بازگشت

قانون بزرگ تکوين و تداوم آن


در بحث پيش ديديم که خداوند، فيض رساني و فيض بخشي را بر قانونِ «وساطت» بنا نهاده است، و جهان و امور جهان را بر بنياد قويمِ اسباب و مُسَبَّبات مبتني ساخته است. همچنين توجه کرديم که ولايت (وساطت در فيض گيري و فيض بخشي) يکي از عمده ترين قوانين سببيّت است. اين چگونگي در مرتبه و مراتب بعد عام تر مي شود، و وسايط و اسباب، به سلسله ي مراتب، فراوان مي گردند، و همه در ارتباط با واسطه ي نخستين قرار دارند.

يکي از علتها و حکمتهاي اين قانون (ترتب اسباب و مسبّبات) اين است که بدينگونه فيض بيشتري افاضه مي شود، زيرا وسايط و اسباب فيض نيز وجود مي يابند و از فيض وجود و ديگر فيضها بهره مند مي شوند. بدينسان تراکم عظيم مُستفيضها و مُفيضها (فيض گيران و فيض بخشان) [1] ، خود قوانينِ مُحيِّر، و آميختگيِ شِگرْف، و تنظيم ژرف، و شور گسترده و رابطه ي عميق و غوغاي بي نهايت و پهنه هاي بيکران هستي را پديد مي آورد.

جهان ـ چنانکه مي بينيم و علوم همه گواه آن است ـ از دقيقترين تنظيمات برخوردار است. نظم و تنظيم در تحقق خارجي مساويند. طبيعت تنظيم امور در ارتباط با طول زماني مستلزم اجمال و تفصيل است. «شب قدر» يکي از نهادهاي بزرگ نظم و تدبير امور است. شب قدر مرحله ي «اجمال» است و ظرف زمانيِ سال مرحله ي «تفصيل». پس شب قدر و حضور مُجري ـ در ارتباط با کاينات جهان ارض ـ جزء نظامِ کلّيِ وجود است، و يکي از ارکان مهم تقدير و حکمت و نظم. تقديرات اين جهان بر طبق حکمت خلل ناپذير در اين شب به صورت اجمالي و کلي تعيين مي گردد و سپس تفاصيل آن در طول سال تحقّق مي يابد.

نفس وليّ و قلب او [2] ، بزرگترين عامل رسيدن فيض است، به موجودات و مخلوقات. و همانگونه که ولي واسطه ي فيض است، مرکز تنظيمات فيضها و تقديرها نيز هست. فيوضات و همه ي سرنوشتها و تقديرها در مرحله ي اجمال بر او عرضه مي گردد و در مرحله ي تفصيل از طريق او و اراده ي او تحقّق مي يابد. خداوند را «وليّ از ذُلّ» نيست [3] ، امّا «وليِّ از عِزّ» هست.

بدينگونه مي نگريد که جريان «شبِ قدر» (با محتواهاي خود و به عنوان فاصله ي يکساله ي تنظيم و تقدير امور) جرياني ساده نيست، بلکه ناموسي است همواره در تداوم و قانوني است بي هيچ دگرگوني. و اين امر از دو جهت، جزء نظام تکوين و تقدير است:

1 ـ از جهت قانون وساطت در فيض.

2 ـ از جهت قانون اجمال و تفصيل در تنظيم و تقدير.


پاورقي

[1] يا: مُستفيضهاي مُفيض (فيض گيران فيض بخش)، و مُفيضهاي مُستفيض (فيض بخشان فيضگير).

[2] اگر بخوهيم، با اصطلاحات اهل عرفان سخن بگوييم، مي توانيم گفت: «سِرّ وليِّ مطلق»، واسطه ي «فيض اقدس» است، و «قلب او»، واسطه ي «فيض مقدّس». چنانکه در معرفتي ديگر، مي گوييم: «قالب او»، مربّيِ «صُوَرِ نوعيّه» است. اين بنده، به اين حقايق شناختي، در معرفت آثار ولايت، در منظومه اي به عربي، اشاراتي آورده ام، اينک به سه بيت از آن منظومه:

قالِبُهُ مُصَوِّرُ الأنواعِ وَقَلْبُهُ واسِطَةُ الإبْداعِ قالِبُهُ مُفيضُ أنواعِ الصُّوَر وَقَلْبُهُ سِرُّ نِفاذاتِ القَدَر لَوْلاهُ ما مَعني نُزولِ الأمرِ في کُلِّ عام في لَياليِ القَدرِ.

[3] سوره ي اِسراء (17)، آيه ي 111.