بازگشت

قرآن مجيد، و جمله و أوطأته مشارقک و مغاربک


اشکال ديگري که به متن دعاي ندبه کرده اند اين است که جمله: «وأوطأته مشارقک ومغاربک» که مي گويد پيغمبر را داخل کردي به تمام مشرق ها و مغرب ها، با آيه اوّل سوره أسري مخالف است زيرا خدا در اين آيه مي فرمايد: (سبحان الذي أسري بعبده ليلاً من المسجد الحرام الي المسجد الاقصي) [1] يعني منزّه است خدائي که سير داد بنده خود را از مسجد الحرام تا مسجد اقصي، نه تمام مشرق ها و مغرب ها و ثانياً زمين، مشرق ها و مغرب ها دارد، اما براي خدا مشرق ها و مغرب ها نيست، زيرا خدا همه جا هست و مکان ندارد. گوينده دعاي ندبه خدا را در وسط مشرق ها و مغرب ها قرار داده.

جواب از اين اشکال اين است که:

اولاً، لفظ مشارق و مغارب در اين مقامات، صريح در اينکه مراد تمام مشارق و مغارب است، نيست. مثل اينکه مي گوئيم: فلاني سفر دريا کرده و حيوانات دريائي را ديده، يا به فلان شهر رفت و مردم آن شهر را ديد، يا مناظر فلان قارّه را تماشا کرد، يا مملکت شما را ديد، که غرض اين است که از اين نقاط ديدن کرده و از وضع فلان شهر يا مناظر فلان قاره يا اوضاع فلان مملکت با اطلاع است. در اين جمله نيز ممکن است مراد اين باشد که خدا آن حضرت را در مشارق و مغارب وارد گردانيد. بله البته بايد به قدري باشد که اين اطلاق که معرض توهم تمام افراد است، حُسن استعمال داشته باشد.

وثانياً، اين مشارق و مغارب، مشارق و مغارب زمين نيست زيرا مردم ديگر هم اين مشارق و مغارب را کم و بيش ديده اند و امتيازي براي رسول اکرم صلي الله و عليه و آله و سلم نمي شود، بلکه مراد از اين مشارق و مغارب، مشارق و مغارب کرات و ستارگان و شموس و کهکشان ها و عوالمي است که پيغمبر صلي الله و عليه و آله و سلم را خدا بر آنها سير داد، و امکان دارد که مراد هم مشارق و مغارب تمام آنها باشد. زيرا با إعجاز همان طور که سير دادن آن حضرت به اکثر اين مشارق و مغارب امکان پذير است، به تمام آنها نيز امکان دارد.

بنا بر اين، اگر مراد از «الي المسجد الاقصي» در آيه شريفه بيت المقدس باشد، با اين جمله منافات ندارد زيرا اين جمله به جريان معراج از بَعد از مسجد اقصي اشاره مي کند، و آيات و اخبار ديگر را شرح مي دهد. و اگر مراد از مسجد اقصي در آسمان باشد [2] که خدا پيغمبر صلي الله و عليه و آله و سلم را به آنجا سير داد، پس سير به مشارق و مغارب کرات ديگر براي آن حضرت حاصل شد و اين جمله موافق با مضمون همين آيه نيز هست.

به هر حال و به هر نحو که آيه تفسير شود، به هيچ وجه دلالت بر عدم ورود پيغمبر صلي الله و عليه و آله و سلم به مشارق و مغارب ندارد و مخالفتي بين دعا و قرآن از اين نظر فرض نمي شود.

و اما اشکال دوم، اگر کسي اندک ذوق و آشنائي به ادب و لسان عرب و عجم داشته باشد، مي داند معني اين اضافه اين نيست که خدا هم داراي مشرق ها و مغرب ها است، بلکه مقصود از اين اضافه، اضافه شيء است به مالک و صاحب و مربّي و صانع و خالقش مثل اينکه مي گوئيم: «سمائک وأرضک وبحرک وبرّک» يعني آسمان و زمين تو و برّ و بحر تو. اين معنايش اين نيست که ذات خدا آسمان و زمين، دريا و خشکي دارد، يا اينکه آسمان و زمين و برّ و بحر مکان خدا است، بلکه معنايش اين است که او مالک و صاحب اختيار و خالق آنها است. مشارق و مغارب هم چون از آيات خدا است، به خدا اضافه مي شود، زيرا او جاعل و قرار دهنده نظام مشارق و مغارب و پديد آورنده همه است، و اگر کسي اين معني را که بر ذوق هيچ کس حتي عوام هم پوشيده نيست، ملتفت نشود واقعاً جاي تعجب است.

يک نکته راجع به قرآن

اين جمله «وأوطأته مشارقک ومغاربک» هم، جمله اي است که از قرآن اقتباس شده، از آيه (رب السماوات والارض وما بينهما ورب المشارق) [3] و آيه (فلا اُقسم برب المشارق والمغارب) [4] و اين دو آيه، و آيه (وأورثنا القوم الذين کانوا يستضعفون مشارق الارض ومغاربها) [5] از معجزات علمي قرآن شمرده شده است.

زيرا با اينکه در عصر نزول قرآن، کروّيت زمين و ساير کرات کشف نشده بود و زمين را ساکن و مرکز مي دانستند، و براي آن يک مشرق و مغرب حقيقي زمين، و کرات ديگر و منظومه هاي شمسي خبر مي دهد، و اعلام مي دارد که به طور دائم و متوالي و متعاقب به واسطه کرويّت زمين و حرکت آن به دور خود، طلوع آفتاب بر هر نقطه اي از نقاط ارض، حقيقتاً مستلزم غروب آن از نقطه ديگر است تمام نقاط زمين، مشرق و مغرب حقيقي مي شود.

در ضمن، اين آيات از نظام واحدي که در تمام اين کرات و از مشارق و مغارب صدها ميليون کره و منظومه و کهکشان برقرار است خبر مي دهد، و نيز خبر مي دهد که پروردگار و به وجود آورنده اين نظم محير العقول، خداي واحد يگانه است و اين معاني در اخبار نيز مطرح شده و اهل بيت رسالت: هم که مفسر قرآن هستند، از آن خبر داده اند [6] که اينجا محل بيان تفصيلات آن نيست.


پاورقي

[1] سوره اسري، آيه1.

[2] به کتب تفاسير مراجعه شود.

[3] پروردگار آسمان ها و زمين و آنچه ميان آنها است و پروردگار مشرق ها. (سوره صافات، آيه5).

[4] پس نه قسم به پروردگار مشرق ها و مغرب ها. (سوره معارج، آيه40).

[5] و به ارث داديم قومي را که استضعاف مي شدند، مشرق هاي زمين و مغربهاي آن. (سوره اعراف، آيه137).

[6] صحيفه سجاديه، «دعائه عند الصباح والمساء» و وسائل، ج1، ب116، ص237.