رابطه عقيده به ظهور حضرت مهدي با مساوات اسلامي
اسلام دين مساوات، دين برابري، دين حقوق بشر، و منشور آزادي و کرامت و فضيلت و شرف و احترام انسان است.
آزادي و مساوات واقعي را اسلام اعلام کرد. قدر و ارزش انسان از نظر اسلام عزيز است، او موجودي است که مورد تکريم خدا قرار گرفته و در نيکوترين تقويم و کامل ترين آفرينش، آفريده شده است.
انسان بزرگترين حجتهاي خدا و خلاصه تمام عوالم و داراي عالي ترين لياقت و استعداد است.
از نظر اسلام، انسانها در هر کجا که زندگي کنند و در هر قاره اي که باشند و به هر زباني که سخن بگويند، هر نژاد و جنس و رنگي که داشته باشند، عضو يک خانواده و از يک اصل و يک پدر و مادر مي باشند و در کرامت انساني برابرند.
تکليف الهي و مسؤوليت، متوجه انسان است و در خطاباتي مثل: ياأيها الناس و يابني آدم در قرآن مجيد، انسانها بطور مساوي مخاطب گرديده اند.
قرآن مجيد افتخار و امتياز نژادي، فاميلي، قبيله اي و اينگونه مشخصات ظاهري مثل رنگ و زبان را صريحاً الغا فرمود. از جمله در اين آيه مي فرمايد:
ياأيها الناس انا خلقناکم من ذکر واُنثي وجعلناکم شعوباً وقبائل لتعارفوا ان أکرمکم عند الله أتقاکم [1] : اي مردم، ما شما را از نر و ماده آفريديم و شما را گروه ها و قبيله ها قرار داديم براي اينکه يکديگر را بشناسيد. به درستي که گرامي ترين شما نزد خدا پرهيزکارترين شما است.
و از حضرت رسول خدا صلي الله عليه و آله روايت است که در حجة الوداع فرمود:
أيها الناس الا ان ربکم واحد وان أباکم واحد الا لا فضل لعربي علي عجمي، ولا لعجمي علي عربي، ولا لاحمر علي أسود، ولا أسود علي أحمر الا بالتقوي: اي مردم آگاه باشيد که همانا پرورگار شما يکي است و پدر شما يکي است و آگاه باشيد که از براي عربي بر غير عرب، فضلي نيست و از براي غير عرب بر عرب برتري نيست و سرخ پوست را بر سياه پوست و سياه پوست را بر سرخ پوست فضلي جز به تقوا نيست.
در احکام اسلام، از عبادات و معاملات و ديات و قصاص و حدود و قضاء و غيره، اين مساوات اجتماعي ملاحظه شده است و فرقي بين سفيد و سياه، فقير و غني، شاه و رعيت، و جاهل و عالم نيست.
اگر کسي عليه رئيس مملکت و خليفه وقت شکايتي داشته باشد، شکايت او در دادگاه شرعي عادي که به محاکمات همه رسيدگي مي نمايند، طرح مي شود، و آن رئيس مانند يک فرد عادي به محاکمه احضار مي گردد و در مجلس محاکمه، در کنار خصم خود مي نشيند. و اگر مدعي هم رئيس مملکت يا بزرگترين مقامات ارتشي يا هر شخصيت ديگر باشد، بايد به وسيله طرح دعوي در محکمه ادعا کند و نمي تواند با زور شخصي، حق خود را از کسي بگيرد. يا اگر بين ورثه يک نفر، پادشاهي باشد، مثل سائر ورثه ارث مي برد. يا اگر پادشاهي، قاتل باشد، و مقتول فردي از افراد مسلمانان باشد، ورثه مقتول مي توانند او را قصاص نمايند.
يکي از جريانهاي سوئي که عوامل سياسي موجب آن شد اين بود که خالد بن وليد را با اينکه مرتکب قتل مالک بن نويره گرديد و با زوجه او به زور در عدّه هم بستر گشت از قصاص و حد شرعي معاف نمودند، و به حق ورثه او ترتيب اثر ندادند.
و همچنين از مطاعن مهم يکي اين بود که عثمان نيز عبيدالله بن عمر قاتل هرمزان را به ملاحظه اينکه پسر عمر بن الخطاب است، از قصاص معاف کرد و نه ابوبکر و نه عثمان، به اعتراض صحابه در اين قانون شکني، اعتنا ننمودند.
اين اعمال و اينگونه سوء استفاده ها از مقام، مخالف روح مساوات اسلام است.
امير المؤمنين عليه السلام در وصيت خود، در هنگامي که از ابن ملجم ضربت خورده بود، به بني عبدالمطلب سفارش فرمود:
يابني عبدالمطلب لا ألفينکم تخوضون دماء المسلمين خوضاً، تقولون: قتل أمير المؤمنين، ألا لا تقتلن بي الا قاتلي [2] : اي فرزندان عبدالمطلب، نيابم شما را که به اسم خون خواهي از من خون مسلمانان را بريزيد و بگوئيد اميرالمؤمنين کشته شده است، و او يک فرد عادي نيست آگاه باشيد که البته براي قتل من، غير از قاتل مرا نکشيد.
مي گويند يک روز عمر از صحابه پرسيد: چه مي گوئيد اگر اميرالمؤمنين مقصودش خودش بود مردي را ببيند که زنا مي کند؟.
علي عليه السلام فرمود: بايد چهار نفر شاهد بياورد و الاّ مانند سائر مسلمانان حدّ قذف، بر او جاري مي شود. [3] .
اسلام، حق غائب و سفيه و مجنون و بلکه جنين را برابر يک فرد کامل، حفظ فرموده است.
در نماز جماعت که در شبانه روز، پنج مرتبه تشکيل مي شود، اين مساوات، در ضمن پرستش خدا جلوه مي کند. صف اول به افراد يا طبقاتي اختصاص ندارد، هر کس زودتر حضور يابد، در صف مقدم قرار مي گيرد. گاهي سرباز يا سياه پوست، در صف اول، و فرمانده لشکر و يا سفيد پوست در صف آخر، پشت سر همه مي ايستد.
در مسجد اسلام نيز نا برابري نيست، و مکان و اطاق درجه يک و دو وجود ندارد، و هر کس در هر مکاني از مسجد نشست، احدي نمي تواند او را از آن مکان بردارد.
در حج که يکي از بزرگترين فرائض و شعائر اسلام است، جلوه اين مساوات، بسيار چشمگير و حساس است. آنجا ديگر تمام امتيازات از بين مي رود و مکتب بي امتيازي و برابري و مساوات باز مي شود.
در طواف و سعي و وقوف عرفات و مشعر و اعمال مني، هيچ اثر و خبري از امتيازات، و تشريفات پوچ و مقامات و مشاغل نيست. هر فرد است و خودش و گوشت و پوست و استخوانش، و ارزش واقعي انساني اش که خدا از آن آگاه است هيچ رابطه اي غير از رابطه اخوت اسلامي و پرستش خدا نيست، همه به هم کمک مي دهند و به هم تواضع مي نمايند و در سلام به يکديگر پيشي مي گيرند.
اين اجتماعي است که محبوب خدا است والگوي يک اجتماع فاضل و انساني است. کساني که در اين اجتماع شرکت مي کنند، بايد پس از بازگشت، آن برنامه را در اجتماع شهر و کشور و منطقه خود ادامه دهند و اجتماع خود را بر اين اساس و مشابه آن اجتماع روحاني بسازند.
در آغاز اسلام که هنوز مردم به مساوات اسلام آشنائي نداشته و شکستن طلسم آن عادات ناروا و نشستن با فقرا و زيردستان برايشان کاري دشوار بود، گروهي مانند عيينة بن حصين و اقرع بن حابس از کساني که در رديف سران آنان شمرده مي شدند به پيغمبر صلي الله عليه و آله پيشنهاد کردند که: به آن حضرت، در صدر مجلس بنشين آن کاري که پيغمبر تا زنده بود از آن ابا داشت و سلمان و ابوذر و صهيب و عمار و خبّاب و هم قطارانش از فقراء مؤمنين را که لباسهاي پشمي پوشيده بودند از خود دور کند تا ما باتو بنشينيم و از تو فرا بگيريم که مانعي از آنکه به محضر شما حاضر نشويم غير از اين افراد نيست!.
وقتي که اين پيشنهاد را که مخالف روح دعوت اسلام بود عرضه داشتند، خداي متعال اين آيه را نازل فرمود:
واصبر نفسک مع الذين يدعون ربهم بالغداة والعشي يريدون وجهه، ولا تعد عيناک عنهم تريد زينة الحياة الدنيا، ولا تطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا واتبع هواه وکان أمره فرطاً [4] : و شکيبا بدار خود را با آنانکه پروردگارشان را در بامداد و شبانگاه مي خوانند و رضاي او را مي خواهند و چشمانت را از آنها بر مدار، در حالي که زينت زندگي دنيا را بخواهي، و از کسي پيروي مکن که دلش را از ياد خودمان غافل کرديم و پيروي هواي خود را کرد و کارش تباه گرديد.
وقتي اين آيه نازل شد، پيغمبر اکرم برخاست و به طلب ياران پشمينه پوش خود آمد، آنان را در آخر مسجد يافت که به ياد خدا مشغول بودند، پيغمبر فرمود:
الحمد لله الذي لم يمتني حتي أمرني أن أصبر نفسي مع رجال من امتي، معکم المحيا ومعکم الممات [5] : حمد خداي راست، که مرا از اين دنيا نبرد تا امر فرمود که با مرداني از امتم، خود را شکيبا بدارم، با شما زندگي و با شما مرگ است.
در سفينة البحار ذيل لغت فقر، روايت کرده است:
مردي توانگر که جامه اي پاکيزه در بر داشت به محضر رسول خدا صلي الله عليه و آله شرفياب شد، و نزد آن حضرت نشست مرد فقيري که جامه اي چرکين داشت نيز آمد و در کنار توانگر نشست، توانگر لباس خود را برگرفت، پيامبر عزيز اسلام به او فرمود: بيم کردي از فقر او چيزي به تو برسد؟
عرض کرد: نه.
فرمود: پس ترسيدي که لباس تو را چرکين سازد؟
عرض کرد: نه.
فرمود: پس چه تو را بر آن داشت که اينگونه رفتار کردي؟
عرض کرد: اي پيغمبر خدا، مرا قريني شيطاني است که هر کار زشتي را براي من زينت مي دهد و هر کار نيک را ناستوده و قبيح جلوه مي دهد من نصف مال خود را براي اين شخص قرار دادم.
رسول خدا به فقير فرمود: آيا مي پذيري؟.
عرض کرد: نه.
توانگر پرسيد: چرا؟.
فقير گفت: مي ترسم که بر من داخل شود آنچه بر تو داخل گرديده است.
يکي از نشانه هاي اينگونه مساوات و تساوي همگان در برابر قانون، قانون امر به معروف و نهي از منکر است. به موجب اين قانون، هر فردي نه فقط حق دارد ديگري را ـ هر کس و صاحب هر مقام و رتبه اي که باشد ـ با شرايط مقرر، امر به معروف و نهي از منکر نمايد، بلکه اين کار بر او واجب است.
قرآن مجيد مي فرمايد:
والمؤمنون والمؤمنات بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف وينهون عن المنکر [6] : مردان مؤمن و بانوان مؤمنه همه يار و دوستدار يکديگرند. امر به معروف مي نمايند و نهي از منکر مي کنند.
و به قدري اين حق نظارت همگان بر اجراي قوانين و امر به معروف و نهي از منکر، اهميّت و فضيلت دارد که اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد:
وما أعمال البر کلها والجهاد في سبيل الله عند الامر بالمعروف والنهي عن المنکر الاّ کنفثة في بحر لجي [7] : تمام کارهاي نيک و حتي جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهي از منکر مانند قطره اي از آب دهن در برابر دريائي مواج مي باشد.
مختصر سخن اين است اسلام يگانه ديني است که مساوات صحيح را در جهان برقرار کرد و افرادي مؤمن به اين مساوات را در تمام اعصار و ادوار، در مکتب تربيتي خود پرورش داد و شخص رسول خدا صلي الله عليه و آله اولين کسي بود که بيش از همگان، اصول مساوات را در غزوات و مناسبات ديگر رعايت مي فرمود.
يکي از علل مهم پيشرفت و پيروزي مسلمانان در صدر اسلام که ملل بزرگي مثل ايران و روم را فتح کردند، همين مساوات اسلامي بود که کشورها و ملتهاي آن زمان، هرگز تصور آن را هم نمي کردند.
اين مساوات، ملتهائي را که گرفتار آن نا برابريها بودند و از کرامت انساني در آنها خبري نبود، چنان شيفته اسلام کرده بود که به هر کجا سپاه اسلام روي مي آورد، پيش از فتح نظامي، دلهاي مردم فتح شده بود و مردم، نويد انقلاب آزادي بخش اسلام را انتظار مي کشيدند و در جنگ با سپاه مسلمانان، از دل و از روي ايمان، جنگ نمي کرند.
ايراني، اين جنگ را جنگ با قيصر و سپاه بيگانه نمي ديد، جنگ با آزادي خودش و با اعلان ارزش انساني خود مي ديد.
اگر اسلام فاتح نمي شد همان رسوم و همان نابرابريها و همان بي احترامي ها به حقوق انساني ادامه مي يافت. تمام آن تبعيضات و أن کاخ تيسفون و آن تجملات، که چشم بشر را خيره مي کرد، روز افزون مي شد، هر ملت هوشياري آنگاه که صداي الغاي اين برنامه ها را به گوش دل بشنود، از اعلان مساوات در بين ملّت، استقبال خواهد کرد. اگر او را به زور، به ميدان جنگ ببرند، نمي تواند آنگونه بجنگد که طرف مقابل را شکست بدهد، چون شکست طرف مقابل، شکست واقعي خود او است.
البته علل ديگري نيز در بين بود، ولي به نظر ما علت عمده پيروزي مسلمانان در صدر اسلام: قوّت تعاليم توحيدي اسلام و تأثير تربيت رسول خدا صلي الله عليه و آله و نفوذ قرآن در قلوب و توجه گروه هاي بسيار ي از کشورهاي فتح شده به اصول عالي و هدفهاي مقدس اسلام بود که در اينجا نمي خواهم اين موضوع را به تفصيل مطرح کنم.
اجمالاً مسأله مساوات اسلام، فوق العاده دلربا و جالب و جاذب بوده و بر تجلي جمال اسلام نيز افزوده است. ريشه اين مساوات، از توحيد اسلام آب مي خورد و اين مساوات يکي از ميوه هاي لذيذ و شيرين درخت توحيد است.
نظام امامت که يگانه نظام و رژيم الهي است، اين مساوات را اجراء مي نمايد و از تقدّم و تاخرهاي بيجا و تبعيضات ظالمانه جلوگيري مي کند، و به همه به يک چشم مي نگرد.
چنانکه برنامه آن در عصر رسول خدا صلي الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام به دنيا عرضه شد و حدود و کيفرها به طور مساوي اجرا مي گرديد و در قضاياي متعدد مثل قضيه فاطمه مخزوميه همه دانستند که تبعيض در اجراي حدود امکان پذير نيست، و حدود شرعي و قوانين عليه هر کس و هر مقام که باشد، بدون هيچ گونه استثنائي اجراء مي شود.
چنانکه در عصر اميرالمؤمنين عليه السلام در موارد متعدد مانند شرب خمر نجاشي شاعر در ماه مبارک رمضان نيز اين برنامه معلوم گرديد که حدود و تعزيرات اجرا مي شود، اگر چه در حق يک نفر شاعر مذهبي باشد که شعر و زبانش براي تحريک و تهييج مردم به جهاد و مبارزه با دشمن، کار هزارها سرباز را بنمايد، نه شفاعتي پذيرفته مي شود و نه جاه و اعتبار ظاهري افراد اثري دارد.
نظام امامت و مساوات اسلامي در زمان ظهور حضرت ولي امر، صاحب الزمان ـ أرواحنا فداه ـ و توسط آن حضرت، در روي کره زمين و در بين تمام ملل و اقوام و نژادها و مرد و زن و کوچک و بزرگ، استقرار مي يابد و ظهور آن حضرت که ظهور مطلق و تمام عيار اسلام است، ظهور مساوات جهاني اسلام نيز خواهد بود.
عقيده به حکومت مهدي عليه السلام يعني عقيده به مساوات و برابري انساني و اسلامي، که معتقد به مساوات بايد آن را در ايام غيبت ايشان در هر سطحي که ممکن است اجرا کند در خانواده، در کوي و محله، در شهر و مملکت، در مطب دکتر، در دکان نانوائي و گوشت فروشي، در مسجد و اداره، در خريد و فروش [8] ، در محل کار و پيشه، همه جا و همه جا، حتي در سلام و تواضع، مساوات اسلامي و ترک تبعيض را بايد اجرا نمايد.
معتقد به ظهور مساوات اسلام و ظهور مجري واقعي آن حضرت مهدي عليه السلام، از نابرابريها رنج مي برد و از تبعيضات متنفر است و با واگذاردن کارها به نا اهلان که يک تبعيض بسيار خطرناک است، تا مي تواند مبارزه مي نمايد. [9] .
پس طبع اين عقيده اقتضا دارد که معتقدين به ظهور امام عليه السلام مراعات مساوات اسلامي را در بين خود و ديگران بنمايند و معتقد به اين ظهور، مساوات خواه باشد.
اگر ما ببينيم در بين مللي که به اسلام معتقد نيستند و ديني هم که دارند آنها را به مساوات نمي خواند در بعض زمينه ها و در بعضي موارد، رعايت مساوات مي شود هر چند در موارد مهم، مساوات و حقوق، فقط از جانب آنها مورد حمله و تجاوز است و ما فاقد آن هستيم، بايد علت آن را جستجو کنيم و ببينيم چرا عمل ما عقيده ما را تأييد نمي کند و چرا به لوازم نظام امامت که هم اکنون برقرار است، ملتزم نمي باشيم؟
شيعه که معتقد به اين نظام و آن ظهور کلي است، بايد اجتماعش نمونه و معرّف مساوات اسلامي باشد و نظامي که رهبري آن با حضرت بقية الله ـ أرواحنا فداه ـ است را به مساواتش، به عدالتش، به فضيلتش، به دنيا نشان دهد. زيرا که دين يک وظيفه، يک تعهد و يک مسؤوليت بزرگ است و اعتقاد به ظهور مساوات اسلامي و ظهور صحاب الزمان عليه السلام بدون انجام عملي آن و بدون مساوات خواهي عملي، وفاء به اين تعهد و عمل به اين وظيفه و توجه به اين مسؤوليت نمي باشد.
پاورقي
[1] سوره حجرات، آيه13.
[2] نهج البلاغه صبحي الصالح، نامه شماره47.
[3] کتاب حقوق الانسان صفحه27 ـ شايد عمر مي خواست با اين پرسش، از اصحاب اختيار بگيرد و به اسم اجماع، يک قدرت فوق العاده اي که همه از او بيمناک شوند به دست آورد، اما علي عليه السلام در اين موقع حساس، مانع از ظهور اين بدعت شد و اعلام کرد که حکام و امراء، اين اختيار را ندارند و عمر هم نتوانست چيزي بگويد.
[4] سوره کهف، آيه28.
[5] تفسير مجمع البيان، جلد4، چاپ بيروت، صفحه149.
[6] سوره توبه، آيه70.
[7] نهج البلاغه، حکمت374.
[8] يکي از دستورات اسلام که از آن مي توان، دستورات مهمتر و کلي تر آن را در مورد مساوات به دست آورد، اين است که فروشنده بين مشتريان فرق نگذارد که به يک نفر جنس را ارزانتر بفروشد و به ديگري به قيمت متعارف بدهد، مگر آنکه خديدار، اهل تقوا باشد. در اين صورت هم، مستحب است که خريدار اين تبعيض را قبول نکند.
[9] يکي از علائم ظهور، تضييع است که در احاديث به واگذاري کارها به نا اهلان تفسير شده است.