بازگشت

منبع اصلي اعتقاد به اصل امامت و ايمان به ظهور حضرت مهدي


اعتبار و جايگاه امامت و رهبري و ايمان به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) از چه منابع اسلامي استفاده شده است؟ و رويدادها و گذشت زمان در تکميل ابعاد مختلف اين اصل چه تأثيري داشته است؟

اعتقاد به اصل امامت و رهبري جامعه از مسائل اساسي اسلام است و در متن تعاليم آن قرار دارد.

بر طبق آيه اي از قرآن کريم، امامت منصبي است که به حضرت ابراهيم خليل (عليه السلام) پس از آن آزمايش بزرگ ـ ابتلاء به کلمات ـ اعطا شده است [1] ، طبق رواياتي که متواتر هم هستند، شيعه و سني هر دو آن ها را نقل کرده اند، اين منصب در اهل بيت پيغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم) هم قرار داده شده است و آنان به اين موهبت بزرگ الهي اختصاص يافته اند.

بر اين اساس مقرر شده است که در هر عصري، فردي از اين خاندان که واجد صلاحيت هاي لازم از جمله علم و عصمت است عهده دار منصب امامت و رهبري باشد.

چنين شخصي حجت خدا و عِدل قرآن و راهنماي مردم و نگهبان دين و شريعت است، امامت اصلي است که از دوره رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) تا زمان ما برقرار بوده است و از زمان ما تا پايان جهان هم ادامه خواهد داشت و نقطه کمال ظاهري و شکوفايي کامل آن در دوره ظهور مسرّت بخش حضرت مهدي (عليه السلام) و برپايي حکومت عدل واحد جهاني آن حضرت است که با شکوفايي همه استعدادهاي بشري و تکامل انديشه ها و آشکار گشتن برکات زميني و آسماني جهان پر از قسط و عدل و خير و برکت خواهد شد.

برنامه تشکيل امت نوين جهاني که بايد منتهي به گسترش عدالت و حاکميت توحيد گردد، از متن تعاليم اسلام استفاده مي شود. قرآن کريم در چند سوره آن را اعلام کرده است و صدها روايت نبوي از جهاني شدن اسلام و حکومت عدل و استقرار امنيّت کامل در روي زمين، پس از ظهور مهدي موعود (عليه السلام) ـ که از دودمان رسالت و فرزندان علي و فاطمه (عليهم السلام) و هم نام و هم کنيه پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) است ـ خبر داده است.

اعتقاد به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) با اوصاف ذکر شده مطلبي است که در نصوص اوليه اسلامي مطرح شده است. و بر حسب احاديث متواتر، پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) از اين واقعه مبارک خبر داده اند و از امت خود درخواست کرده اند که در انتظار اين روز بزرگ باشند.

اگر چه مسأله ظهور از بشارات کلّي مربوط به عالم گير شدن اسلام و غلبه حق بر باطل، استنباط مي شود ولي اين به آن معني نيست که مسأله ظهور تنها يک مفهوم استنباطي از مضمون احاديث است. چون متن و عين عبارات نصوص روايي به طور مستقل بر آن دلالت دارند و استناد عمده اهل ايمان به همين نصوص است که با صراحت به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) و علائم آن دلالت دارند.

وقتي که معلوم شد مبناي پيدايش اين عقيده، بشارت هاي کلّي و نصوص و متون روايي است مي توان گفت اوضاع و رويدادهاي تاريخي که بعد از پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) رخ داد در پيدايش آن نقشي نداشته است.

زيرا مبدأ اين انديشه عصر رسالت است و احاديث مربوط به آن متجاوز از هزار روايت است که در کتاب هاي حديث و تفسير و بسياري از کتاب هاي ديگر نقل شده است و علماي بزرگ اهل سنّت هم درباره آن کتاب هاي مستقلي تأليف کرده اند و کتاب هايي که بيش از دوازده قرن از تأليف آن ها مي گذرد و توسط بزرگ ترين خبرگان و محققان علوم اسلامي نگاشته شده اند با صراحت دلالت دارند که شخص پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) مسأله ظهور مهدي موعود (عليه السلام) را بشارت داده اند و اين بشارت ها را صحابه آن حضرت و تابعين صحابه و بعد از آن ها طبقات ديگر از مردم نقل کرده اند.


پاورقي

[1] سوره بقره (2)، آيه 124: (اذا ابتلي ابراهيم ربّه بکلمات فاتمهن...).