زيباترين تعبير
راستي که اين تشبيه چقدر عميق و اين تعبير چقدر زيبا و کامل است.
اگر مردم در روزگاران گذشته از اين کره ي آتشين تنها هدين را مي شناختند که يکي از اجرام بزرگ کيهاني است و فايده اش اين است که بر زمين مي تابد و با تابش انوار طلايي خويشچروز را آغاز و با غروب خود روز را به پايان برد و اجسام تر و مرطوب را خشک و آنها را تبديل به بخار و جوّ را لبريز از حرارت و گرما مي سازد اينک دانش روز دريافته است که اين گوي غلطان در فضا علاوه بر آنچه آمد، فوايد عظيم و منافع سرنوشت ساز ديگري دارد که توضيح آن فرصت ديگري مي طلبد.
در رواياتي که از پيامبر گرامي ـ صلّي اللّه عليه وآله وسلّم ـ و سه تن از پيشوايان نور ـ عليهم السلام ـ ترسيم گرديد، روشن شد همه ي آنها به يک واقعيّت پافشاري مي کنند به گونه اي که گويي هر چهار روايت از يک منبع سرچشمه گرفته است. و نيز روشن شد که هم پيامبر ـ صلّي اللّه عليه وآله وسلّم ـ و هم امامان گرانقدر ـ عليهم السلام ـ حضرت مهدي ـ ارواحنا فداه ـ را در دوران غيبت به «خورشيد رخ برکشيده در پس ابرها» تشبيه نمودند.
پرسش: اينک جاي سؤال است که: «چرا آنان، آن حضرت را به ماه رخ برکشيده،0در پس ابرها تشبيه نکردند با اينکه مي دانيم ماه نيز اثرات سازنده و بسياري، هم ون روشنگري، و ايجاد جزر و مدّ درياها و... در کره ي زمين مي گذارد؟»
پاسخ: خورشيد، در مقايسه با ماه، داراي امتيازات متعدّدي است که از آن جمله:
1 ـ نور و روشنايي خورشيد از خود سرچشمه مي گيرد، در حالي که ماه نور خويش را از نور خورشيد مي گيرد.
2 ـ پرتو خورشيد، داراي فوايد بسن اري است در حالي که پرتو ماه فوايدش به اين پايه نمي رسد.
3 ـ نقش خورشيد در منظومه ي شمسي،نقش رهبري برجسته است، اما ماه اين گونه نيست، چرا که ماه خود يکي از سيّاره هايي است که در منظومه ي شمسي شناور است.
و امتيازات ديگري دارد که در اينجا مورد نظر نيست.
پرسشي ديگر: چرا پيشوايان نور وجود گرانمايه امام غائب را به خورشيد تشبيه کرده اند؟
پاسخ: پاسخ اين پرسش در گرو اين مطلب است که مقداري درباره ي خورشيد و نقش سازنده و اثرات حياتي آن بر کره ي زمين و پديده هاي موجود در آن تا آنجايي که دانش بشر بدان رسيده است، بحث شود. اما از آنجايي که بحث عميق و گسترده در اين مورد با موضوع کتاب سازگار نيست، بحث فشرده اي را ترسيم مي کنيم تا نخست موارد شباهت ميان خورشيد و حضرت مهدي ـ ارواحنا فداه ـ روشن گردد و آنگاه موارد شباهت ميان آن حضرت در دوران غيبت و خورشيد جهان افروز به هنگامي که ابرها ـ چهره اش را پوشانده است.
خورشيد
در اين فضاي گسترده و بي کران، ميليونها منظومه ي شمسي شناورند که هر کدام از آنها داراي مرکز و سيّاره هايي هستند.
اين سياره ها هر کدام در مدار خويش و در فاصله اي مشخّص با سرعتي که نظام بخش تواناي هستي، تدبير و اندازه گيري کرده است، بر گرد مرکز خويش مي چرخند.
منظومه ي شمسي ما نيز يکي از آن ميليونها منظومه ي شمسي در اين فضاي بي کران است که داراي مرکزي است به نام خورشيد و سياره هايي که بر گرد آن مي گردند.
در مراکز علمي مشهور است که سياره هايي که بر گرد اين مرکز آتشين و اين منبع نور و حرارت مي گردند، نُه سيّاره اند: زمين، زهره، عطارد، مريخ، مشتري، زحل، اورانوس، نپتون و پلوتون.
نيروي شگرف جاذبه و گريز
در اين منظومه هاي شمسي که در اين فضاي بي کران شناورند، نظام شگرف و بديعي قرار داده شده است. و نيرويي که بقا و حيات آنها را تضمين مي کند، همان نيروي شگفت انگيزي است که خداي حکيم و مدبر که بر هر کاري تواناست آن نيرو را در آن به وديعت نهاده است و ما از آن به «نيروي جاذبه» و «گريز از مرکز» تعبير مي کنيم.
اين نيرو در مراکز اين مجموعه ي عظيم قرار داده شده است که آنچه بر گرد آن مي چرخد همه را به سوي خود جذب مي کند. از آن طرف سياره هايي که در حال گردشند، نيز که با تمام قدرت از مرکز خويش مي گريزند و دور مي شوند و اينجاست که به برکت اين نيروي جاذبه و گريز توازن و تعادل مورد نظرِ تدبيرگر تواناي اين نظام شگرف تأمين و حيات و بقاي ميليونها منظومه ي شناور در فضا تضمين مي گردد.
با اين بيان عامل بقاي اين مجموعه و منظومه و نظم شگرف حاکم بر آنها و گردش شگفت انگيزشان تنها نيروي جاذبه است. نيروي بهت آوري که آفريدگار تواناي هستي آن را در مرکز اين منظومه هاي شناور در فضا قرار داده است. نيرويي که اگر لحظه اي نباشد اين نظام شگرف از هم مي پاشد و اين منظومه ها به هم مي ريزند و تمامي سيّاره ها پراکنده گشته و با خروج از مدار خود به يکديگر برخورد مي نمايند و همه چيز در اين فضاي بي کرانه اي که جز خدا هيچکس از مرزهاي آن آگاه نيست، منهدم مي گردد و هستي جاي خويش را به نابودي و نيستي مي سپارد.
راستي که منزه است آن آفريدگار توانايي که آسمان و زمين را از زوال و نابودي نگاه داشته است.
اوست که نيروي شگرف جاذبه را در خورشيد قرار داد و نيروي گريز از مرکز را در سياره ها به همين جهت است که هر سياره اي بر آن است که با قدرتي وصف ناپذير از مرکز خويش که خورشيد است دور گردد اما نيروي جاذبه ي خورشيد از گريز آن مانع مي شود. اگر نيروي گريز از مرکز نبود، سياره ها به خورشيد نزديک مي شدند و شعله ور مي گشتند. از آنسو اگر نيروي جاذبه را نظام بخش هستي در خورشيد قرار نداده بود، سياره ها پخش و پراکنده گشته و از مدار خويش خارج مي شدند و نظام به هم مي ريخت و زندگي براي هميشه نابود مي شد.
بنابراين خورشيد در منظومه ي شمسي پناهگاه و مايه ي حيات و عامل امنيت است. عامل امنيت و حيات و نظام منظومه شمسي از انهدام و نابودي.
اين نگرشي گذرا و شرحي کوتاه در نقش حياتي و اثرگذاري خورشيد بر سياره هايي ست که بر گرد آن مي چرخند. سياره هايي که زمين با پديده هاي موجود در درون و برون آن، يکي از آنهاست.
با اين بيان به نقش حياتي و اهميّت بسيار اين توده ي شعلهور و تابنده اي که با فرستادن پرتو مفيد و سازنده ي خويش به زمين بصورت گوناگوني در زندگي انسان، حيوان، گياه، هوا، آب، خاک و ديگر پديده ها... اثر گوناگوني مي گذارد، بنگر!
روشن است که ابرها چيزي از آن اثرگذاري نمي کاهند و تنها مانع رؤيت چهره ي آن مي گردند، آن هم نه همه جا و هميشه، بلکه در آن محدوده اي که ابرهاي غليظ بطور موقّت سايه افکنده اند.
و مي دانيم که ابرها نيز تنها در پرتو تابش خورشيد مي توانند پديد آيند و باران نيز از ابرها فرو مي ريزد. بنابراين اگر خورشيد نباشد، نه ابري خواهد بود و نه باراني، نه گياهي و نه حيواني، نه جانداري و نه بي جاني و آنگاه ديگر سرنوشت حيات و زندگي روشن است.