بازگشت

قرآن و تاريخ


مسأله انتظار فرج که موضوع بحث اين گفتار است ضمن اينکه بحث فلسفي و اجتماعي است، بحثي ديني و اسلامي است و همچنانکه گفتيم ريشه قرآني دارد. پس قبل از آن که درباره چگونگي انتظار به بررسي بپردازيم بايد نظر قرآن را درباره جامعه و سرگذشت متحول و متغير آن که تاريخ است روشن کنيم



[ صفحه 10]



در اين که آيه قرآن مجيد تاريخ را به عنوان يک درس و يک منبع معرفت و شناسائي، يک موضوع تفکر و مايه تذکر و آيينه عبرت ياد مي کند جاي ترديد نيست. ولي آيا قرآن به تاريخ به چشم فردي مي نگرد يا به چشم اجتماعي؟ آيا قرآن تنها نظرش اين است که زندگي افرادي را براي عبرت ساير افراد طرح کند يا نظرش به زندگي جمعي است، لااقل زندگي جمعي نيز منظور نظر قرآن هست؟ و به فرض دوم آيا از قرآن مي توان استنباط کرد که جامعه، مستقل از افراد، حيات و شخصيت ومدت و اجل و حتي شعور و ادراک و وجدان و ذوق و احساس و نيرو دارد يا نه؟ و بنابراين فرض آيا از قرآن کريم مي توان استنباط کرد که بر جامعه ها و اقوام و امم سنت ها و روش ها و قوانين معين و مشخص و يکساني حاکم است يا نه؟ البته بررسي کامل اين مطلب نيازمند به رساله اي جداگانه است، اين جا به طور اختصار عرضه مي دارم که پاسخ هر سه پرسش مثبت است [1] .



[ صفحه 11]



قرآن کريم لااقل در بخشي از عبرت آموزيهاي خود زندگي اقوام و امتها را به عنوان مايه تنبه براي اقوام ديگر مطرح مي کند: «تلک امة قد خلت لها ما کسبت و لکم ما کسبتم و لا تسئلون عما کانوا يعملون» [2] : آنان امت و جامعه اي بودند که گذشتند و رفتند، آنان راست دستاوردهاي خودشان و شما راست دستاوردهاي خودتان، شما مسؤول اعمال آنان نيستيد تنها مسؤول اعمال خود هستيد)

قرآن مکرر در تعبيرات خود موضوع حيات و مدت و اجل اقوام و امتها را طرح کرده است، مثلا مي گويد: «ولکل امة اجل فاذا جاء اجلهم لا يستاخرون ساعة و لا يستقدمون» [3] : زندگي هر امتي را پاياني است، پس هرگاه پايان عمرشان فرا رسد، نه ساعتي ديرتر بپايند و نه ساعتي زودتر فاني گردند

قرآن کريم اين گمان را که اراده اي گز افکار، و مشيتي بي قاعده و بي حساب سرنوشتهاي تاريخي را دگرگون مي سازد به شدت نفي مي کند و تصريح مي نمايد که قاعده اي ثابت و تغيير ناپذير بر سرنوشتهاي اقوام حاکم است، مي فرمايد: «فهل ينظرون الاسنة الاولين فلن تجد لسنة الله تبديلا و لن تجد لسنة الله تحويلا» [4] : آيا اين مردم جز سنت و روشي که بر اقوام پيشين جاري شده است انتظاري دارند؟ هرگز در سنت خدا تبديل (جانشين شدن سنتي به جاي سنتي) يا تغيير (دگرگوني يک سنت) نخواهي يافت



[ صفحه 12]



قرآن کريم، نکته فوق العاده آموزنده اي در مورد سنتهاي تاريخ ياد آوري مي کند و آن اين که مردم مي توانند با استفاده از سنن جاريه الهيه در تاريخ ، سرنوشت خويش را نيک يا بد گردانند، به اين که خويش و اعمال و رفتار خويش را نيک يا بد گردانند، يعني سنتهاي حاکم بر سرنوشتها در حقيقت يک سلسله عکس العملها و واکنشها در برابر عملها و کنشها است

عملهاي معين اجتماعي عکس العملهاي معين به دنبال خود دارد. از اين رو تاريخ در عين آن که با يک سلسله نواميس قطعي و لايتخلف اداره مي شود، نقش انسان و آزادي و اختيار او به هيچوجه محو نمي گردد

قرآن آيات زيادي در اين زمينه دارد، کافي است که براي نمونه آيه 11 از سوره مبارکه رعد را بياوريم: «ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم»: خداوند وضع حاکم و مستولي بر قومي را تغيير نمي دهد مگر آن که آن چه در خلق و خوي و رفتار خود دارند تغيير دهند.


پاورقي

[1] رجوع شود به تفسير الميزان جلد 4 ص 102 و جلد 7 ص 333 و جلد 8 ص 85 جلد 10 ص 71 - 73 و جلد 18 ص. 191 (متن عربي).

[2] بقره / 134 و 141.

[3] اعراف / 34 و نحل / 61.

[4] فاطر / 43.