بازگشت

پاسخ هاي محکم اهل سنت به ترديد کنندگان در عقيده به مهدي


با گذشت زمان، عقيده به حضرت مهدي (عليه السلام) از عقائد ثابت اسلامي شد که علماي اهل سنت و عموم آن مردم براين عقيده چنان هماهنگي و توافق يافتند که اگر مخالفي پيدا مي شد و آنرا انکار مي کرد و يا در آن ترديد و شبهه ايجاد مي کرد، دانشمندان و محققان با او به مخالت برخاسته و پاسخگوي وي بودند، زيرا آن شخص به حقيقت، در يکي از عقائد مسلم اسلام که روايات آن در حد تواتر از رسول صلي الله عليه و آله رسيده و ثابت شده است، ترديد کرده بود.

اينک دو نمونه از کساني که در اين عقيده ترديد نموده و دانشمندان اهل سنت به آنان پاسخ داده اند:

نخست: ابن خلدون، از دانشمندان قرن هشتم و صاحب تاريخ معروف در مقدمه تاريخ خود (چاپ، داراحياء التراث العربي) ص 311 مي گويد:

«بدان که بين همه مسلمانان مشهور است که با گذشت روزگاران ناگزير در آخر زمان مردي از اهل بيت ظهور مي کند که دين را ياري و عدالت را آشکار مي سازند و مسلمانان از او پيروي مي کنند وي بر ممالک اسلامي استيلا مي يابد و مهدي ناميده مي شود و خروج دجال و حوادث پس از او که از نشانه هاي مسلم قيامت است بعد از ظهور وي اتفاق مي افتد و عيسي بعد از فرود مي آيد و دجال را مي کشد و يا همزمان با ظهور مهدي فرود مي آيد و او را در کشتن دجال ياري مي نمايد و در نماز به مهدي اقتدا مي کند.» [1] .

آنگاه ابن خلدون بيست و هفت روايت را که درباره مهدي (عليه السلام) آمده است مورد بررسي قرار مي دهد و در مورد برخي از روايان آن انتقاد مي کند و در پايان مناقشات خود، اين عبارت را مي آورد.

«اين است همه رواياتي که راويان در شأن مهدي (عليه السلام) و ظهور وي در آخر زمان آورده اند، و چنانکه ملاحظه نمودي بجز اندکي، بقيه خالي از نقد و انتقاد نيست» [2] .



[ صفحه 394]



سپس برخي از آراء اهل تصوف را درباره مهدي منتظر مورد نقد و بررسي قرار داده و آنگاه بحث خود را با اين گفتار پايان مي دهد.

«و حقيقتي که شايان ذکر است اينکه هيچ دعوتي نسبت به دين و حکومت کامل نمي شود مگر با وجود قدرت و حمايت قبيله اي که از آن پشتيباني و دفاع کنند تا آنکه امر خدا در آن آشکار گردد. و اين مطلب را قبلا بيان کرديم و با براهين قطعي نشان داديم که همبستگي شديد فاطمي ها و حتي قريش در سراسر جهان بکلي متلاشي شد و ملت هاي ديگري پيدا شدند که تعصبي بالاتر از تعصب قريش داشتند مگر گروهي از طالبيان از جمله بني حسن و بني حسين و بني جعفر که در سرزمين حجاز در مکه و ينبع در مدينه باقي ماند و در آن شهرها پراکنده اند و بر آن نقاط غالب هستند، آنها دسته هايي هستند که از لحاظ وطن و حکومت و رأي و عقيده بصورت متفرق و پراکنده بسر مي برند و شمار آنان به هزاران تن مي رسد. بنابراين چنانچه ظهور اين مهدي صحيح باشد دليلي برظهور و دعوت او وجود ندارد مگر آنکه از ايشان باشد و خداوند دلهاي آنان را در پيروي از وي بيکديگر الفت و پيوند دهد تا با قدرت تمام و حمايت کامل به ابراز دعوت خود بپردازد و مردم را به پذيرفتن آن وادار سازد اما به غير اين روش، مانند اينکه فردي فاطمي در گوشه اي از جهان بدون حمايت و پشتيباني (فاطمي ها) و بدون قوت و قدرت و صرفا به خاطر انتساب به اهل بيت دست به چنين دعوتي بزند، نمي تواند موفق باشد» [3] .

با اينکه ابن خلدون اعتقاد به حضرت مهدي (عليه السلام) را بطور قطع رد نکرده اما آنرا بعيد دانسته و در تعدادي از روايات آن مناقشه مي کند، دانشمندان نظرات وي را در اين مورد و نسبت به يک عقيده اسلامي که روايات مربوط به آن مستفيض و متواتر است، ناروا و انحرافي دانسته اند و او را بدينگونه مورد سرزنش قرار داده اند که او مورخ است و تخصصي در روايت ندارد تا شايستگي اين را داشته باشد که آن را مورد جرح و تعديل و اجتهاد قرار دهد، بزرگترين نقدي که در پاسخ او ديده ام کتاب «الوهم المکنون من کلام ابن خلدون» از دانشمندان محدث احمد بن صديق مغربي است با بيش از يکصد و پنجاه صفحه که مؤ لف مقدمه اي مفصل بر آن نوشته و نظريات راويان حديث را که در صحت و تواتر روايات مربوط به حضرت مهدي است در ضمن مقدمه آورده و سپس ‍ اشکالاتي که بوسيله ابن خلدون به



[ صفحه 395]



سندهاي بيست و هشت روايتي را که او ذکر کرده است يک به يک مورد نقد و پاسخگوئي قرار داده و آنها را بي اساس و ضعيف دانسته آنگاه روايات مربوط به حضرت مهدي (ع) را تا يکصد روايت کامل کرده است.

اما نمونه دوم: کتاب «لامهدي ينتظر بعد



[ صفحه 396]



الرسول خيرالبشر» (بعد از پيامبر(ص) مهدي اي نيست که انتظارش رود) است که توسط شيخ عبدالله محمود رئيس دادگاه هاي شرع امارات قطر بدنبال حرکت محمد عبدالله قرشي مدعي مهدويت در مسجدالحرام، تأليف و منتشر شد. و عده اي از علماي حجاز با وي مخالفت کردند و بر رد او پاسخ نوشتند، از آن جمله دانشمند محدث استاد عبدالمحسن عباد استاد دانشگاه اسلامي مدينه منوره که پاسخ وي را بصورت پژوهشي کامل تحت عنوان «الرد علي من کذب بالاحاديث الصحيحة الوارده في المهدي» در بيش از پنجاه صفحه در مجله «الجامعة الاسلامية» شماره 45 محرم 1400 ه منتشر ساخت و در مقدمه اين بحث در همان مجله چنين گفته است:

«بدنبال وقوع اين حادثه که دل هر مسلماني را مي آزارد (...) بعضي پرسش ها درباره ظهور مهدي (ع) در آخرالزمان مطرح گرديد و آيا چه مقدار از روايات نبوي در اين مورد صحيح است؟ از اين رو برخي از دانشمندان در راديو و روزنامه ها صحت بسياري از رواياتي را که در اين باره از پيامبر(ص) رسيده است توضيح دادند، از آن جمله شيخ عبدالعزيز بن عبدالله بن باز رئيس اداره پژوهش هاي علمي و تبليغ و ارشاد بود که با روشنگري از طريق رسانه هاي گروهي، راديو و بعضي روزنامه ها ثابت بودن آن را بوسيله روايات مستفيض و صحيح که از ناحيه رسول اکرم (ص) رسيده است بيان کرد و بي حرمتي و تجاوز احمقانه آن گروه منحرف نسبت به بيت الحرام را، تقبيح کرد. و ديگر شيخ عبدالعزيز بن صالح، پيشوا و خطيب مسجد پيامبر(ص) مي باشد که در يکي از خطبه هاي نماز جمعه، تجاوز اين گروه خاطي و ستمگر را به زشتي و بدي ياد کرد و خاطرنشان ساخت که آنها و کساني که او را مهدي پنداتند در يک سو و آن مهدي که در روايات ذکر شده است در طريقي ديگر است و با يکديگر متفاوت است، (ميان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمين تا آسمان است).

«و در مقابل آن شيخ عبدالله بن زيد محمود رئيس دادگاه هاي شرع دولت قطر است که به تقليد پاره اي از نويسندگان قرن چهاردهم که هيچگونه شناخت و تخصصي درباره روايت نبوي و صحيح و سقيم آن نداشتند، دست به انتشار جزوه اي بنام «لا مهدي ينتظر بعد الرسول خير البشر» زد و در آن با تکيه به شبهه هاي عقلي، تمام رواياتي را که درباره مهدي (ع) آمده تکذيب کرد و همان حرف هايي را زد که آنها گفته بودند باينکه اين روايات خرافه است و...

و من مصلحت ديدم که اين چند سطر را نگاشته و خطاها و خيال بافي هاي نويسنده اين جزوه را برملا سازم و توضيح دهم که عقيده به ظهور مهدي (ع) در آخرالزمان بر اساس روايات صحيحه بوده و علماي اهل سنت و روايت در گذشته و حال به استثناي اندکي بر آن اتفاق نظر دارند.

بجاست که در اينجا اشاره کنم که من سابقا پژوهشي تحت عنوان «عقيده اهل السنه و الأثر في المهدي المنتظر» نگاشتم و در مجله «الجمامعة الاسلامية» شماره 3 سال اول، ذي قعده 1388 در مدينه منوره چاپ و منتشر گرديد که اين مقاله مشتمل بر ده قسمت بدين ترتيب است:

1 اسامي صحابه اي که روايات مربوط به حضرت مهدي (ع) را از پيامبر(ص) روايت کرده اند.

2 اسامي پيشوايان اهل سنت که روايات و أخبار وارده درباره آن حضرت را در کتاب هاي خود آورده اند.

3 دانشمنداني که درباره حضرت مهدي (ع) تأليف جداگانه اي دارند.

4 دانشمنداني که حکم به تواتر مربوط به حضرت نموده اند و نقل کلام آنان.

5 بيان برخي از رواياتي که درباره مهدي (ع) در صحيح بخاري و مسلم آمده است.

6 بيان پاره اي از رواياتي که درباره حضرت مهدي (ع) در غير دو کتاب ياد شده آمده است همراه با ذکر سندهاي بعضي از آنها.

7 بعضي از دانشمنداني که به روايات مربوط به آن حضرت اعتراض ‍ کرده اند.

8 کساني که روايات مربوط به آن حضرت را انکار و يا در آن ترديد نموده اند همراه با بيان مختصري از گفته آنان.

9 بيان مطالبي که تصور مي شود با روايت مربوط به مهدي (ع) تعارض دارد و پاسخ آنها.

10 پايان گفتار ما درباره اينکه اعتقاد به ظهور حضرت مهدي (ع) در آخر زمان ناشي از ايمان به غيب است و اعتقاد اهل سنت به مهدي (ع) ارتباطي به عقيده شيعه ندارد.»



[ صفحه 397]



در حقيقت نقد و بررسي ابن صديق مغربي در پاسخ ابن خلدون و دو نقد ياد شده از شيخ عباد، از غني ترين پژوهش هاي روائي و اعتقادي اهل سنت درباره مهدي منتظر(ع) است.

من مايل بودم بعضي از قسمت هاي آن را نقل کنم هر چند آوردن آراء دانشمندان ديگر، از کتاب «الامام المهدي عند اهل السنه» سودمندتر است اين کتاب اخيرا از سوي «کتابخانه اميرالمؤ منين (ع») در اصفهان چاپ و منتشر گرديده است و حاوي فصل هايي از کتب احاديث و رساله هاي جداگانه و پژوهشهايي پيرامون مهدي (ع) بوده، که به قلم بيش از پنجاه تن از دانشمندان و پيشوايان اهل سنت مي باشد و کتابخانه ياد شده وعده داده است ساير منابع خطي را در مجلدي ديگر منتشر سازد.


پاورقي

[1] مقدمه ابن خلدون ص 311.

[2] مقدمه ابن خلدون ص 322.

[3] مقدمه ابن خلدون ص 327.