بازگشت

مسجد جمکران


جعفر رسول زاده: آشفته



عشق شرحي است از داستانت

مهر برقي است از کهکشانت



روح يکتا پرستي نمازي است

بسته قامت به بانگ اذانت



خواب نوشين صبح بهشت است

لحظه اي زيستن در زمانت



آسمان، باغ خورشيد دارد

يا غباريست از کاروانت



بي نشاني تو و خستگان را

کوچه آشنايي، نشانت



آبرومندي و سرافرازي ست

دولت خادم آستانت



سايه بر بام افلاک کرده ست

رفعت مسجد جمکرانت



کاشکي دست ما را بگيرند

فيض پيدا و لطف نهانت



اي ديار مقدس که طويي

برگ سبزي است از بوستانت



تو حريم دلي - جمع عشقند

بيقراران و آشفتگانت