جهاد در منطق علي
علي مي فرمايد: جامه تقوا جهاد است. تقوا يعني پاکي راستين، پاکي از چه؟ از آلودگيها، ريشه آلودگيهاي روحي و اخلاقي چيست؟ خودخواهي ها و خود پسنديها و خود گرائيها. و به همين دليل مجاهد واقعي، با تقواترين با تقواهاست. زيرا يکي پاک و متقي است از آن جهت است که پاک از حسادت است، ديگري پاک از تکبر است، سومي پاک از حرص است، چهارمي پاک از بخل است، اما مجاهد پاکترين پاکها است. زيرا پا روي هستي خود گذاشته است، مجاهد پاکباخته است. لهذا دري که به روي پاکباخته ها باز مي شود با دري که به روي ساير پاکها گشوده مي شود متفاوت است
اين مطلب که تقوا درجات و مراتب دارد از قرآن مجيد به خوبي استفاده مي شود. مي فرمايد: «ليس علي الذين آمنوا و عملو الصالحات جناح في ما طعموا اذا ما اتقوا و آمنوا و عملوا الصالحات ثم اتقوا و آمنوا ثم اتقوا و احسنوا و الله يحب المحسنين». بر آنانکه ايمان آورده و شايسته عمل کرده اند، در مورد آنچه از نعمتهاي دنيا مصرف کنند، باکي نيست (حلالشان باد) هرگاه تقوا و ايمان و عمل صالح را توأم داشته باشند و بعد از آن ايمان و تقوا، و بار ديگر تقوا و احسان (نيکوکاري)
[ صفحه 89]
اين آيه کريمه متضمن دو نکته عالي از معارف قرآني است. يکي درجات و مراتب ايمان و تقوا که مورد بحث ما است، ديگر فلسفه حيات و حقوق انسان. مي خواهد بفرمايد: نعمتها براي انسان است و انسان براي ايمان و تقوا و عمل. انسان آنگاه مجاز است از نعمتهاي الهي بهره مند گردد و آنگاه اين نعمتها به مورد مصرف خواهد شد که خود انسان در مسير تکاملي خودش که خلقت او را در آن مسير قرار داده حرکت کند، يعني مسير ايمان و تقوا و عمل شايسته
علماي اسلامي با الهام از اين آيه و ساير تصريحات و اشارات متون اسلامي ، مراتب تقوا را به تقواي عام، تقواي خاص، تقواي خاص الخاص اصطلاح کرده اند. تقواي مجاهدين تقواي پاکباختگي است، شهيدان تمام مايملک خود را در طبق اخلاص گذاشته و به حق تسليم کرده اند، آنان اين جامه از جامه هاي تقوا را بر تن کرده اند
در قسمت سوم مي فرمايد: «و درع الله الحصينة و جنته الوثيقه» جهاد زره نفوذ ناپذير خدا و سپر مطمئن خدا است
اگر ملتي مسلمان، روحش روح جهاد باشد، مدرع باشند به اين درع الهي، و اگر اين سپر الهي را همواره در دست داشته باشند ديگر ضربتي بر آنها کارگر نخواهد افتاد
[ صفحه 90]
زره آن جامه حلقه حلقه آهنين است که سربازان هنگام جنگ مانند يک پيراهن به تن مي کرده اند و اما سپر ابزاري است که به دست مي گرفته و مانع ورود ضربت مي شده اند. کار سپر جلوگيري از ورود ضربت بوده و کار زره خنثي کردن اثر ضربت وارده. ظاهرا علي عليه السلام از آن جهت جهاد را هم به سپر تشبيه کرده و هم به زره که برخي جهادها نوعي پيشگيري است و مانع ورود ضربت مي شود و بعضي ديگر شکل مقاومت و بي اثر کردن حملات را دارد
در قسمت چهارم مي فرمايد: «من ترک رغبة البسه الله لباس الذل. و شملة البلاء و ديث بالصغار و القماء و ضرب علي قلبه بالاسداد و اديل الحق منه بالتضيع الجهاد و سيم الخسف و منع النصف»
آنکه از جهاد به دليل بي ميلي و بي رغبتي، (نه بدليل خاص شرايط و احوال) رو بگرداند، خداوند جامه ذلت و روپوش بلا بر تن او مي پوشاند و او را لگدکوب حقارت مي کند و حجابها و پرده ها روي بصيرت دل او قرار مي دهد و بينش را از او سلب مي کند، دولت حق به جريمه ضايع ساختن جهاد از او برگردانده مي شود و به سختيها و شدايد گرفتار مي گردد و از رعايت انصاف درباره اش محروم مي شود. اين قسمت، بر خلاف سه قسمت پيشين که آثار مثبت جهاد را ذکر مي کند، آثار منفي آن را، يعني آثار ترک جهاد را بيان مي فرمايد
[ صفحه 91]
آثار منفي که در اين جمله ها تذکر داده شده، چنانکه از مضمون آنها پيداست آثار جمعي است نه فردي، يعني مربوط به جامعه است نه فرد
آثار منفي عبارتند از: الف - ذلت و خواري، ملتي که اين درجه را از دست بدهد قطعا خوار و زبون مي گردد
ب - شدايد و گرفتاريها، زبون و توسري خور بودن بر خلاف تصور آنانکه مي پندارند پناهگاه آسايش است، صدها گرفتاري در پي خود مي آورد
ج - حقارت روحي
د - بصيرت و بينش را از دست دادن، اين نکته عجيب است که علي (ع ) بصيرت دل و نورانيت قلب را موقوف به اين امر مي شمارد. در منطق اسلام به صراحت گفته شده که بصيرت زاده عمل است، ولي هيچ جا به اين صراحت، عملي اجتماعي مانند جهاد را يک رکن از ارکان معنويت و سلوک الي الله نشمرده است تا آنجا که ترک آن موجب پيدايش حجابها بر دل گردد
ه - با ترک جهاد، دولت حق از آنانکه به آنها سپرده شده گرفته مي شود. ديگر آنها لايق نيستند که پرچمدار اسلام و مناديان حق به شمار روند
و - محروميت از انصاف ديگران، يعني تا ملتي مجاهد است ديگران او را به حساب مي آورند و اجبارا رعايت انصاف را درباره اش مي نمايند. اما ملتي که اين خصيصه را از دست داد، ديگران براي او شخصيتي قائل نمي شوند و از هر گونه انصافي درباره اش مضايقه مي کنند
[ صفحه 92]
اين همه نکبت ها و ادبارها معلول از دست دادن روحيه مجاهدگري است
پيغمبر اکرم فرمود: «الخير کله في السيف و تحت ظل السيف» [1] .
خير و برکت در شمشير و زير سايه شمشير است. و هم فرمود: «ان الله اعز امتي بسنابک خيلها و مراکز رماحها» [2] . خداوند امت مرا به وسيله سم اسبها و فرودگاه نيزه ها عزيز ساخت. يعني امت اسلام مساوي است با امت قوت و امت قدرت. اسلام دين قدرت و قوت و دين مجاهد ساز است . ويل دورانت در تاريخ تمدن خويش مي گويد: هيچ ديني به اندازه اسلام امت خويش را به سوي قدرت و قدرت نخوانده است. حديث پر معني ديگري از رسول اکرم نقل شده است که: «من لم يغز و لم يحدث نفسه بغرومات علي شعبة من النفاق» آنکه جهاد نکرده و لااقل انديشه جهاد را در دل خود نپرورده باشد
[ صفحه 93]
نوعي از نفاق خواهد مرد. يعني اسلام از جهاد و لااقل آرزوي جهاد جدا شدني نيست، صداقت اسلام انسان با اين معيار شناخته مي شود. حديث ديگري هست که از رسول خدا پرسش شد ما بال الشهيد لا يفتن في قبره؟ چرا شهيد در قبر، مورد آزمايش (سؤال و جواب قبر و برزخ) واقع نمي شود؟ فرمود: «کفي بالبارقه فوق راسه فتنه»: يعني شهيد در زير برق شمشيري که بالاي سرش بود آزمايش خويش را انجام داد و پيشاپيش پاسخ همه پرسشها را دارد. يعني شهيد عملا صداقت و حقيقت خود را ظاهر کرد، لهذا موردي براي سؤال و جواب عالم برزخ باقي نمي ماند
پاورقي
[1] تهذيب الاحکام شيخ طوسي، جلد 6، کتاب الجهاد. در کتاب کافي هر دو حديث هست ولي در حديث دوم به جاي اعز اغني است و ظاهرا با جمله هاي قبل از اين جمله کلمه اعز که مطابق نسخه تهذيب است مناسبتر است.
[2] تهذيب الاحکام شيخ طوسي، جلد 6، کتاب الجهاد. در کتاب کافي هر دو حديث هست ولي در حديث دوم به جاي اعز اغني است و ظاهرا با جمله هاي قبل از اين جمله کلمه اعز که مطابق نسخه تهذيب است مناسبتر است.