بازگشت

ارتباط شيعه با معتزله


علت تقسيم اصول دين به پنج اصل چيست؟ و آيا ارتباط شيعه با معتزله در آن نقشي داشته است يا نه؟

شيعه در مسائل اسلامي و مذهبي با همه فرقه ها گفتگو و مناظره داشته است که در کتاب هاي احتجاج و کلام به آن ها اشاره شده است، ولي در هيچ يک از مسائل اعتقادي تحت تأثير آن ها قرار نگرفته است، همان گونه که بارها اشاره کرده ايم تفکر شيعي يک تفکر اصيل اسلامي است، ولي سائر فرقه ها نوظهورند.

عقايد شيعه منحصر در اين پنج اصل نيست، بلکه شامل مسائل زياد ديگري هم مي شود، البته به يک بيان مي توان عقايد اسلامي و مذهبي را در توحيد و نبوت و معاد يا در توحيد و نبوت خلاصه کرد، زيرا سائر عقايد از امامت و معاد و غير آن ها جزء اموري هستند که پيغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم) به آن دعوت کرده و از آن ها خبر داده است و بر حسب اخبار ايمان به نبوت ايمان به تمام آن چه نبي از آن خبر داده است.

«الايمان بالنبوة ايمان بکل ما انبأ عنه النبي».

[«اعتقاد به نبوت برابر است با ايمان به آن چه که پيامبر از آن خبر داده است».]

بنابر اين، اين پنج اصل: توحيد، عدل، نبوت، امامت و معاد از جمله عقايدي است که هر مسلماني بايد به آن معتقد باشد، عقل و شرع هم آن را تأييد مي کند و خلاصه کردن عقايد در اين پنج اصل بدان جهت است که شيعه مسأله عدل خدا و امامت را هم در رديف ساير اصول اعتقادي مهم مي داند ولي اهل تسنن ـ فرقه اشعري ـ به آن معتقد نيستند.

شيعه عقايد اسلامي را به طور مستقيم از قرآن مجيد و از روايات پيامبر و ائمه (عليهم السلام) اخذ کرده است و در هيچ يک از آن ها تحت تاثير معتزله نبوده است چرا که مذهب اعتزال بعدها به وجود آمده است.

اگر مي بينيم در بعضي مسائل مذهب اعتزال با شيعه نظر يکسان دارد، صحيح آن است که بگوييم: آن ها با واسطه يا بي واسطه اين مطالب را از امامان شيعه اخذ کرده اند و مَثَل: «الجبر و التشبيه امويان و العدل و التوحيد علويان» که معروف است، اين ادعاي ما را تأييد مي کند.

با وجود اين بعضي از نويسندگان که از مذهب شيعه و سوابق آن بي اطلاع بوده اند و مذاهب معتزله و اشاعره را مورد بررسي و کاوش قرار داده اند چون علماي شيعه از جمله سيد مرتضي را در بعضي از عقايد با اشاعره مخالف ديده اند، گمان کرده اند که آن ها معتزلي هستند.