بازگشت

رسول


«رسول» به معناي فرستاده و پيام بر و پيام آور است و چنانکه راغب مي گويد گاه به سخن و پيامي که برده مي شود، رسول گفته مي شود. چنانکه بر شخصي که رسالت را تحمل مي کند نيز رسول گفته مي شود. و رسول و رُسُل بر انبياء و ملائکه اطلاق مي شود و بر کسي که براي انجام کاري فرستاده شده باشد نيز رسول گفته مي شود. چنانکه در قرآن مجيد مي فرمايد:

(توفّته رسلنا وهم لا يفرطون) [1] «رسولان ما او را مي ميرانند و در قبض روح آنها هيچ تقصيري نخواهند کرد».

و موارد اطلاقات آن اعم از اين است که امري که رسول براي آن ارسا شده محبوب کساني باشد که به سوي آنها فرستاده شده يا مکروه آنها باشد.

بنا بر آنچه گفته شد، مي توان گفت فرق نبي و رسول اين است که در مفهوم نبي، رسالت و پيام آوري نيست نه به اين معني که نبي، رسول نباشد. بلکه به اين معني که شخصي را که رسول و نبي مي گويند از اين لحاظ که خبر دهنده و خبر داده شده از خدا و حقايق غيبي و احکام و اموري است که به او وحي مي شود به او نبي مي گويند. و از لحاظ اينکه فرستاده و حاصل رسالت و مأمور به تبليغ است به او رسول گفته مي شود. بنا بر اين ممکن است در قسمتي از خبرهائي که مي دهد پيام آور نباشد و خبر دهنده و نبيّ باشد. مثل بسياري از خبرهائي که رسول خدا (ص) در غير قرآن مجيد از گذشته و آينده و امور غيبي و اوضاع بهشت و جهنم و صنوف فرشتگان و امثال آن داده اند که اين خبرها به عنوان پيام از سوي خدا براي مردم بيان نشده، بلکه خبرهائي است که پيام آور از سوي خدا و شخصي که با عالم غيب ارتباط و اتصال دارد از آن خبر مي دهد.

اما رسالت همه جا با نبوت توأم است و به همان حيثيتي که رسالت اطلاق مي شود نبوت هم اطلاق مي گردد و وجه صحت حمل رسول، وجه صحت حمل نبي بر صاحب رسالت مي باشد. بنا بر اين مفهوم نبي و نبوت اعم از رسول و رسالت است اما لزومي ندارد که مثل اعم و اخص مطلق، اعم دو مصداق داشته باشد. بلکه مي توان گفت نبي و رسول مصداقاً واحدند و نبي بر غير رسول اطلاق نمي شود هر چند اطلاق آن بر رسول به لحاظ جهتي است که اعم از رسالت است.

و اگر اين جهت را که نبي و رسول مصداقاً واحدند قبول نکنيم و گفته شود چون بر بعضي از انبياي بني اسرائيل با اينکه رسالت و پيامي براي قوم نداشتند نبي اطلاق شده است، بنا بر اين هر رسولي نبي است و هر نبي اي رسول نيست.

پاسخش اين است که: به هر صورت، اطلاق نبي بر رسول به لحاظ همان حيثيتي است که بر نبي غير مرسل اطلاق مي شود. علاوه بر اين، نکته ديگري که محتمل است از آيه شريفه: (فبعث الله النبيين مبشرين ومنذرين). [2] استفاده شود اين است که خدا انبياء را مبعوث فرمود، يعني پس از آنکه داراي مقام و منصب نبوت (هر چند به معناي خبر داده شده و اسم مفعولي باشد) شدند آنها را برانگيخت و به رسالت فرستاد بنا بر اين امکان دارد که به اين نحو واقع شده باشد که پيغمبران قبل از رسالت به مقام نبوت نايل شده باشند مگر در مواردي که تصريح به نحو ديگر شده باشد و در آنچه گفته شد فرقي نيست بين اينکه نبي مشتق از «نبأ» باشد يا اينکه مشتق از «نبوت» به معناي بلندي رتبه و عُلوشأن باشد و بنا بر تمام وجوهي که گفته شد و وجوه و احتمالات ديگر «خاتم النبيين» به معناي خاتم تمام انبياء و رسل مي باشد به خلاف «خاتم المرسلين» که صراحت «خاتم النبيين» را ندارد.

و ممکن است گفته شود بر حسب بعضي از وجوهي که در فرق اين دو کلمه گفته شده است فقط دلالت بر ختم رسالت و پايان سفارت بين خدا و خلق دارد و لذا «خاتم النبيين» به صراححت دلالت بر پايان نبوت و رسالت دارد هر چند گفته شود که نبي بر کسي که به توسط خواب خبر از خدا مي دهد نيز اطلاق مي شود چون پر واضح است که مقصود اين نيست که نبي فقط بر کسي که از خواب خبر مي دهد اطلاق مي شود بلکه مقصود اين است که چنانکه اطلاق نبي بر کسي که به واسطه مشاهده فرشته، يا تلقي مستقيم وحي، يا همه وسائط ممکن، از خدا خبر مي دهد، صحيح است و در قرآن و حديث و شعر و کل لسان عرب بسيار است بر کسي که فقط از خواب خبر مي دهد نيز مجوّز استعمال دارد و اگر در موردي استعمال شد که قرينه اي بر اراده خصوص اين معني بود مخالف لغت و اصطلاح نمي باشد.


پاورقي

[1] سوره انعام، آيه61.

[2] خدا رسولان را فرستاد تا نيکوکاران را بشارت دهند و بدان را بترسانند. (سوره بقره، آيه213).