بازگشت

سخنان امامان درباره حضرت مهدي


نکته قابل توجه در اين زمينه اين است که ما امامان (ع) را پيشگامان و بيان کنندگان عواطف و اشتياق خود نسبت به حضرت مهدي (ع) مي يابيم، آنان با ايمان به وعده پيامبر و قبل از ولادت مهدي (ع) نسبت به فرزند موعود خود و آنچه در آينده بدست او انجام خواهد گرفت پيشاپيش آگاهي داشتند. و اينک ما به ذکر سخناني از امير مؤ منان و امام صادق عليهماالسلام بسنده مي کنيم.

حضرت علي (ع) فرمود:

«هان بدانيد که مثل اهل بيت محمد صلي اللّه عليه و آله بسان ستارگان آسمان است که هرگاه ستاره اي غروب کند ستاره اي ديگر طلوع مي کند. گوئيا مي بينم نعمت هاي الهي در پرتو خاندان پيامبر (ص) بر شما تمام شده و شما به آرزوهاي خود دست يافته ايد [1] .

«به اهل بيت پيامبر خود بنگريد، اگر سکوت کردند شما هم سکوت کنيد و اگر از شما ياري خواستند ياريشان کنيد که خداوند ناگاه به واسطه مردي از ما اهل بيت (ع) فرج و گشايشي بوجود مي آورد. پدرم به قربان فرزند بهترين کنيزان که جز شمشير به آنها (دشمنان) چيزي عطا نکند و به کشتار و نابودي آنان پردازد و هشت ماه سلاح بر دوش (مبارزه مي کند) تا جائيکه قريش گويند اگر اين شخص از فرزندان فاطمه مي بود به ما رحم مي کرد.

هدايت الهي را بر خواسته هاي نفساني خود حاکم مي گرداند، آنگاه که ديگران هواي نفس خود را بر هدايت الهي ترجيح مي دهند و قرآن را ملاک و معيار انديشه و عمل قرار مي دهد، آنجا که ديگران قرآن را به رأي و نظر خويش تفسير مي کنند. زمين پاره هاي دل خود (معادن و ذخائر) را براي او خارج مي سازد و کليدهايش را تسليم او مي نمايد. آنگاه وي شيوه عدالت و راه و رسم پيامبر را به شما نشان خواهد داد و کتاب و سنت را که پيش از او متروک و فراموش گرديده زنده خواهد کرد» [2] .

«زره حکمت بر تن نموده و آن را با رسم و آئين تمام و با توجه و آگاهي و جديت فرا گرفته است چرا که حکمت گمشده اوست و او جوياي آن، و مورد نياز است و او خواهان آن و



[ صفحه 382]



هنگاميکه اسلام غريب مي گردد و همچون شتري که از خستگي راه به زانو درآمده و گردن خود را به زمين مي گذارد، او از ديده ها پنهان مي گردد، وي حجت باقي مانده اي است از حجت هاي خداوند و جانشيني است از جانشينان پيامبران» [3] .

از سدير صيرفي نقل شده که گفت: من و مفضل بن عمر و ابو بصيروابان بن تغلب حضور امام صادق (ع) رسيديم، ديديم آن حضرت با جامه خيبري طوقدار و بدون يقه و آستين کوتاه بر روي خاک نشسته و با حالتي پريشان و دلي سوزان مي گريد، غم و اندوه در چهره اش نمايان و دگرگوني در سيمايش هويدا و اشک در ديدگان مبارکش حلقه زده و مي گويد: اي سرور من، غيبت تو، خواب را از من ربوده و بستر زمين را بر من تنگ نموده و آرامش قلبم را از بين برده است. سرور من! غيبت تو گرفتاري و مصيبت مرا به مصائب أبدي پيوند زده که از دست دادن يکي پس از ديگري موجب نابودي جمع و تعداد ما مي گردد، احساس نمي کنم اشکهاي چشم خشک شود و ناله سينه ام فرو نشيند و آرام گيرد...

سدير گفت: با مشاهده اين حالت هولناک و حادثه ناگوار عقل از سرمان پريد و قلبمان بيقرار و پريشان شد و گمان برديم که آن حالت، نشانه ناخوشي و بلاي خطرناکي است و يا آفتي از روزگار به او رسيده است، عرض کرديم: اي فرزند بهترين خلق خدا، خداوند ديدگان شما را هرگز اشکبار نگرداند به خاطر کدام حادثه اينگونه گريان هستيد و چه پيش آمدي شما را بدين ماتم نشانده است.

سدير مي گويد: آنگاه امام (ع) آهي دردناک از سينه برآورد بگونه ايکه نشانگر شدت خوف و ترس وي بود، و فرمود:

«واي بر شما، صبح امروز در کتاب جعفر ديدم و آن کتابي است مشتمل بر آگاهي به مرگها و بلاها و مصيبت ها و دانش گذشته و آينده تا روز قيامت و خداوند اين کتاب را به محمد (ص) و امامان (ع) بعد از او اختصاص داده است، در اين کتاب درباره ولادت قائم ما اهل بيت و غيبت او و طولاني شدن آن و طول عمر وي و گرفتاري مؤ منان در آن زمان و پيدايش شک و ترديد در دلهايشان از طولاني شدن غيبت قائم و برگشتن بيشتر آنان از دين و



[ صفحه 383]



دست کشيدن از ديانت اسلام که خداوند سبحان مي فرمايد: «ما مقدرات و نتيجه کردار نيک و بد هر انساني را به گردنش ‍ افکنديم» مطالعه مي کردم که دلم سوخت و غم و اندوه بر من چيره شد.»

عرض کرديم: اي فرزند رسول خدا! لطفا شمّه اي از آنچه که مي دانيد ما را آگاه فرمائيد، فرمود: خداوند در مورد قائم ما سه امر را که درباره سه تن از پيامبران به اجرا درآورده عملي سازد ولادت او را همچون ولادت موسي (ع) پنهان قرار داده و غيبت او را چون غيبت عيسي (ع) و طول عمر وي را چون طول عمر نوح (ع) مقدر فرموده است و بعد از آن عمر بنده شايسته خود يعني خضر (ع) را دليل بر عمر او قرار داده است.

عرض کردم: اي فرزند رسول خدا (ص) اين مطالب را براي ما شرح دهيد. فرمود: اما ولادت موسي، وقتي فرعون پي برد که نابودي فرمانروائي او بدست حضرت موسي (ع) خواهد بود، پيشگويان را احضار کرد و آنها فرعون را بر نسب و نژاد حضرت راهنمائي کردند و گفتند: او از نسل بني اسرائيل است، فرعون به مأموران خود دستور داد همچنان شکم زنان باردار بني اسرائيل را بشکافند (تا مانع تولد وي گردند) تا آنکه بيست و چند هزار نوزاد را بدين سان سر بريدند ولي از آنجا که خداوند اراده حفظ او را داشت نتوانستند به وي دست يابند و او را بکشند.

همچنين بني اميه و بني عباس وقتي فهميدند زوال حکومت و نابودي فرمانروايان و جباران آنها بدست حضرت قائم (ع) است به دشمني با ما برخاستند و به روي اهل بيت رسول اللّه (ص) شمشير کشيدند و به اميد دستيابي بر کشتن قائم (ع) کمر به نابودي ذريه پيامبر بستند. ولي خداوند سبحان اجازه نداد که امر وي بر ظالمي آشکار مي شود تا آنکه نور خود را کامل گرداند هر چند بر مشرکان ناگوار آيد.

اما ماجراي غيبت عيسي (ع)، يهود و نصاري جملگي برآنند که وي کشته شده اما خداوند آنان را در قرآن تکذيب نموده آنجا که مي فرمايد:

«آنها نه او را کشتند و نه بردار زدند بلکه در اين امر به اشتباه افتادند» [4] .



[ صفحه 384]



«غيبت قائم (ع) نيز بدينگونه است زيرا امت اسلام به سبب طولاني شدن غيبت، آن را انکار مي نمايند...

و اينک داستان طولاني شدن عمر حضرت نوح (ع) وقتي آن حضرت درخواست عذاب از آسمان براي قوم خود کرد خداوند جبرئيل را با هفت هسته خرما نزد وي فرستاد و گفت: اي رسول خدا، خداوند متعال مي فرمايد: اين مردم آفريده ها و بندگان من هستند و من آنها را به وسيله صاعقه آسماني از بين نمي برم مگر بعد از ابلاغ دعوت و اتمام حجت، بنابراين دوباره براي دعوت امت خود برگرد که من به خاطر آن به تو پاداش ‍ مي دهم. اين هسته هاي خرما را غرس نما که پس از روئيدن و رشد کردن و بارور شدن آنها، تو نيز به گشايش و نجات دست خواهي يافت و پيروان مؤ من خود را به اين امر بشارت بده.

وقتي درختان خرما روئيدند و شاخ و برگ برآورده و بارور شدند و پس از زماني طولاني به ميوه نشستند، نوح (ع) از خداوند سبحان درخواست نمود که به وعده خود وفا کند، اما خداوند (بار ديگر) او را مأمور کرد از هسته هاي همان نخل ها بکارد و باز صبر و تلاش پيشه سازد و دليل و حجت را بر قوم خود تمام گرداند. در اين هنگام گروه هايي که به او ايمان آورده بودند از جريان باخبر شدند. در نتيجه سيصد نفر از آنان مرتد شدند و گفتند: اگر ادعا و دعوت نوح حق بود نمي بايست پروردگارش خلف وعده کند.

بدين ترتيب خداوند متعال، تا هفت بار پي در پي او را مأمور کاشتن و بارور ساختن نخل ها نمود و هر بار گروهي از پيروان او از دين برمي گشتند تا آنکه طرفداران او به هفتاد و چند تن رسيدند در اين هنگام به وي وحي فرستاد که: اي نوح اينک ظلمت شب به صبح روشن تبديل گرديد و حق و حقيقت آشکار شد و زلال ايمان از کدورت کفر، با کنار رفتن بلا سرشتان باز شناخته شد...

امام صادق (ع) فرمود: حضرت قائم دوران غيبتش بدين گونه طولاني مي شود تا حق کاملا روشن و صفاي ايمان از تيرگي و ناخالصي پاک و جدا گردد.» [5] .



[ صفحه 385]




پاورقي

[1] نهج البلاغه خطبه 100.

[2] نهج البلاغه خطبه 138.

[3] نهج البلاغه خطبه 182.

[4] نساء 156.

[5] بحار ج 51 ص 219-222.