بازگشت

اللهم عرفني رسولک فانک ان لم تعرفني رسولک لم أعرف حجتک


بطور کلي شک نيست که معرفت نبوت و رسالت عامه مقدم بر امامت عامه است، يعني شناخت اينکه بر خدا لازم است (بر حسب قاعده لطف و به مقتضاي ربانيّت و رحمانيّت و هادويّت و فياضيّت و براي اتمام حجت بر بندگان و اينکه نقض غرض از آفرينش انسان که بايد به مراتب بلند کمال علمي و عملي برسد پيش نيايد) پيغمبر بفرستد تا بندگان را در فکر و عمل راهنمائي کنند و به آنها برنامه بدهند، بر شناخت اينکه پس از پيغمبر نيز بايد شخصي که معصوم باشد و افعال و اقوالش حجت باشد از جانب خدا به وسيله پيغمبر منصوب و معين گردد، مقدم مي باشد چنانکه معرفت نبوت و رسالت خاصه نيز بر معرفت امامت خاصه مقدم است، يعني شناخت اينکه شخص شخيص صاحب خُلق عظيم حضرت خاتم الانبياء (ص) پيغمبر و رسول خدا است بر شناخت شخص امامان و اولياي امر بعد از آن حضرت مقدم است و چنانچه کسي معرفت به نبوت عامه نداشته باشد معرفت به امامت عامه که مترتب بر آن است، حاصل نخواهد شد.

همچنين اگر معرفت به نبوت خاصه و اينکه شخص حضرت خاتم الانبياء (ص) پيغمبر است پيدا نکرده باشد، معرفت خلفاء و اوصياء و اولياي امور بعد از آن حضرت بي مفهوم و غير قابل تصور است.

با اين همه، در اين دعا مقصود از نبي در جمله اوّل و رسول در اين جمله شخص حضرت رسول اکرم محمد مصطفي (ص) است، چنانکه مقصود از حجت نيز شخص حضرت خاتم الاوصياء امام عصر ـ أرواحنا فداه ـ است.

و چنانکه در شرح جمله اوّل توضيح داده شد، دعا کننده به نبوت رسالت رسول اعظم (ص) و ولايت حضرت حجة ابن الحسن ـ عجل الله تعالي فرجه ـ معرفت دارد، مقصودش از اين دعا و طلب معرفت يا مسئلت ثبات و بقاء بر آن، يا کمال معرفت و نيل به درجات بالاتر است و يا اينکه از خدا مي خواهد خودش به مقتضاي «انّ قلوب بني آدم بين اصبعين من أصابع الرحمان يصرفها کيف يشاء» [1] و «العلم نور يقذفه الله في قلب من يشاء» نسبت به مقامات رسول اکرم (ص) در قلب او معرفت القا فرمايد.

واضح است که درجات معرفت به پيغمبر نيز متفاوت است که کمترين مراتب آن اين است که او را بين خالق و خلق، در ابلاغ تعاليم و تکاليف و اوامر و نواهي خدا واسطه و سفير و فرستاده و صاحب معجزه و معصوم بداند.

مراتب بعدي معرفت اين است که آن حضرت را اشرف و افضل تمام ممکنات از ملائکه و انبياء و ديگران، و خُلق اعظم و اعظم خَلق و صاح مقام ولايت بر عالم امکان و اقرب و نزديک تر از هر مخلوقي به خدا بداند بحدي که جبرئيل نيز در ليلة المعراج از ادامه صعود و همراهي با آن حضرت بازماند گفت: «ليس لي أن أجوز هذا المقام [2] براي من گذشتن (و پيش رفتن) از اين مقام نيست».

و از آن حضرت روايت است که فرمود: «لي مع الله وقت لا يسعه ملک مقرب ولا نبي مرسل».



چون گذشت احمد ز سدره مرصدش

و از مقام جبرئيل و از حدش



گفت او را هين بيا اندر پيم

گفت رو رو که حريف تو نيم



باز گفتا کز پيم آي و مَايست

گفت روزين پس مرا دستور نيست



گفت بيرون زين حد اي خوش فرمن

گر زنم پري بسوزد پر من



احمد ار بگشايد آن پر جليل

تا ابد مدهوش ماند جبرئيل



فاق النبيين في خلق وفي خُلق

ولم يدانوه في علم ولا کرم



وکلهم من رسول الله ملتمس

غرفاً من اليم أو رشفاً من الديم



دع ما ادعته النصاري في نبيهم

واحکم بما شئت مدحاً فيه و احتکم



محمد کاز ازل تا ابد هر چه هست

به آرايش نام او نقش بست



چراغي که انوار بينش از او است

فروغ همه آفرينش از او است



و بنا بر اين عرفان و شناخت چنين پيغمبري در شناخت و مقام حجت و جانشينان و خلفاي او کمال تأثير را خواهد داشت زيرا جانشين و خليفه بايد منعکس کننده اوصاف و مقامات کسي که از او خلافت مي نمايد باشد و نمونه او و اعمال او و رفتار او استمرار بخش دعوت و حرکت او باشد و اگر پيغمبر را نشناسد يا در معرفت او قصور يا وقوف داشته باشد به همان مقدار حجت خدا و خليفه پيغمبر را نشناخته است.

لذا مطالعه تاريخ زندگي پيغمبر (ص) و تأمل و تفکر در حالات و شؤون و مقامات و مواقف آن حضرت و تلاش براي دريافت رسالت آن حضرت که اعظم و خاتم رسالات آسماني و جامع جميع رهنمودها به سعادات دنيوي و اخروي و مادّي و معنوي است، براي افزايش و گسترش و استحکام معرفت آن حضرت و خلفاي او و بلکه براي تکميل و تقويت معرفت الله لازم و مطلبي است که سالک الي الله و طالب مقامات عرفاني نبايد از آن غافل بماند.


پاورقي

[1] مصابيح الانوار شبر، ج1، ص424، حديث77.

[2] بحار الانوار، ج18، ص403، ح106.