بازگشت

گل نرگس






زان لب لعل که رشک شکر است

خواهد آن کس که ز اهل بصر است



عاشق و واله و شيداي تو شد

هر کسي عارف و صاحب نظر است



هر کسي محنت هجران ديده است

از دل خسته من با خبر است





[ صفحه 162]



بي تو گر عمر ابد بخشيدم

همه آن ضرر اندر ضرر است



هر که را ياد تو از ياد برفت

روزگارش خطر اندر خطر است



زاد روز تو نويد است و اميد

عيد فرخنده عدل و ظفر است



همه جا بزم سرور است و حضور

همه را شور و نشاط ديگر است



زانچه گل در چمن حسن بود

گل نرگس ز همه خوبتر است



کي برون آئي از اين پرده غيب

شام هجران تو را کي سحر است