يعضّ القتب غارب البعير ما أطول هذا العناء وأبعد هذا الرجاء [2] اين پيش آمدها (که پيش از اين جمله بدان اشاره فرموده) وقتي خواهد شد که ضربت شمشير بر مؤمن آسانتر است از به دست آوردن يک درهم از راه حلال، اين زماني ميشود که عطا شده اجرش از عطا کننده بزرگتر است. اين در وقتي خواهد شد که مست گرديد بدون شراب، بلکه از نعمت و نعيم، و سوگند ياد کنيد بدون اضطرار، و دروغ بگوئيد بدون اينکه در حرج مانده باشيد، اين زماني است که بلا شما را بگزد چنانکه پالان، کوهان شتر را ميگزد. چه طولاني و دراز است مدت اين رنج و زحمت و چه دور است اين رجاء و اميدواري».

ثالثاً ـ بر حسب روايات، حضرت رسول اکرم (ص) و ائمه طاهرين: از کساني که در اين عصر ثابت قدم ميمانند مدح و تقدير فراوان نموده، ايمان آنها را ستوده، به پاداشهاي بزرگ و درجات بلند وعده دادهاند.

از جمله رسول خدا (ص) در حديثي که در آن حکايت اسلام آوردن «جندل بن جنادة بن جبير» ذکر شده است، پس از آنکه جندل از اوصياي آن حضرت پرسيد و رسول اکرم (ص) به او خبر داده که دوازده نفرند و اسامي آن عزيزان درگاه خدا را بيان فرمود، او را از غيبت امام دوازدهم خبر داد و فرمود:

«طوبي للصابرين في غيبته طوبي للمتقين علي محبتهم اُولئک الذين صفهم الله في کتابه وقال هديً للمتقين الذين يؤمنون بالغيب ثم قال الله تعالي اولئک حزب الله ألا ان حزب الله هم الغالبون [3] خوشا به حال صبر کنندگان در غيبت او، خوشا به حال پايندگان بر دوستي ايشان، ايشانند آنانکه خدا در کتابش آنها را وصف نموده و فرموده است:

«هديً للمتقين الذين يؤمنون بالغيب» ثم قال تعالي: (اُولئک حزب الله ألا ان حزب الله هم الغالبون): «قرآن هدايت براي پرهيزکاران است آنانکه به غيب ايمان ميآورند. پس فرمود: ايشان حزب خدايند آگاه باشيد که همانا حزب خدا غالب است».

و حضرت امام زين العابدين (ع) بر حسب روايت ابو خالد کابلي از آن بزرگوار، ميفرمايد:

«ان أهل زمان غيبته القائلين بامامته المنتظرين لظهوره أفضل من أهل کل زمان لان الله تبارک وتعالي أعطاهم من العقول والافهام ما صارت به الغيبة عندهم بمنزلة المشاهدة وجعلهم في ذلک الزمان بمنزلة المجاهدين بين يدي رسول الله بالسيف اولئک المخلصون حقاً وشيعتنا صدقاً والدعاة الي دين الله عزوجل سراً وجهراً [4] به تحقيق که اهل زمان غيبت او که قائل به امامت او هستند و منتظر ظهور آن حضرتند از اهل هر زمان ديگر فاضلترند براي اينکه خدا آنچنان خردها و فهمهائي به آنها عطا فرموده است که غيبت، نزدشان به منزله مشاهده و ديدار گرديده است و ايشان را در اين زمان به منزله جهاد کنندگان با شمشير در پيش روي رسول خدا (ص) قرار داده است ايشان حقاً مخلصند و به راستي شيعه ما هستند و دعوت کنندگان به سوي خدا در پنهان و آشکارند».

در کتاب «محاسن برقي» سند به «فيض بن مختار» رسانده که گفت: شنيدم که حضرت صادق (ع) ميفرمود:

«من مات منکم وهو منتظر لهذا الامر کمن هو مع القائم في فسطاطه قال: ثم مکث هنيئة ثم قال: لا بل کمن قارع معه سيفه قال: لا والله الاّ کمن استشهد مع رسول الله (ص) [5] هر کس از شما بميرد و او منتظر براي اين امر باشد (يعني منتظر قيام حضرت مهدي (ع) باشد) مثل کسي است که با حضرت قائم (ع) در خيمه آن حضرت باشد. سپس درنگي کرد و فرمود: نه بلکه مثل کسي است که با او شمشير زده باشد. پس از آن فرمود: نه به خدا سوگند مثل آن کسي است که با پيغمبر (ص) به شهادت رسيده باشد».

و از طرق عامه نيز روايات و احاديث در اين معني بسيار است از جمله از آنس بن مالک روايت شده است که رسول خدا (ص) فرمود:

«يأتي علي الناس زمان الصابر علي دينه له أجر خمسين منکم [6] بر مردم زماني ميآيد که از براي صبر کننده بر دينش، اجر پنجاه نفر از شما ميباشد (خطاب پيغمبر (ص) به اصحاب است)».

و رابعاً دستور و توصيه فرمودهاند که با دعاء و در خواست از خداوند متعال براي ثبات قدم و منحرف نشدن از راه راست، ايمان و عقايد خود را در حفظ و حراست الهي قرار دهند و در اين امتحانات از لغزش قدم و تزلزل عقيده به خدا پناه ببرند و خود را به او بسپارند و از او کمک بگيرند و نيرو بخواهند چون به هنگام امتحانات و حوادثي که بسا افراد رياضت کشيده را تکان ميدهد بهترين و نيرومندترين نگهبان ايمان و عقايد حق انسان، استعانت از خدا و ارتباط يافتن با عالم غيب است که روحيه صبر و شکيبائي انسان را قوي ميسازد و او را در برابر نا ملائمات ثابت قدم و پايدار مينمايد.

و لذا در قرآن مجيد دستور داده شده که به نماز و صبر (که تفسير به روزه شده است) استعانت بجوئيد. زيرا اين توجه و استعانت، روح مأيوس و نااميد را اميدوار و شخص زجر کشيده و شکنجه ديده را بر تحمل اين امور شکيبا مينمايد.

و حاصل اينکه براي حفظ ايمان، مداومت بر توجه به خدا و دعا، به خصوص خواندن دعاهاي مأثور (مثل دعاي شريف ندبه) بسيار مؤثر بوده و اثرات تربيتي و تکميلي و فوايد آن در حفظ ارتباط با حضرت صاحب وقت و سيد و مولي و پيشوا و امام عصر ـ أرواحنا فداه ـ بيش از حد تصور است. لذا در کتابهاي دعا، دعاهائي براي عصر غيبت رسيده است که شايد مختصرترين آنها اين دعا باشد که موسوم به دعاي غريق است.

«ياالله يارحمان يارحيم يامقلب القلوب ثبّت قلبي علي دينک».

و يکي از دعاهاي معروفي که مؤمنان و منتظران ظهور در عصر غيبت آن وليّ اعظم خدا ـ عجل الله تعالي فرجه ـ بر آن مواظبت داشته و در آن از خدا معرفت خودش و معرفت پيامبرش و معرفت حجتش را مسئلت مينمايند دعاي معروف «اللهم عرفني نفسک» است.

اين دعا را ثقة الاسلام «محمد بن يعقول کليني» که هم زمان با حضرات نواب اربعه ـ رضوان الله تعالي عليهم ـ ميزيسته و در سال 328 يا 329 رحلت فرموده است، در جامع بزرگ و شريف کافي که اقدم جوامع اربعه شيعه است، از حضرت ابي عبدالله امام جعفر صادق (ع) به دو سند در باب غيبت از کتاب حجت روايت کرده است.

علاوه بر آن، شاگرد معروف کليني ابو عبدالله محمد بن ابراهيم نعماني کاتب کتاب کافي مشهور به ابن زينب يا ابن ابي زينب که از قدماي محدثين بزرگ شيعه ميباشد در کتاب نفيس و معتبر «غيبت» اين حديث را به سند ديگر نيز روايت نموده است.

همچنين شيخ اجل محمد بن علي بن الحسين معروف به صدوق که در سال 381 در گذشته است و صاحب کتاب من لا يحضره الفقيه که يکي ديگر از کتب اربعه است در کتاب ارزنده «کمال الدين و تمام النعمه» که همواره مورد استناد و اعتماد علماء و محققين بوده و هست به سه طريق ديگر در باب «ما رُوي عن الصادق جعفر بن محمد (ع)» اين دعاي شريف را روايت کرده است که در اين سه کتاب معتبر مجموعاً به شش طريق روايت شده است.

لفظ اين دعاء شريف بر حسب روايتي که در کافي مقدم برحديث ديگر، روايت شده و بر حسب روايت غيبت نعماني و سه روايت کمال الدين اين است:

«اللهم عرفني نفسک فانک ان ل تعرفني نفسک لم أعرف نبيک اللهم عرفني رسولک فانک ان لم تعرفني رسولک لم أعرف حجتک اللهم عرفني حجتک فانک ان لم تعرفني حجتک ضللت عن ديني».

و در روايت ديگر «کافي» که روايت 29 اين باب است متن دعا اين است:

«اللهم عرفني نفسک فانک ان لم تعرفني نفسک لم أعرفک اللهم عرفني نبيک فانک ان لم تعرف نبيک لم أعرفه قطّ اللهم عرفني حجتک فانک ان لم تعرفني حجتک ضللت عن ديني».

که معلوم است اگر چه صحت صدور هر دو متن از امام (ع) محتمل و بلکه قابل قبول است اما متن اول که به پنج سند روايت شده معتبرتر و جملههايش زيباتر است. بديهي است در صورت وحدت روايت و وحدت مضمون و اختلاف متن، به حکم «وانا لاُمراء الکلام وفينا تنشبت عروقه وعلينا تهدلت غصونه [7] و ما (خاندان رسالت) اميران سخن هستيم، که ريشه هاي آن در ما فرو رفته و شاخههايش بر ما گسترده شده است». بايد متن فصيحتر و بليغتر را صادر دانست.

لذا ما هم در اين مقاله متن اول را در بحث و تفسير ميگذاريم.


پاورقي

[1] التحصين في صفات العارفين مطبوع در حاشيه مکارم الاخلاق ص227.

[2] نهج البلاغه، خطبه229.

[3] منتخب الاثر، ف2، ب20، ح4، ص227.

[4] منتخب الاثر، ف2، ب4، ح1، ص244.

[5] منتخب الاثر، ف10، ب2، ح13، ص498.

[6] کنز العمال، جلد11، ص147، ح30977.

[7] نهج البلاغه، خطبه233.