بازگشت

حل مشکل خانوادگي


برادري روحاني مي گويد: سالها دور از همسرم در شهرستانها مشغول تبليغ و تدريس بودم. مجبود شدم که همسر ديگري در محل تبليغ اختيار کنم و ماهيانه دو الي سه بار به قم ديدن همسرم مي آمدم و بقيه اوقات در بيرون از قم بودم.

همسرم که در قم بود گفت: من متوسل به امام زمان (ع) مي شوم و هر هفته شبهاي چهارشنبه جمکران مي روم و نماز مي خوانم و حاجتم اين است که تو به قم بيائي و در قم ماندگار شوي، ولي خودم فکر نمي کردم بتوانم به قم برگردم.

ولي سرانجام آن خانم دوم حقير به رحمت خدا رفت و چهلمين هفته اي که همسرم براي نماز به مسجد مي آمد طوري شد که حقير با خوبي و درستي از همه جا منصرف شدم و از تدريس دانشگاه و امامت جمعه موقت و خيلي مزاياي ديگر که داشتم استعفا کردم و قصد رفتن به شهر ديگري داشتم که باز منصرف شدم و اکنون مدتي است که با دلگرمي و



[ صفحه 133]



علاقه فراوان در قم زندگي مي کنم و خودم هم طبق روال سابق که هر هفته جمکران مي آمدم الحمدلله موفق هستم و کرامات فراواني مي بينم، و اميدوارم که تا آخر عمر بتوانم با دلگرمي در قم باشم. [1] .


پاورقي

[1] عبدالنبي انصاري از قم.