توسل به حضرت ولي عصر
اي نبي را عزت اجداد يابن العسکري
اي علي را ارشد اولاد يابن العسکري
چاره شد از دست اي بيچارگان را دستگير
از تو جويد شيعه استمداد يابن العسکري
رحم کن بر غربت اسلام و بر اسلاميان
هر دو را شد موقع امداد يابن العسکري
در کجائي العجل اي بي پناهان را پناه
نيست تاب اين همه بيداد يابن العسکري
مرغ دل شد مبتلا چون صيد در کنج قفس
اين دل از غم کي شود آزاد يابن العسکري
ما به دنيا عزت و يک آبروئي داشتيم
آبروها شد همه بر باد يابن العسکري
اين نهال ظلم از روز سقيفه ريشه کرد
شد رواج حکم استبداد يابن العسکري
کار با نهج عدالت بود در عهد رسول
بعد از آن شد ظلم نو بنياد يابن العسکري
ظلم کردند آنقدر بر حيدر و اولاد او
تا عزا شد بهر ما اعياد يابن العسکري
کشتن يک مادري مانند زهرا کي رود
تا قيامت از دل اولاد يابن العسکري
[ صفحه 170]
بود مشغول عزاداري که ناگه آمدند
بر سرش يک عده چون جلاد يابن العسکري
ضربت مسمار آن در شد به جائي منتهي
گشت محسن کشته بيداد يابن العسکري
فاطمه بين در و ديوار از بي طاقتي
شد بلند از سينه اش فرياد يابن العسکري
(هاشمي) را داغ زهرا و غم اولاد او
کرده گريان تا صف ميعاد يابن العسکري