مسجد جمکران
در زمستان با آقاي سيد حسين قاضي عصر بود در ماه رمضان مشرف به مسجد مذکور شديم، در مسجد بوي عطر مخصوص به مشامم خورد، مثل اينکه کسي سابقا در محل بوده و رفته و بوي آن هنوز باقي است، آن سنخ عطر هنوز ياد ندارم حس کرده باشم، موقعي که برگشتم و رفتم به مسجد امام براي نماز مغرب در اول وقت در موقع مراجعه به خانه همان بو را در دکان مرد قديمي کنار بازار کفاشها دريافت و حس کردم، اين کاسب
[ صفحه 91]
مرد عجيبي است، غرض جريان يک سنخ بودن بوي جا خالي مسجد جمکران و جا خالي اين دکان را برايش گفتم، و گفتم معلوم مي شود ما بيگانه نيستيم، مطلب را به من بگو، گفت انشاء الله خير است، گفتم آقا اينجا تشريف مي آورند؟ گفت: ممکن است بعضي از اصحاب ايشان اينجا تشريف بياورند، ديگر نه من به او مراجعه کردم و نه او از اين آشنايي استقبال کرد و فعلا اين مرد مشغول کار است و صورت مقدسي هم ندارد، بعدا ديدم که بعضي اشخاص ناشناس که در مسجد جمکران ديده بودم در دکان او مي آيند، من خيلي دنبال مردم خوب يا بد نمي روم، مرحوم آقاي فکور که اهل معني بود جريان را به او گفتم رفته بود و در حالش دقت کرده بود، مي گفت: خيلي مخفي و غير معلوم مشغول ذکر است، اسم آن آقا ميرزا علي اصغر مي باشد. [1] .
پاورقي
[1] دستخط معظم له در کتابخانه حضرت ابوالفضل (ع) موجود است.