بازگشت

در تجربه تاريخي


واقعيت ديگري که در شناخت مسأله «طول عمر» و امکانِ آن بايد مورد نظر باشد، تجربه ي تاريخ طولاني بشريت است در ادوار و اعصار. اگر مسأله ي درازْ عمري در تاريخ زندگي بشر اتفاق افتاده باشد ـ اگر چه در مواردي نه چندان بسيار ـ تکرار يافتنِ موارد يا مورد مشابه آن امري خواهد بود طبيعي و معقول و قابل تحقّق و قبول. فلاسفه مي گويند:

بهترين دليل، براي امکانِ چيزي واقع شدنِ آن چيز است.

نيازمند توضيح نيست که امکان وقوعي ناظر به «وقوعِ نوعي» است، نه «وقوعِ شخصي» و دليل است بر صحّت امکانِ امثال و موارد ديگر.

همچنين روشن است که نقل تاريخي بويژه نقل متواتر و نقل مشهور سبب يقين و باور مي گردد. ما به استناد نقل تاريخي قبول مي کنيم که قرنها پيش در سرزمين ميهن عزيز ما حکيم يا وَخْشوري به نام زردشت پديد آمده است يا خاندانهايي به نام اشکاني و ساساني وجود داشته اند. حتي انتساب آثاري را که به آنان منسوب است، از طريق نقل تاريخي باور مي کنيم با اينکه خود نه آنان را ديده ايم و نه پديد آمدن آن آثار را به دست خود آنان يا کارگران و کارگزاران ايشان مشاهده کرده ايم. ما اينها همه را از راه «نقلِ تاريخي» پذيرفته ايم. معلوماتِ بشر درباره ي گذشته از همين طريق است. [1] .

نقل تاريخي يکي از راههاي حصول علم و يقين و يکي از مهمترين منابع اطلاعات بشر است. حتي درباره ي کساني مانند سعدي و حافظ که تا اين اندازه مورد يقينند، آيا ما بجز از راه نقل به وجود آنان علم پيدا کرده ايم؟ آيا ما خود ديده ايم که سعدي و حافظي در جهان باشند و زندگي کنند و اين اشعار را بسرايند و خود بر اوراقي بنويسند؟

پس نقل تاريخي يکي از مهمترين منابع علم و اطلاع حتي اطلاعات يقيني انسانها در همه ي عصرها و دورانهاست. و ما مي بينيم که منابع نقل و کتب تاريخ، کسان بسياري از «مُعَمَّرين» را نام برده اند و شرح نسب و احوال زندگي و فرزندان و حوادث حيات آنان را ثبت کرده اند [2] کساني که عمرهايي بسيار دراز داشته اند. اين گونه کسان هم در ميان مردم عادي بوده اند و هم در ميان مشاهير تاريخ و از جمله در ميان پيامبران. چنانکه «قرآن کريم» نيز عمر طولاني حضرت نوح ـ عليه السلام ـ را بصراحت ذکر فرموده است. پس مسأله ي امکان عمر طولاني و تحقق يافتن آن در مواردي متعدد امري است که از نظر وقوع خارجي و تحقّق عيني نيز مصداقهايي دارد و از نظر نقل تاريخي مسلم است و قطعي.


پاورقي

[1] حتي درباره ي وضع حاضر نيز بسياري از اطلاعات از راه نقل به دست مي آيد. اکثريت غالب بشر امروز آنچه را درباره ي ديگر کشورها و مردمان و اشياي جهان و وضع و احوال ديگران مي دانند، از راه نقل مي دانند نه اينکه خود ديده باشند.

[2] حتي کتابهايي ويژه ي احوال آنان نوشته اند، که ذکر برخي از آن کتابها خواهد آمد.