جهاد يا مسؤوليت شهيد
در اسلام، آنچه منجر به شهادت، يعني مرگ آگاهانه در راه هدف مقدس ، مي گردد به صورت يک اصل در آمده است و نام آن جهاد است. فعلا نمي توانيم به تفصيل درباره ماهيت اين اصل بحث کنيم که آيا ماهيت دفاعي دارد يا تهاجمي؟ و اگر ماهيت دفاعي دارد آيا منحصر است به دفاع از حقوق شخصي و حداکثر حقوق ملي و يا شامل حقوق انساني از قبيل آزادي و عدالت مي شود؟ و آيا توحيد جزء حقوق بشري و انساني است يا نه؟ و اساسا خود اصل جهاد آيا با حق آزادي منافي است يا نه؟ اينها بحثهاي دلکش و مفيدي است که در جاي خود بايد طرح شود. اينجا همين قدر مي گوئيم که اسلام ديني نيست که بگويد اگر کسي به طرف راست چهره ات سيلي زد طرف چپ را جلو ببر، و ديني نيست که بگويد: کار خدا را به خدا و کار قيصر را به قيصر وابگذار. و همچنين ديني نيست که ايده مقدس اجتماعي نداشته باشد و يا کوشش در راه دفاع يا بسط آن ايده را لازم نشمارد
[ صفحه 86]
قرآن کريم، سه مفهوم مقدس را در بسياري از آيات خود، توأم آورده است: ايمان، هجرت و جهاد. انسان قرآن، موجودي است وابسته به ايمان و وارسته از هر چيزي ديگر. اين موجود وابسته به ايمان براي نجات ايمان خود هجرت مي کند و براي نجات ايمان جامعه و در حقيقت براي نجات جامعه از چنگال اهريمن بي ايماني جهاد مي نمايد. در اينجا اگر بخواهيم آيات مربوط به اين موضوع و يا روايات وارد در اين باب را بياوريم، سخن به درازا مي کشد، به شرح چند جمله از يک خطبه نهج البلاغه اکتفا مي کنيم: در قسمت اول مي فرمايد: «ان الجهاد باب من ابواب الجنة فتحه الله لخاصة اوليائه» همانا جهاد دري از درهاي بهشت است، دري است که خداوند اين در بهشتي را به روي همه کس نگشوده است
هر فردي لياقت ندارد که باب الجهاد به رويش گشوده شود، هر فردي شايستگي مجاهد بودن ندارد، خداوند اين در را به روي دوستان خاص خويش گشوده است، مجاهدين بالاترند از اينکه بگوئيم مساوي با اولياء الله هستند مجاهدين مساوي با خاصة اولياء الله مي باشند
[ صفحه 87]
قرآن مي گويد: بهشت داراي هشت در است، چرا؟ آيا به اين جهت که ازدحام جمعيت نشود درهاي متعدد دارد. ميدانيم که آن جهان، جهان تزاحم نيست، همانطور که خداوند حساب همه بندگان را در يک لحظه مي رسد «و هو سريع الحساب»، هيچ مانعي نيست که همه بندگان از يک در و در يک لحظه وارد بهشت شوند لهذا مسأله نوبت و صف کشيدن آنجا مطرح نيست، آيا يک امر تشريفاتي است؟ شخصيتها و اعيان و اشراف از يک در و ديگران از در ديگر مي روند؟ باز مي دانيم که اين مسائل در آنجا نمي تواند مطرح باشد
آيا مردم به حسب مشاغل طبقه بندي شده اند که مثلا فرهنگيان از يک در و کسبه از در ديگر و کارگرها از در ديگر؟ همه اينها در نشئه اي که جز ايمان و عمل و تقوا عاملي وجود ندارد بي معني است. پس چرا؟ در آنجا درجات است نه طبقات، هر يک از ايمان و عمل و تقوي داراي مراتب و درجاتي است، هر کس و هر گروهي در يک گروه از ايمان و يک گروه از عمل و يک گروه از تقوا هستند، هر گروهي از نردبان تکامل مقدار معيني بالا رفته اند، به تناسب رفعتي که از نظر تکامل، در اين جهان کسب کرده اند در آن جهان دري به روي آن گشوده مي شود. آن جهان، تجسم ملکوتي اين جهان است. دري که مجاهدين و شهدا از آن در وارد مي شوند، و در حقيقت بهشتي که براي آنها آماده است، دري است که خواص اولياء الله از آن در به جوار قرب الهي نائل مي گردند
[ صفحه 88]
در قسمت دوم مي فرمايد «و هو لباس التقوي». جهاد جامه تقوا است
قرآن در سوره مبارکه اعراف سخن از جامه تقوا آورده است.