پيشگفتار
(يا صاحب ا لزّمان ا درکنا)
خدا همه خلايق را به «اطاعت از حضرت مهدي (عليه السلام)» فرا خوانده است، زيرا اطاعت از او «اطاعت از پيغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم)» است و اطاعت از پيغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم) «اطاعت از پروردگار جلّ جلاله»، و خدا همه عالم را براي عبادت و اطاعت از خويش آفريد.
(وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالاِْنْسِ اِلاّ لِيَعْبُدوُنِ). [1] .
«من جنّ و بشر را جز براي عبادت خويش نيافريدم».
براي «اطاعت از مهدي (عليه السلام)» بايد ولايت و محبت او را در دل داشت، و براي حصول محبّت او بايد او را شناخت.
بدون «شناختِ» مهدي (عليه السلام) «محبّتِ» او در دل نمي نشيند. و بدون محبت او اطاعت و «تبعيت» از او شکل نمي گيرد. و بدون تبعيت از او «دين داري» تحقق نمي پذيرد. و بدون دين داري سرگشتگي و «ضلالت» و واماندن در ظلمات قطعي خواهد بود و چنين است که در مقام دعا به ما آموخته اند:
«اللّهم عرّفني حجّتک فانّک ان لم تعرّفني حجّتک ضللت عن ديني». [2] .
«خدايا حجّت خويش را به من بشناسان که اگر حجت خود را به من نشناساني، از مسير دين خويش گمراه خواهم شد».
و فرموده اند: «من انکر المهدي فقد کفر».
«هر کس مهدي (عليه السلام) را انکار کند، کافر گرديده است».
و فرموده اند: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية». [3] .
«هر کس بميرد در حالي که امام زمانش را نشناخته باشد به مردن جاهليّت مرده است».
بر اين اساس است که دين اسلام جز در محدوده «تشيّع» ـ که همان تبعيّت ديني است ـ شکل نمي گيرد.
و تبعيّت از فرامين ديني جز بر اساس «امامت» ـ که همان رهبري الهي است ـ معنا پيدا نمي کند.
و اعتقاد به امامت و رهبري در دوران پس از پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم)، جز با قبول «مهدويّت» ـ که همان جهانشمولي هدايت است ـ سامان نمي يابد.
«تشيّع» چيزي جز حقيقت اسلام ناب محمّدي نيست.
«امامت» چيزي جز استمرار رسالت پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) نيست.
و «مهدويّت» چيزي جز حيات و پويايي امامت در عصر غيبت، و حاکميت جهاني يافتن توحيد و عدالت در عصر ظهور نيست.
همين نوع نگرش است که دشمنان اسلام را در طيّ تاريخ به توطئه چيني و دسيسهورزي هاي گوناگون براي محو تشيع و امامت و مهدويت وادار ساخته است.
همواره به منظور پيدايش زمينه براي فعاليت پيروان کفر و نفاق، رهروان راه «تشيّع» تحت فشار قرار گرفته اند.
به انگيزه تقويت اسلام خلافت و توجيه مصلحت طلبي هاي مسلمان نمايان حاکم، پيرامون «امامت» شبهه انگيزي شده است.
و براي سرکوبي مبارزان و نااميد ساختن مصلحان، اصل «مهدويت» مورد انکار واقع گرديده است.
با اين همه تنها «اصالت تشيّع»، «غناي امامت» و «اعتبار مهدويت» بوده است که بقاي سنّت راستين پيامبري و تحقق پذيري تعاليم قرآني و رشد معارف آينده ساز و آرمان گراي ولايي را تضمين نموده است.
کتابي که پيش رو داريد، يکي از تأليفات گرانمايه استاد عاليقدر و محقق صاحب نام، آية الله العظمي صافي گلپايگاني است که با بهره گيري از شيوه پرسش و پاسخ ـ که يکي از مؤثرترين شيوه هاي بررسي و نگارش است ـ پيرامون سه محور اساسي «تشيّع»، «امامت» و «مهدويت» نگاشته شده و شبهه هاي موجود را در حدّ ضرورت و مجال مختصر اين مجموعه، پاسخ گفته است.
و من الله التوفيق
واحد تحقيقات مسجد مقدّس جمکران
شعبان 1419
پاورقي
[1] سوره ذاريات (51)، آيه 56.
[2] کافي ج 1، ص 337، ح 5.
[3] بحارالانوار، ج 8، ص 368، ح 41.