بازگشت

پيشروي به سوي قدس


بنابه گفته برخي از روايات، حضرت مهدي (ع) سپاهي را براي نبرد با روميان به انطاکيه مي فرستد که در ميان آنان بعضي از ياران امام حضور دارند، سپس صندق مقدس را از غار انطاکيه بيرون مي آورند که در آن نسخه اصلي تورات و انجيل وجود دارد. [1] البته کتاب يوم الخلاص آن را به (بحار ص 284 و منتخب الاثر) نسبت داده است که من آن را در اين دو مأخذ نيافتم... و بنظر مي رسد آشکار شدن اين معجزه براي غربي ها عملي است که نيروهاي آنها را در ساحل انطاکيه آماده کارزار هستند، از مشارکت در نبرد آزاد سازي قدس، باز مي دارد. در روايات آمده است که اين نيروها در پي نداي آسماني در ماه رمضان، در آن منطقه فرود مي آيند و خداوند اصحاب کهف را بعنوان معجزه براي آنان آشکار مي سازد، از اميرمؤ منان (ع) منقول است که فرمود:

«روميان بطرف ساحل دريا نزديک غار اصحاب کهف روي مي آورند و خداوند آن جوانان را با سگشان از غار بر مي انگيزد، دو نفر از آنان به نامهاي يمليخا و خملاها هستند که هر دو تسليم اوامر قائم مي باشند.» [2] .

شايد عبارت اخير به اين معنا باشد که ميلخا و خملاها نزد حضرت مدي (ع) آمده و يا با وي بيعت مي نمايند و يا ميراث هايي که اصحاب کهف با خود داشته اند تقديم آن حضرت مي نمايند.

بنابراين امدادهاي غيبي، غربيان را از ورود به جنگ به طرفداري از يهوديان و سفياني و عليه امام (ع) دچار تريد و تأمل مي کند، معجزه اول ظاهر شدن اصحاب کهف و معجزه دوم بيرون آوردن صندوق مقدس و نسخه هايي از تورات و انجيل از غار انطاکيه و استدلال نمودن ياران حضرت با آن مي باشد، از اين رو بنظر مي رسد که بين آنان و حضرت



[ صفحه 334]



مهدي (ع) در انطاکيه درگيري بوجود مي آيد، چنانکه پياده شدن نيروهاي آنان در ساحل ترکيه نه خود ترکيه حاکي از اين است که ترکيه خارج از تحت نفوذ آنهاست چون اين کشور در آن برهه با قيام و انقلاب ملت آن و يا توسط سپاهيان حضرت مهدي (ع) آزاد گشته است اما نيروهاي رومي (غربي) که در رمله ساحل فلسطين پياده مي شود همان نيروهايي هستند که در برخي از روايات شورشيان روم توصيف شده اند و بنظر مي رسد که آنها در نبرد قدس به جانبداري از يهوديان و سفياني شرکت مي کنند.

چنانکه بعضي از روايات بيان مي کند، حضرت مهدي (ع) سپاه خود را براي ورود به نبرد قدس به سوي شام اعزام مي دارد و اين احتمال وجود دارد که آن حضرت شخصا در آن کارزار شرکت نکند بلکه پس از شکست دشمنان خويش، وارد قدس گردد ولي بيشتر روايات حاکي از اين است که امام (ع) به همراه سپاهيان خود رهسپار گشته و در «مرج عذراء» نزديک دمشق اردو مي زند. امام باقر(ع) فرمود:

«آنگاه او (امام) به کوفه مي آيد و تا زماني که خدا بخواهد در آنجا خواهد ماند تا اينکه بر آنجا استيلا يابد سپس او با همراهان خود به مرج عذراء مي آيد و عده زيادي از مردم به آن حضرت مي پيوندند و در اين روز سفياني در وادي رمله بسر مي برد. تا اينکه در روز رستاخيز جابجائي، آنان به يکديگر برخورد مي کنند جمعي از پيروان آل محمد(ص) که با سفياني هستند و گروهي از طرفداران سفياني که در زمره پيروان آل پيامبر خود را جا زده اند بيرون آمده و هر دسته به پرچم و لشکر خود ملحق مي شوند آن روز جابجائي، اميرمؤ منان (ع) فرمود: در آن روز سفياني و هر که با او باشد کشته مي شوند حتي خبر دهنده اي از آنان باقي نمي ماند و در آن روز نااميد و زيانکار کسي است که از غنيمت سفيانيان محروم بماند.» [3] .

اين روايت بر چند نکته دلالت دارد، از آن جمله: حالت عمومي مردم است که پشتيبان امام مهدي (ع) مي باشند زيرا هنگام ورود سپاهيان حضرت به خاک سوريه، بدون هيچ مقاومتي در سي کيلومتري دمشق اردوگاه خود را مستقر مي سازند، تا پايان مطالبي که در اين زمينه جنبش سفياني بيان کرديم.



[ صفحه 335]



نتيجه اوضاع سياسي منطقه، قبل از نبرد قدس که از روايات استفاده مي شود اين است که غربيها از روياروئي با حضرت مهدي (ع) بجهت پيروزيهاي شگفت او و يارانش در يمن و حجاز و عراق و چه بسا پيروزي وي بر آنان در منطقه خليج و به خاطر همسوئي و موج خروشان ملتهاي مسلمان بويژه مسلمانان منطقه به نفع او، در حالتي از نگراني و ترس بسر مي برند و مسلما بوجود آمدن نشانه هاي الهي پيش از ظهور امام (ع) و يا همزمان با آن، داراي تأثير بر ملتهاي غربي نيز خواهد بود که بر آشگفتگي وضع حکومتهاي آنها مي افزايد و آنها به عملي بيش از اعزام نيروهاي خود به ساحل انطاکيه و رمله در فلسطين و يا مصر اقدام ديگري انجام نمي دهند، نقش غربيها در اين نبرد، بطور کلي پشتيباني از هم پيمانان يهودي خود و سفياني مي باشد.

اما وضع يهوديان بسيار وحشتناکتر و پراضطراب است، چرا که سرنوشت جنگ به هستي و موجوديت آنها بستگي دارد از اين رو ترجيح مي دهند که مستقيما با سپاه مهدي (ع) درگير نشوند، بلکه بوسيله خط دفاع عربي به فرماندهي سفياني دست به اين عمل بزنند... و اين يک اصل کلي و سنت خدايي در ميان ملتها و حکومتهاي طغيانگر و عياش مي باشد که پيوسته در پي آن هستند که يک ملت و يا قدرتي نظامي را خريده که به نمايندگي از آنها ستيز نمايد و خودشان پشت سر آنها در خط دوم يا سوم باقي بمانند چنانکه امروز اين معنا را در جهان غرب و يهوديان بطور عموم مشاهده مي کنيم.

اما وضع عمومي مردم در منطقه در راستاي حمايت و پشتيباني از امام (ع) مي باشد. بحدي که اگر حمايت نيرومند قدرت هاي خارجي غربيان و يهود از سفياني و سپاه وي نباشد اين نيروهاي مردمي قادر به براندازي سفياني و الحاق سرزمين شام به حکومت آن حضرت مي باشند. و بعيد نيست همزمان با عقب نشيني سفياني از دمشق به رمله فلسطين که نيروهاي غربي در آن مستقر هستند، نيروهاي نظامي او نيز در برابر پيشروي سپاه حضرت عقب نشيني کنند و سرزمين شام بجز خط مرزي برابر اسرائيل در حالتي از خلاء نظامي و نوعي خلا سياسي قرار داشته باشد.

ابن حماد، در نسخه خطي کتاب خود بيست روايت را تحت عنوان «خروج مهدي از مکه به سوي بيت المقدس» آورده که تعدادي از آنها در منابع ما نيز وجود دارد. از جمله



[ صفحه 336]



ابن زرير غافقي از علي (ع) شنيده است که مي فرمود:

«او با تعداد دوازده هزار تن حداقل و پانزده هزار تن حداکثر، خروج مي کند، ترس و وحشت پيشاپيش او (بدل دشمنان) راه مي يابد. هر دشمني که با وي برخورد کند به فرمان خدا او را از پاي در آورد شعار آنان بميران، بميران مي باشد، و در راه خدا از سرزنش هيچ ملامت گري باک و هراس ندارند در اين وقت هفت لشکر از شام بسوي آنها هجوم آورند که امام (ع) جملگي را شکست داده و آنها را به اسارت خويش در آورد و محبت و نعمت و «قاصه» و «بزاره» آنها به مسلمانان باز گردد و پس ‍ از آنان جز خروج دجال حادثه اي باقي نمي ماند، پرسيديم: قاصه و بزاره چيست؟ فرمود: امام زمان حکومت را بدست مي گيرد بگونه اي که کسي هر چه بخواهد بگويد و از چيزي نهراسد.» [4] .

در همين مأخذه آمده است:

«مهدي مي رود تا در بيت المقدس فرود آيد، خزائن را نزد او مي آورند، عرب و غير عرب و جنگ افروزان و روميان (غربي ها) و ديگران جملگي به طاعت وي در آيند.»

و در جائي ديگر از اين منبع آمده که:

«مهدي گويد پسر عم من (سفياني) را بياوريد تا با او سخن بگويم او را نزد امام مي آروند و با وي صحبت مي کند او تسليم امر امام شده و با وي بيعت مي نمايد، اما همينکه نزد يارانش از قبيله بني کلب بر مي گردد او را از کرده خود پشيمان مي سازند او نزد امام مي آيد تا بيعت خود را پس ‍ بگيرد، حضرت بيعت او را فسخ مي کند، سپس نبرد بين امام و لشکر سفياني با هفت گروه و دسته در مي گيرد و فرمانده هر دسته هاي خواستار بدست گرفتن زمام امور به نفع خود مي باشد. اما امام (ع) آنها را شکست مي دهد.» [5] .

و نيز در همين مصدر آمده است:

«سفياني بيعت خود را از امام (ع) باز پس مي گيرد و امام آن را باطل مي کند، آنگاه او لشکريان خود را براي مبارزه با آن حضرت بسيج مي نمايد که امام (ع) وي را شکست داده و خداوند روميان (غربي ها) را نيز بدست آن بزرگوار شکست خواهند داد.»



[ صفحه 337]



سفياني ملعون پسر عم امام مهدي (ع) است، زيرا اميه و هاشم چنانکه معروف است دو برادر بوده اند، اگر اين روايت صحيح باشد امام (ع) مي خواهد با اين سياست حکيمانه و اخلاق نيکو حتي الامکان او را از گمراهي باز گرداند و يا بر او اتمام حجت بيشتري نمايد گرچه سفياني از تأثير موقت خود از شخصيت حضرت مهدي (ع) بسرعت پشيمان مي شود اما خويشاوندان او از بني کلب و سران هفتگانه ارتش وي که سفياني در حقيقت رهبري همه آنها را بعهده دارد و از سوي ديگر اربابان غربي و يهوديش او را منصرف مي سازد.

در روايت ملاحم و فتن از اميرمؤ منان (ع) در توصيف اين نبرد آمده است که:

«خداوند بر سفياني غضب مي کند و بندگان خدا نيز به سبب خشم الهي بر او خشمگين مي شوند، پرندگان با بالهاي خود و کوهها با صخره ها و فرشتگان با صداهايشان بر آنها صدمه و آسيب مي رسانند و ساعتي نمي گذرد که خداوند تمام يارن سفياني را هلاک مي سازند و جز او (سفياني) کسي از دشمنان در زمين باقي نمي ماند و امام مهدي (ع) وي را دستگير نموده و در زير درختي که شاخه هايش بر درياچه طبريه اشراف دارد، بقتل مي رساند.»

و در روايت الزام الناصب ج 2، ص 104 آمده است که:

«يکي از فرماندهان سپاه مهدي (ع) بنام صياح خود را به سفياني رسانده او را دستگير مي کند و هنگام نماز عشاء او را نزد مهدي (ع) مي آورد حضرت درباره او با ياران خود به مشورت مي پردازد و آنان قتل او را به مصلحت مي دانند، آنگاه او را زير سايه درختي که شاخه هايش آويخته است مانند گوسفندي سر مي برند.» [6] .

علاوه بر آنچه که در روايت قبلي ذکر شد بعضي از روايات اين نبرد را نوعي ديگر از امدادهاي غيبي براي مسلمانان بيان مي کند:

«در آن روز صدايي از آسمان شنيده مي شود و منادي ندا مي کند آگاه باشيد که اولياي خدا، ياران فلان يعني مهدي هستند و شکست و تيره روزي از آن ياران سفياني خواهد بود، سپس آنها بگونه اي کشته مي شوند که غير از شخص فراري و آواره، کسي از آنان باقي نمي ماند.» [7] .



[ صفحه 338]



ظاهرا مراد روايت موجود در منابع شيعه و سني، از نبرد مسلمانان با يهود در آخرالزمان همين نبرد است، هم بدليل وجود شباهت در مضمون و تعبيرات آنها و هم بدليل رواياتي که در تفسير اين آيه از قرآن «بعثنا عليکم عبادا لنا اولي بأس شديد» وارد شده که به امام مهدي (ع) و يارانش تعبير شده است. که قبلا در بخش مربوط به ايران، بيان اين دلائل و غير آنها گذشت.

از مشهورترين روايات آن در منابع اهل بيت سنت، روايتي است که مسلم و احمد و ترمذي آن را از پيامبر(ص) روايت کرده اند که حضرت فرمود:

«قيامت بر پا نمي شوند مگر آن که بين مسلمانان و يهود کارزاري رخ دهد بگونه اي که مسلمانان همه آنها را بهلاکت مي رسانند تا جائيکه اگر شخصي يهودي در پشت صخره و يا درخت پنهان شود آن سنگ و درخت به صدا در آيد و گويد: اي مسلمان! اين يهودي است که در پناه من مخفي شده، او را هلاک کن مگر (درخت) «غرقه» که از درختان يهود است.» [8] .

مشابه اين روايت را مسلم و ترمذي در کتاب فتن و بخاري در کتاب مناقب ص 25 از پيامبر(ص) نقل نموده اند که فرمود:

«يهوديان با شما به ستيز بر مي خيزند اما شما بر آنها مسلط خواهيد شد.»

چه اينکه در متن روايات مربوط به حضرت مهدي (ع) که از طريق شيعه و سني رسيده است، در زمينه بيرون آوردن صندوق مقدس و بخش هايي از کتاب آسماني تورات و استدلال نمودن آن حضرت بوسيله آن بر يهوديان، روايات متعددي وجود دارد... و بنظر مي رسد که اين قضايا پس از پيروزي امام (ع) بر آنها و ورود آن بزرگوار به قدس اتفاق مي افتد...

من در روايات، رقم مشخصي از نيروهايي را که در اين پيکار شرکت دارند، چه نيروهاي مسلماني که همراه مهدي (ع) هستند و يا نيروهاي سفياني و يهودي و غربي، بدست



[ صفحه 339]



نياوردم، البته در برخي روايات تعداد نيروهاي سفياني که در کنار درياچه طبريه پياده مي شوند، يکصد و هفتاد هزار تن آمده است... اما شاخص هايي وجود دارد که نيروهاي طرفين را رقم بسيار بزرگي نشان مي دهد، از جمله در روايت گذشته، امام باقر(ع) فرمود که:

«تعداد بسياري از مردم به وي مي پيوندند.»

ديگر به گفته بيشتر روايات، گستردگي جبهه جنگ است که از طبريه تا قدس ‍ امتداد دارد و بنابر بعضي از آن روايات، مرج عکا و صور و دمشق نيز داخل در اين صحنه نبرد مي باشد.

اما آنچه در بعضي روايات بدان اشاره شده اينکه، شماره سپاهيان حضرت مهدي (ع) را چند ده هزار آورده است و آن لشکري است که حضرت آن را از مکه با آن سامان اعزام مي دارد، اما برخي از راويان حديث، بين اين سپاه و سپاهي که امام (ع) از عراق به سوي قدس روانه مي کند، اشتباه نموده اند در حاليکه فرمانده اين لشکر شعيب بن صالح است که همان فرمانده نيروهاي ايراني است و رقم نيروهاي اين لشکر از مرز يک ميليون سرباز فراتر مي رود، چرا که اين سپاه متشکل از نيروهاي ايراني و يمني و عراقي و غير آنان از ساير ممالک اسلامي است، بعلاوه شماري نيز از سرزمين شام و احتمالا از ديگر نقاط به آن مي پيوندند.

به اضافه اينکه ابن حماد روايت هاي مربوط به چند ده هزار را در ص 95 به بعد جز تعداد لشکريان حضرت مهدي (ع) که به سوي قدس حرکت مي کند آورده است. اما در ص 106 نسخه خطي خود مي گويد: پاسداران امام (ع) هنگام ورود به قدس دوازده هزار تن مي باشند.

«مردي از بني هاشم در بيت المقدس وارد مي شود که پاسداران وي دوازده هزار تن هستند.»

و روايت دوم در ص 107 مي گويد:

«تعداد پاسداران او سي و شش هزار نفر است، بر سر هر راه که به بيت المقدس منتهي مي شود دوازده هزار نفر، حضور دارد.»



[ صفحه 340]



و اين نشانگر انبوه لشکريان حضرت مهدي (ع) است، چنانکه ابن حماد در ص 110 همين مأخذ روايتي درباره بناي قدس توسط امام مهدي (ع) آورده است که مي گويد:

«خليفه اي از بني هاشم فرود مي آيد که زمين را از عدل و داد پر مي کند و عمارت بيت المقدس را به گونه اي مي سازد که همانندش ساخته نشده باشد.»

و طبيعي بنظر مي رسد که پيروزي شگفت انگيز و قاطع امام (ع) و ورود او به قدس شريف، همچون صاعقه اي آسماني بر سر غربيان فرود مي آيد و به جهت شکست هم پيمانان يهودي خود و فرود ريختن هستي آنها، گرفتار جنون و حالت رواني مي شوند، و بر طبق محاسبات سياسي و شناختي که ما از وضع کنوني آنها داريم، ايجاب مي کند که آنها به حمله اي نظامي از طريق دريا و هوا عليه امام (ع) و سپاه وي دست بزنند، بلکه از جنگ افزارهاي شيميائي خطرناک و بخشي از بمب هاي اتمي استفاده کنند.

اما آن طور که از روايات استفاده مي شود، چند عامل اطمينان بخش در آن هنگام وجود خواهد داشت که شايد مهم ترين آنها فرود آمدن حضرت مسيح (ع) به قدس باشد و سپس حالت ترس و اضطرابي است که غربيها از روياروئي با حضرت مهدي (ع) در عمق جان خود احساس مي کنند. و علاوه بر آن وجود امدادهاي غيبي که امام (ع) از آنها برخوردار است و برخي از آنها را در نهضت ظهور خويش بکار مي گيرد که بررسي آنها خود نياز به بخشي ويژه دارد و هر چند تأثير آنها تقريبا منحصر به ملتهاي غربي است و نسبت به حکومت هاي آنان ضعيف و يا ناچيز جلوه مي کند، اما بايد گفت که آن حضرت جنگ افزارهاي پيشرفته اي در اختيار دارد که با سلاح هاي غربي برابري کرده و يا بر آنها برتري دارد.


پاورقي

[1] نسخه خطي ابن حماد ص 98.

[2] بحار،52، ص 275.

[3] بحار، ج 52، ص 224.

[4] نسخه خطي ابن حماد ص 96.

[5] نسخه خطي ابن حماد ص 97.

[6] ملاحم و فتن ص 123.

[7] نسخه خطي ابن حماد ص 97.

[8] تاج جامع الاصول ج 5 ص 356 و مسند احمد ج 2 ص 417.