اهل کتاب
از برخي روايات استفاده مي شود: حکومت امام، شرق و غرب را فرا مي گيرد و همه غير مسلمانان مي بايست مسلمان شوند و گرنه از ميان خواهند رفت. امام کاظم (ع) نقل شده است:
«... وله اسلم من في السموات والارض طوعا و کرها».
«قال انزلت في القائم. اذا خرج باليهود والنصاري و الصابئين والزنادقة و اهل الردة و الکفار في شرق الارض و غربها. فعرض عليهم الاسلام. فمن اسلم طوعا امره بالصلوة والزکاة و مايومر به المسلم و يجب لله عليه و من لم يسلم ضرب عنقه حتي لايبقي في المشارق و المغارب احد الا وحد الله... ولا يقبل صاحب هذا الامر الجزيه کما قبلها رسول الله...»» [1] .
همه اهل آسمانها و زمين، به رغبت يا جبر، تسليم اويند.
امام فرمود: آيه، درباره قائم نازل شده است. در وقت ظهور، بر يهود و ترسايان و صابئين و زنديقان و مرتدان و کافران شرق و غرب زمين، اسلام عرضه مي شود.
هر کس مسلمان شد، مي بايد نماز و روزه و ساير واجبات را به جاي آورد و هرکس اباورزيد کشته مي شود. تا در روي زمين همه موحد باشند... صاحب اين امر، مثل پيامبر، جزيه نمي پذيرد.
اين روايت، به قرينه ظهور آيه کريمه ليظهره علي الدين کله [2] دلالت دارد که در وقت ظهور امام زمان، همه اهل زمين مي بايست مسلمان شوند و در آن وقت، جزيه اي که در زمان پيامبر (ص) ميان حکومت اسلام و اهل کتاب بر قرار بود وجود ندارد.
ولي در برابر، دلائل محکم تري وجود دارد که اين برداشت از آيه و روايت را سست مي کند.
1. روايات مستفيض وجود دارد که سيره امام بر اساس کتاب و سنت است. و هدف آن حضرت، احياي قوانين قرآن و روش پيامبر خواهد بود. [3] و گرفتن جزيه، از مقررات اسلامي و بر اساس قرآن و سنت پيامبر است.
2. روايت عياشي بر اکراه اهل کتاب بر اسلام و نيز ساير روايات در اين باب، مستند نيستند امين الاسلام طبرسي، در اعلام الوري در پاسخ اشکالاتي که بر سيره امام شده: امام از اهل کتاب جزيه نمي پذيرد، يا جوان بيست ساله نا آشناي با دين را مي کشد و... مي نويسد:
«انا لا نعرف ما تضمنه السئوال من انه (ع) لا يقبل الجزيه من اهل الکتاب و انه يقتل من بلغ العشرين ولم يتفقه في الدين فان کان ورد بذلک خبر فهو غير مقطوع به» [4] .
آنچه سؤ ال در بر دارد مثل اين که امام، جزيه از اهل کتاب نمي پذيرد و جوان بيست ساله دين ناآشنا را مي کشد، ما ماخذي براي آن نمي شناسيم.
اگر خبري نيز در اين باره وارد شده باشد مقطوع نيست.
3. برخي گزارشهاي مکرر حکايت دارد که امام، با سپاهيان رومي که کيش نصارا دارند صلح مي کند. [5] در روايت ابي بصير تصريح شده است که امام زمان، مثل پيامبر (ص) با اهل کتاب قرار داد جزيه امضا مي کند:
«قلت: فما يکون من اهل الجزيه عنده؟ قال: يسالمهم کما سالمهم رسول الله ويودون الجزيه.» [6] .
از امام صادق پرسيدم: سرنوشت اهل کتاب در دولت مهدي چگونه است.
فرمود: بسان پيامبر از آنان جزيه خواهد گرفت.
اين روايت، با روايت ابن بکير معارض است و در صورت ناتمام بودن سند و آن و کنار گذاشتن هر دو، مرجع عمومات کتاب و سنت است.
4. در متون عامه روايتي از پيامبر نقل شده است:
«والذي نفسي بيده ليوشکن ان ينزل فيکم ابن مريم حکما عدلا يکسر الصليب و يقتل الخنزير و يضع الجزيه فيفيض المال حتي لايقبله احد. [7] .
به زودي، عيسي در ميان شما نازل شده، به عدالت حکم مي کند. صليب را مي شکند، خوک را مي کشد، جزيه را بر مي دارد. مال چنان فراوان مي شود که کسي نمي پذيرد.
عموم محدثان عامه و برخي از محدثان خاصه، از اين روايت استفاده کرده اند که مقصود از برداشتن جزيه از اهل کتاب به روزگار مهدي (ع) وادار کردن آنان به اسلام است.
بغوي از محدثان عامه، در شرح حديث اين معني را تقويت کرده است. [8] .
ولي، از ذيل روايت اين معني استفاده مي شود که مال، چنان فراوان شود عيسي و نماز خواندن آن حضرت در پي امام [9] ، چنان که در روايات آمده و نيز احتجاج امام با يهوديان و نصارا، حقانيت دين اسلام را بر همه جهانيان اثبات خواهد کرد و همگي از دل و جان مسلمان خواهند شد. در آن صورت، موردي براي جزيه باقي نخواهد ماند سيد صدرالدين صدر، پس از ذکر روايت، همين معني را استفاده کرده است. [10] .
اينها شواهدي هستند که دلالت دارند، امام زمان، پيروان اديان آسماني را مجبور به ترک دين نيم کند و اگر آنان مسلمان مي شوند، از روي رغبت و مشاهده اسلام ناب و فرود آمدن عيسي (ع) است.
پس مقصود از آيه «ليظهر علي الدين کله» حکومت جهاني واحد است، نه وحدت دين.
شايد از عموم آن استفاده کنيم که بر کافران، در آن روزگار، اتمام حجت مي شود و الحاد و شرک، ريشه کن خواهد شد و همه باز دارنده هاي پيشرفت اسلام، از ميان خواهد رفت و تمام مردم جهان سر به فرمان دستورهاي ولي عصر خواهند بود.
پاورقي
[1] «همان مدرک»: 340 به نقل از تفسير عياشي.
[2] سوره «توبه»، آيه 33.
[3] «ارشاد»، ج 2: 383.
[4] «اعلام الوري باعلام الهدي»، امين الاسلام طبرسي: 445، دارالمعرفه، بيروت.
[5] «بحار الانوار»، ج 52: 337.
[6] «همان مدرک»: 376.
[7] «همان مدرک»: 383، به نقل از شرح السنه بغوي.
[8] «همان مدرک»: 383، به نقل از شرح السنه بغوي.
[9] «عصر الظهور» علي کوراني: 306، انتشارات تبليغات اسلامي، قم.
[10] «المهدي»، آية الله سيد صدرالدين صدر: 236، دارالزهراء.