تسلسل منطقي تاريخي از نظر بينش ابزاري
مراحل تکاملي تاريخ به حکم اين که يک رابطه طبيعي و منطقي آنها را به يکديگر پيوسته است امکان جا به جا شدن ندارند، هر حلقه از حلقات تاريخ جاي مخصوص به خود دارد و قابل پيش و پس شدن نيست.
[ صفحه 30]
مثلا کاپيتاليسم يعني سرمايه داري حلقه اي است متوسط ميان فئوداليسم و سوسياليسم، عبور از فئوداليسم به سوسياليسم بدون عبور از کاپيتاليسم امري محال است، چيزي است مانند آنچه فلاسفه پيشين آن را طفره مي ناميدند، يعني عبور از نقطه اي به نقطه اي ديگر بدون عبور از يکي از راههائيکه آنها را به يکديگر متصل مي کند. و مانند اين است که نطفه انسان قبل از عبور از مرحله جنيني به مرحله تولد برسد و يا نوزاد بدون آن که دوره کودکي را طي کند به صورت جواني بروند در آيد و يا آقاي حسن که فرزند احمد است پيش از آنکه احمد به دنيا بيايد از مادر متولد شود
طرفداران اين منطق به همين دليل سوسياليستهائي را که ابتدا به ساکن و صرفا به اتکاء يک ايدئولوژي، بدون توجه به جبر تاريخ و تسلسل منطقي حلقات تاريخ، مي خواستند سوسياليسم را پايه گذاري کنند سوسياليستهاي ايده آليست و سوسياليسم آنها را سوسياليسم تخيلي ناميدند. بر خلاف سوسياليسم مارکسيسم که بر شناخت تسلسل منطقي حلقات تاريخ مبتني است
[ صفحه 31]