رابطه عقيده به ظهور حضرت مهدي با عدالت اجتماعي و زمامداري
عدالت از اصول مهم و از تعاليم و اهداف عمده دعوت اسلام است که آيات قرآن مجيد و احاديث شريفه با کمال تأکيد و صراحت، همه را به آن مأمور و متعهد اجراي آن ساخته است.
از جمله در سوره مائده، آيه8 مي فرمايد:
اعدلوا هو أقرب للتقوي: عدالت وزيد که عدل به تقوي نزديکتر است.
و در سوره انعام آيه152 مي فرمايد: واذا قلتم فاعدلوا: وقتي سخن گفتيد، به عدالت سخن بگوئيد.
و در سوره نحل، آيه90 مي فرمايد: ان الله يأمر بالعدل والاحسان: خداوند متعال امر مي فرمايد به عدل و احسان.
در نهج البلاغه حکمت374، پس از آنکه امر به معروف و نهي از منکر را چنانکه در فصل: رابطه عقيده به ظهور، با مساوات اسلامي با آن تأکيد بيان نقل کرديم فرموده است، مي فرمايد:
وأفضل من ذلک کله کلمة عدل عند امام جائر: برتر از امر به معروف و نهي از منکر، سخن عدل است که در حضور پيشوا و زمامدار ستمکار گفته شود.
و نيز حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در آغاز خلافت ظاهري ـ چنانکه در نهج البلاغه است ـ روش صريح خود را در اجراي عدالت چنين اعلام مي نمايد:
آگاه باشيد هر زميني که عثمان از اموال متعلق به حکومت اسلامي که بايد عوائد آن صرف مصالح مسلمين، و رفع حوائج نيازمندان گردد به کسي بخشيده باشد و هر مالي را از مال خدا اعطا کرده باشد، به بيت المال برگردانده مي شود، براي اينکه حق قديم است يعني با اساس و با ريشه و سابقه است و چيزي حق را باطل نمي کند.
اگر بيابم آن اموال عمومي را که عثمان بخشيده است در حالي که مهر زنان کرده باشند، يا کنيزان را با آن خريده باشند، آن را به بيت المال بر مي گردانم که در عدل، وسعت و گشايش است و آن کس که عدل بر او تنگ باشد، ظلم بر او تنگ تر خواهد بود.
از آن حضرت روايت است که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:
لن تقدّس اُمة لا يؤخذ للضعيف فيها حقه من القوي غير متتعتع [1] : هرگز پاک و مقدس نشود امت و مردمي که در آنها حق ضعيف از قوي بدون ترس گرفته نشود.
براي درک و فهم ابعاد اين عدالت اجتماعي، مطالعه سيره و روش رسول اکرم صلي الله عليه و آله و حضرت علي عليه السلام را بايد راهنما قرار داد.
از اين مطالعه دانسته مي شود که روابط افراد با حکومت و روابط حکومت با افراد بايد چگونه باشد.
پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله روابطش با اصحابش، با ضعفاي مردم، با همه افراد، عادي بود. نقل کرده اند که شخصي در خدمت آن حضرت سخن مي گفت، مهابت محضر رسول خدا صلي الله عليه و آله او را فرا گرفت. پيامبر عزيز اسلام فرمود:
آسان بر تو باد آسان بر خود بگير که من پادشاه نيستم، من پسر زني از قريش هستم که گوشت خشکيده مي خورد.
در خبر است که فرمود:
من سره أن يمثل له الرجال قياماً، فليتبوء مقعده من النار: هر کس شاد مي گردد از اينکه مردان برايش بپا خيزند و بايستند، در حالي که او نشسته باشد جايگاه خود را از آتش بگيرد.
در آن هنگامي که در روم و ايران، حاکم و سلطان، مالک الرقاب مطلق رعيت بود و هيچ قانون و قاعده اي رابطه حاکم را با رعيت کنترل نمي کرد و رعيت مکلّف به خدمت حاکم بود و منطق اين قدرت و تسلط، منطق فرعوني أنا ربکم الاعلي بود. خدا به پيغمبرش امر فرمود که خود را به مردم بشناسند که:
انما أنا بشر مثلکم يوحي اليّ [2] : همانا من بشري مانند شما هستم و به من وحي مي شود.
علي عليه السلام کسي است که از او نقل مي شود که فرمود:
هر کس مي خواهد نگاه کند به يک نفر از اهل آتش، نگاه کند به مردي که نشسته است و در حضور او جمعي به حال احترام ايستاده اند.
در وقتي که حضرت به جهاد اهل شام مي رفتند، دهقانان انبار که آن حضرت را ديدند، از مراکب خود پياده شدند و جلو اميرالمؤمنين به شتاب مي رفتند. حضرت فرمود:
ما هذا الذي صنعتموه [3] : اين چه کاري است که انجام مي دهيد؟.
گفتند: عادتي است که به آن اميران خود را تعظيم مي کنيم.
فرمود: به خدا سوگند، اميران شما از اين سود نمي برند و شما در دنيا خود را در زحمت و در آخرت در شقاوت قرار مي دهيد.
وقتي حرب بن شرحبيل شبامي پياده در رکاب حضرت مي رفت و او را مشايعت مي کرد، امام عليه السلام فرمود: بازگرد که پياده بودن مثل تو با مثل من، براي والي، فتنه و براي مؤمن موجب ذلت است.
يکي از اسناد مهم و يگانه دستور العمل زمامداري و برنامه عدالت اجتماعي، عهد نامه حضرت مولا است که براي مالک اشتر ـ عليه الرحمه ـ نوشت. منشوري عالي تر و دقيق تر از اين عهد نامه و موادي که در آن، امام عليه السلام بيان فرموده است نيست. [4] .
حقوق همه طبقات و انسانها در اين عهد نامه مطرح شده و تعيين گرديده است.
اگر وزارت خانه هاي تعليم و تربيت ممالک اسلام، واقعاً بخواهند رشد فکري و اجتماعي مردم و شخصيت افراد را در برابر حکومت و مأموران آن تضمين کنند و اين فاصله اي را که بين حکومت و مردم است از ميان بردارند، تا به جاي آنکه حکومت، خادم ملت باشد، مخدوم و ارباب ملت نباشد، بايد اين عهدنامه را جزء برنامه هاي مدارس قرار دهند و از کلمه نخست تا پايان آن، جمله به جمله، آن را در کتابهاي درسي بنويسند و آن را شرح بدهند و به معلمان هم دستور بدهند که کاملا مقاصد آن را به شاگردان بياموزند. خدا مي داند که در يک دوره چنان وضع عوض مي شود و سطح افکار بالا مي رود و دهقان، کارگر، زحمتکش، کارفرما، کدخدا، حاکم، محکوم، رئيس و مرئوس، به وظايف و حقوق و اختيارات خود آشنا مي شوند که زمينه اي براي رشد هيچ گونه استثمار و ديگتاتوري و استبداد، در جامعه باقي نخواهد ماند و بي عدالتيها و فرعونيّتها و تملق ها و تعظيم ها همه از بين خواهد رفت. از جمله مواد عهدنامه اين است:
وليکن أحب الامور اليک أوسطها في الحق وأعمها في العدل وأجمعها لرضي الرعية، فان سخط العامة يجحف برضي الخاصة، وان سخط الخاصة يغتفر مع رضي العامة [5] : بايد محبوبترين کارها به سوي تو، کاري باشد که در راه حق و پرهيز از افراط و تفريط ميانه تر و در عدل همگاني تر، و براي خوشنودي رعيت جامع تر باشد زيرا خشم همگان، خوشنودي خاصه و اختصاص دارندگان را از ميان مي برد و خشم خاصه با رعايت خوشنودي عموم تدارک مي گردد. ـ يعني آنچه لازم است رعايت شود، رضايت عامه مردم است و بارضايت عامه، به خشم خاصه نبايد توجه کرد ـ.
و باز در فراز ديگري از اين عهدنامه مي فرمايد:
وانما عماد الدين وجماع المسلمين والعدة للاعداء العامة من الامة، فليکن صغوک لهم وميلک معهم: همانا ستون دين و جماعت مسلمانان و وسيله پيروزي بر دشمنان، جمعيت و عامه است که بايد روي آنها حساب کارها را کرد پس بايد توجه تو، به ايشان و ميل تو، به ايشان باشد.
مواد اين عهدنامه بسيار است و هر يک از ديگري ارزنده تر و در جاي خود حساس تر است که بايد شخص، با توجه به شرحهائي که بر اين عهدنامه نوشته شده است، به دقت آن را مطالعه نمايد تا بفهمد در حدود چهارده قرن پيش، امام عليه السلام چه اصول عالي و بلند پايه اي را به بشريّت عرضه داشته و چه حقوقي را براي مردم در برابر مسؤولان امور قائل بوده است که در دموکراسي ترين کشورهاي جهان در عصر ما، هنوز هم برقرار نشده است. در يکي از نامه ها که حضرت مولي عليه السلام به يک نفر از واليانامور مرقوم فرموده است، دستور مي دهد:
واخفض للرعية جناحک، وابسط لهم وجهک، والن لهم جانبک وآس بينهم في اللحظة والنظرة والاشارة والتحية، حتي لا يطمع العظماء في حيفک ولا ييأس الضعفاء من عدلک [6] : براي رعيت بال تواضع و فروتني را فرو آر و رويت را بر ايشان گشاده ساز، نرمي به آنها اظهار کن و بين آنها در نگاه و اشاره و درود، به مساوات رفتار کن تا بزرگان به ظلم تو طمع نکنند و ضعيفان از عدل تو مأيوس نگردند.
در نهج البلاغه به خصوص روي اصل عدالت اجتماعي و حُسن رابطه حاکم و مسؤولان امور با مردم، تأکيدات بليغ شده و تعليمات حضرت علي عليه السلام هدفهاي اسلام را در نظام حکومت و اجتماع اعلام مي دارد که از جمله مراجعه شود به خطبه214 أما بعد فقد جعل الله سبحانه لي عليکم حقاً بولاية أمرکم و به خطبه 222 والله لان أبيت علي حسک السعدان مسهّداً و به نامه آن حضرت به عثمان بن حنيف و خطبه ها و نامه هاي ديگر.
اين عدالت، هدف اسلام، هدف قرآن، هدف مکتب حضرت محمد صلي الله عليه و آله و حضرت علي عليه السلام و هدف ظهور خاتم الاوصياء حضرت مهدي عليه السلام است.
عدالت را در فرصتي کوتاه و در يک بعد زماني و مکاني محدود، رسول خدا صلي الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام به مردم نشان دادند و چهره مطلق و جامع و کاملش، به وسيله حضرت مهدي عليه السلام آشکار مي گردد و از بارزترين و روشن ترين صفات و علائم، مهدي موعود است که در بيش از صد حديث، آن رهبر دادگستر به اين صفت عدالت گستري توصيف و معرفي شده است.
در نظام امامت، حاکم در برابر پرخوري ستمگران و گرسنگي مظلومان و افراط و تفريطي که در امور واقع شود، مسؤول است.
علي عليه السلام اين مسؤوليت را در خطبه شقشقيه چنين اعلام مي دارد:
أما والذي فلق الحبة، وبرأ النسمة لولا حضور الحاضر وقيام الحجة بوجود الناصر، وما أخذ الله علي العلماء أن لا يقاروا علي کظة ظالم ولا سغب مظلوم، لالقيت حبلها علي غاربها: سوگند به آن کس که دانه را شکافت و بشر را آفريد، اگر حضور مردمي که حاضر گرديدند نبود و حجت به وجود ناصر، قائم نمي گشت، و عهدي که خدا بر علماء گرفته، نبود که بر پرخوري ستمگر و گرسنگي مظلوم، موافقت نکنند يا قرار و آرام نگيرند، هر آينه ريسمان حکومت را بر گردنش مي انداختم.
پاورقي
[1] نهج البلاغه فيض الاسلام، ص1021، نامه53.
[2] سوره کهف، آيه110.
[3] نهج البلاغه فيض الاسلام، کلمات قصار 36.
[4] به کتاب الامام علي صوت العدالة الانسانية تأليف جرج جرداق، نويسنده مسيحي که بين اين عهدنامه و مواد اعلاميه حقوق بشر مقايسه کرده، علاوه بر صراحت و دقت متن و ابتکار، امتيازات ديگر اين عهدنامه را ياد آور شده است. و به کتاب رمضان در تاريخ تأليف نگارنده رجوع شود.
[5] نهج البلاغه صبحي صالح، عهدنامه مالک اشتر.
[6] نهج البلاغه صبحي صالح، نامه46.