بازگشت

مشخصات انتظار بزرگ


1 - خوشبيني به آينده بشريت - درباره آينده بشريت نظرها مختلف است ، بعضي معتقدند که شر و فساد وبدبختي، لازمه لاينفک حيات بشري است و بنابراين زندگي بي ارزش است و عاقلانه ترين کارها خاتمه دادن به حيات و زندگي است [1] .

بعضي ديگر اساسا حيات بشر را ابتر مي دانند، معتقدند که بشر در اثر پيشرفت حيرت آور تکنيک و ذخيره کردن انبارهاي وحشتناک وسائل تخريبي، رسيده به مرحله اي که به اصطلاح با گوري که با دست خود کنده يک گام بيشتر فاصله ندارد



[ صفحه 58]



راسل در اميدهاي نو ميگويد:... اشخاصي هستند - و از آن جمله اينشتاين - که به زعم آنها بسيار محتمل است که انسان دوره حيات خود را طي کرده باشد و در ظرف سنين معدودي موفق شود با مهارت شگرف علمي خود، خويشتن را نابود سازد

بنابر اين نظريه، بشر در نيمه راه عمر خود بلکه در آغاز رسيدن به بلوغ فرهنگي به احتمال زياد نابود خواهد شد. البته اگر تنها به قرائن و شواهد ظاهري قناعت کنيم اين احتمال را نميتوان نفي کرد. نظريه سوم اينست که شر و فساد لازم لاينفک طبيعت بشر نيست، شر و فساد و تباهي معلول مالکيت فردي است، تا اين ام الفساد هست، شر و فساد هم هست. مالکيت فردي معلول درجه اي از تکامل ابزار توليد است و با خواسته انسانها اين ام الفساد از بين نمي رود، ولي تکامل ابزار توليد و جبر ماشين روزي ريشه اين ام الفساد را جبرا خواهد کند. پس آنچه مايه و پايه خوشبختي است تکامل ماشين است

نظريه چهارم اين است که ريشه فسادها و تباهي ها نقص روحي و معنوي انسان است. انسان هنوز دوره جواني و ناپختگي را طي مي کند و خشم و شهوت بر او و عقل او حاکم است. انسان بالفطره در راه تکامل فکري و اخلاقي و معنوي پيش مي رود. نه شر و فساد لازم لاينفک طبيعت بشر است و نه جبر تمدن فاجعه خودکشي دسته جمعي را پيش خواهد آورد



[ صفحه 59]



آينده اي بس روشن و سعادت بخش و انساني، که در آن شر و فساد از بيخ و بن بر کنده خواهد شد در انتظار بشريت است

اين نظريه الهامي است که دين مي کند. نويد مقدس قيام و انقلاب مهدي موعود در اسلام در زمينه اين الهام است

2 - پيروزي نهائي صلاح و تقوا و صلح و عدالت و آزادي و صداقت برزور و استکبار و ظلم و اختناق و دجل و (دجالگري و فريب) 3 - حکومت جهاني واحد

4 - عمران تمام زمين در حدي که نقطه خراب و آباد ناشده باقي نماند

5 - بلوغ بشريت به خردمندي کامل و پيروي از فکر و ايدئولوژي و آزادي از اسارت شرائط طبيعي و اجتماعي و غرائز حيواني

6 - حداکثر بهره گيري از مواهب زمين

7 - بر قراري مساوات کامل ميان انسانها در امر ثروت

8 - منتفي شدن کامل مفاسد اخلاقي از قبيل زنا، ربا، شرب خمر، خيانت ، دزدي، آدمکشي و غيره و خالي شدن روانها از عقده ها و کينه ها

9 - منتفي شدن جنگ و بر قراري صلح و صفا و محبت و تعاون



[ صفحه 60]



10 - ناسازگاري انسان و طبيعت

هر کدام از اين ها نياز به تجزيه و تحليل و استدلال دارد، اميدوارم که در آينده نزديکي اين مهم را انجام دهم، در اين جا منظور ما صرفا شناساندن ماهيت اين نويد و آرمان اسلامي است


پاورقي

[1] رجوع شود به کتاب جدال بامدعي - اسماعيل خوئي.