وساطت فيض
يکي از بزرگترين مسائل معرفت و شناخت ـ در سطوح مختلف شناختي، اعم از ديني (قرآني ـ حديثي) و فلسفي و عرفاني ـ مسأله ي «فيض» و «وساطت» است و دانستن چگونگيِ تعلق فيض، از مبدأ هستي به هستها و هستيها. «فيض» همواره بايد از طريقه واسطه اي «قابل» و «مقرَّب» از مبدأ فيّاض گرفته شود و به موجودات ايصال گردد.
مسأله ي فيض و وساطت از روزگاران کهن مطرح بوده است. واسطه ي فيض در معارف ديني و احاديث، به عنوان «نخستين مخلوق» ياد شده است. مسأله ي نخستين مخلوق (أوَّلُ ما خَلَقَ اللّه) با وساطت در فيض ارتباطِ مستقيم دارد ـ بلکه بعين ـ طرح همين مسأله ي مهم است.
اين بحث پيش از اسلام از جمله در فلسفه ي فلوطين (نوافلاطوني) جايي عمده داشته است. در اسلام در مکتبهاي فلسفي در «فلسفه ي فارابي» و فلسفه هاي ديگر و «فلسفه ي ميرداماد»، مطرح گشته و در عرفان ـ بويژه عرفان نظري ـ نيز اين موضوع مورد نظر قرار گرفته است.
محيي الدين ابن عربي به «فيض اقدس» و «فيض مقدّس» معتقد بوده و «براي وجود که حقيقت واحد ازلي است» [1] دو تجلي قائل شده است:
1 ـ تجلي اي که به وسيله ي آن اعيان موجودات در عالم غيب ثابت مي شود (اعيانِ ثابته).
2 ـ تجلي اي که به سبب آن همان اعيان ثابته ي در عالم غيب در عالم محسوس ظاهر مي شوند. تجلّي نخستين را «فيض اقدس» و تجلي دومين را «فيض مقدّس» ناميده است».
فيض الاهي بطور کلي به دو قسم تقسيم مي شود:
1 ـ فيض خلقت و تکوين.
2 ـ فيض هدايت و تشريع.
مقصود ما در اينجا گفتگويي است باختصار درباره ي «واسطه ي فيض» از اين رو اين موضوع را در دو قسمت مطرح مي سازيم:
1 ـ وساطت در فيض تکويني.
2 ـ وساطت در فيض تشريعي.
پاورقي
[1] بنا بر اصطلاح آنان.