چرا امام حسين اهل بيت و ياران را مجبور به رفتن نکرد؟
ابا عبدالله چرا اجازه داد که اينها بمانند، چرا اينها را مجبور نکرد که بروند؟ چرا نگفت چون کسي به شما کار ندارد و ماندن شما هم به حال ما کوچکترين فائده اي ندارد، تنها اثرش اين است که شما هم جان خود را از دست بدهيد پس بايد برويد، رفتن واجب است و ماندن حرام. اگر فردي مانند ما به جاي امام حسين مي بود و بر مسند شرع نشسته بود قلم بر مي داشت و مي نوشت حکمت به اينکه ماندن شما از اين به بعد حرام و رفتن شما واجب است و اگر بمانيد از اين ساعت سفر شما معصيت است و نماز خود را بايد تمام بخوانيد نه قصر اما امام حسين اينکار را نکرد، چرا اين کار را نکرد و بر عکس، اعلام آمادگي آنها را براي شهادت تقديس و تکريم کرد. معلوم مي شود منطق، منطق ديگري است.