بازگشت

به ياد مسجد جمکران






اگر درمان درد خويش مي خواهي بيا اينجا

دوا اينجا، شفا اينجا، طبيب دردها اينجا





[ صفحه 155]



شکسته بالي ما مي دهد بال و پري ما را

اگر از صدق دل آريم روي التجا اينجا



طلب کن با زبان بي زباني هر چه مي خواهي

که سر داده ست گلبانگ اجابت را خدا اينجا



بگوش جان توان بشنيد لبيک خداوندي

نکرده با لب خود آشنا حرف دعا اينجا



هزاران کاروان دل در اينجا مي کند منزل

اگر اهل دلي اي دل، بيا انيجا، بيا اينجا



دل ديوانه من همچو او گم کرده اي دارد

زهر درد آشنا گيرد سراغ آشنا اينجا



صداي پاي او در خاطر من نقش مي بندد

مگر مي آيد آن آرام جانها از وفا اينجا



ز هر سو جلوه اي دل را به خود مشغول مي سازد

هزاران پرده مي بينند ارباب صفا اينجا



به بوي يوسف گم گشته مي آيد مشو غافل

توان زد چنگ دل بر دان خير النساء اينجا



حديث عشق با «پروانه» مي گويي نمي داني

که مي سوزي بسان شمع از سر تا به پا اينجا