بازگشت

لشکرکشي سفياني و خراب شدن بصره


رواياتي که در اين زمينه وارد شده است چگونگي لشکرکشي سفياني به عراق و اشغال آن کشور توسط او و آزار و اذيت مردم آن سامان مخصوصا پيروان حضرت مهدي عليه السلام و اهل بيت عليه السلام را بوسيله وي توصيف مي کند که در بخش جنبش سفياني از آن ياد کرديم لکن از مجموعه روايات چنين استفاده مي شود که حکومت وقت عراق در آن زمان به اندازه اي ضعيف و ناتوان است که نه با قواي نظامي و نه با تکيه بر نيروي مردمي قادر بر دفع هجوم سفياني نيست و پس از آن جلوگيري نيروهاي يمني و ايراني که جهت روياروئي با لشکريان سفياني وارد عراق مي گردند نيز عاجز مي باشد چنانکه احتمال دارد علت ورود نيروهاي سفياني به عراق دعوت نمودن حکومت ضعيف آن کشور باشد و اينکه روايات از نبردي که لشکريان سفياني در دجيل [1] و بغداد و جاهاي ديگر درگير آن مي شوند ياد کرده است، منظور جنگ و درگيري و يا با گروهکهاي شورشي عليه خود مي باشد.

چه اينکه مفهوم روايات اين است که نيروهاي ايران و يمني از پشتيباني مردمي ملت عراق برخوردارند و مردم مستضعف آن سامان با شادماني اين نيروها را جهت تعقيب و سرکوبي قواي سفياني مساعدت و ياري مي نمايند.

اما روايات مربوط به خراب شدن بصره سه دسته است: الف خراب شدن آن بواسطه غرق در آب. ب و بواسطه جنبش و انقلاب زنگيان (سياه پوستان) ج - در اثر فرو رفتن زمين و غرق شدن هر دو. و مضمون بيشتر کلمات اميرمؤ منان عليه السلام که در خطبه هاي نهج البلاغه و غير آن وارد شده است مراد دو خرابي اولي است که در زمان عباسيان بوقوع پيوسته است همچنانکه همه مورخان آن را ذکر کرده اند و مقصود بخشي ديگر از فرمايشات آن حضرت، خرابي نوع سوم بواسطه فرو رفتن زمين است که از جمله علامتها و نشانه هاي ظهور حضرت مهدي عليه السلام خواهد بود.



[ صفحه 193]



حضرت علي عليه السلام در يکي از خطبه هاي نهج البلاغه خطاب به اهل بصره مي فرمايد:

«شما لشکريان آن زن (عايشه) هستيد و طرفداران آن حيوان (شتر عايشه) وقتي آن حيوان فرياد زد اجابت کرديد و زماني که پي شد گريختيد. زود رنجيده خاطر مي شويد و عهد و پيمان شما نقض عهد و پيمان شکني است، آئين شما نفاق است و آب آشاميدني تان بسيار تلخ و غير قابل استفاده کسي که در بين شما مسکن گزيند در گرو گناهانش گرفتار آمده و آنکس که شما را ترک گويد رحمت خدا شامل حال وي شده است گوئيا مي بينم مسجد شما را (مسجد بصره) مانند سينه کشتي بر آب نشسته خداوند عذاب را از بالا و پائين آن فرو فرستاده است و هر آنکس که درون آن باشد غرق خواهد شد.» [2] .

ابن ابي الحديد پيرامون کلمات حضرت در اين خطبه گفته است: «اينکه اميرالمؤ منين عليه السلام از غرق شدن بصره خبر داده که غير از مسجد جامع آن همه را آب فرا مي گيرد ديدم کساني را که معتقدند آنچه در کتابهاي حوادث آينده بچشم مي خورد دلالت بر اين معني دارد که شهر بصره و اهل آن بوسيله آب تيره اي که از زمين مي جوشد هلاک شده و غرق مي گردد تنها مسجد آن شهر از غرق شدن مصون مي ماند. و آنچه صحيح بنظر مي رسد اين است که هر چه را به آن خبر داده شده است بوقوع پيوسته زيرا شهر بصره دو بار يکي در زمان خليفه عباسي قائم بامر الله بطور کامل غرق شده است به جز بخشي از مسجد جامع آن که شبيه سينه پرنده روي آب هويدا بوده چيزي باقي نمانده است همانطور که اميرمؤ منان عليه السلام کيفيت آن را خبر داده است که آب از درياي فارس از ناحيه اي که امروزه معروف به جزيره فارسي است و از ناحيه کوه معروفي بنام کوه سنام آن را فرا گرفت که خانه شهر و هر کس که در آنها بسر مي برد غرق شد و جمعيت انبوهي از اهل آنجا هلاک شدند و يکي از اين دو حادثه غرق، نزد اهل بصره معروف است که آن را از پيشينيان خود نقل مي کنند.

اما حادثه آن خرابي که بواسطه انقلاب زنگيان اتفاق افتاده است در نيمه قرن چهارم در زمان عباسيان بود. اميرمؤ منان عليه السلام مکرر از آن خبر داده، از جمله خطبه اي که حضرت در آن فرموده:



[ صفحه 194]



«اي احنف گوئيا وي را مي بينم با لشکري راه مي افتد که نه داراي غبار است و نه همهمه جنگاوران و نه صداي چکاچک افسار مرکب ها و نه صداي شيهه اسبان با گامهايي شبيه گام شتر مرغ زمين را شيار مي نمايند» [3] .

مرحوم سيد رضي بيان داشته است که «آن حضرت با اين عبارات به فرمانده زنگيان اشاره فرموده است. سپس حضرت ادامه داد: «واي بر راههاي آباد شما و بر خانه هاي زيبايتان که بالکن هايي چون بالهاي کرکس و پيشاني هايي چون خرطوم فيل دارند از طرف کساني که بر کشته هايشان زاري نمي شود و غايبشان مفقود نيستند»

اما انقلاب زنگيان به رهبري قرمطي در کتب تاريخ مشهور است و هر وضعيتي را که اميرمؤ منان عليه السلام براي آنان ذکر فرموده است بطور دقيق بر آنها منطبق است و اين انقلاب و نهضت در حقيقت عکس العمل ظلم و ستم و خوشگذراني و بيدادگري با بردگان و مستضعفان است. از اين رو لشکريان او همه از بردگان سياهي مي باشند که پياده بوده و مرکبي را در اختيار نداشتند.

اما حادثه خرابي بصره که از نشانه هاي ظهور حضرت مهدي عليه السلام است در بسياري از روايات وارد شده است که بصره از جمله شهرهاي مؤ تفکه (زيرور و شده است) که در قرآن مجيد آمده است يعني شهرهايي که با فرو رفتن در زمين در اثر عذاب الهي دگرگون شده است که از جمله آنان شهر بصره است که سه مرحله (زيرور و شده) و مرحله چهارم هنوز واقع نشده است.

در شرح نهج البلاغه ابن ميثم بحراني آمده است که گفت:

«زماني که اميرمؤ منان عليه السلام از جنگ جمل فارغ شد، منادي را أمر کرد که اعلام دارد مردم از فردا به مدت سه روز در نمازها حاضر شوند و هيچکس بدون عذر حق سرپيچي و تخلف از آن را ندارد و کاري نکنيد که با شما برخورد شود! چون روز معين فرا رسيد مردم اجتماع نمودند آنگاه حضرت در آن مکان حضور يافت و نماز صبح را در مسجد جامع با مردم به جماعت گذارد بعد از پايان نماز، حضرت ايستاد و در حالي که پشت به قبله به ديوار



[ صفحه 195]



سمت راست مصلا تکيه زده بود مردم را مخاطب قرار داد بعد از حمد و ستايش خدا، آنطور که شايسته مقام اوست و درود بر پيامبر صلي الله عليه و آله و طلب آمرزش براي مردان و زنان مؤ من و مسلمان چنين آغاز سخن فرمود: «اي مردم بصره اي اهالي شهري که تاکنون سه مرحله اهل خود را به کام مرگ فرستاده است خداوند متعال مرحله چهارم را نيز محقق ساخته و کامل مي نمايد اي لشکريان زن (عائشه) و اي طرفداران آن مرکب (شتر عائشه) که چون فرياد زد اجابت کرديد و زماني که پي شد شکست خورديد (و گريختيد) زود مي رنجيد، آئين شما نفاق است و آب آشاميدني تان تلخ و غير قابل استفاده خاک شهر شما بدبوترين خاکهاي شهرههاي خداست و دورترين آنها از رحمت خداوندي در اين شهر نسبت شر و بدي نه دهم است (يعني از هر ده نفر نه نفر تبهکار و شرور هستند) کسي که در آن شهر بماند در اثر گناه اوست و آنکس که از آن خارج شود رحمت خداي وي را شامل شده است گوئيا مي بينم شهر شما را بصره آب پوشانده است به گونه اي که غير از کنگره هاي مسجد که مانند سينه پرنده اي در وسط دريا آشکار است چيز ديگري ديده نمي شود در اين هنگام احنف بن قيس ايستاد و عرض کرد: اي اميرمؤ منان، اينها چه زماني اتفاق مي افتد؟ حضرت فرمود: اي ابابحر،تو آن زمان را هرگز درک نخواهي کرد، فاصله بين تو و آن زمان قرن هاست لکن بايد حاضرين شما به غائبين و آنها نيز به برادران ديني خود برسانند زيرا زماني که ديدند نيزارهاي آن تبديل به خانه ها و آسمانخراشها شده است، پس فرار، فرار که در آن روز ديگر بصره اي براي شما باقي نخواهد ماند.

حضرت متوجه سمت راست خود شد و فرمود: چقدر فاصله بين شما و ابله است؟ منذربن جارود عرض کرد: پدر و مادرم فداي تو باد چهار فرسخ. حضرت بدو فرمود: راست گفتي. به خدايي که پيامبر اسلام حضرت محمد صلي الله عليه و آله را به پيامبري بر انگيخت و او را به مقام نبوت، کرامت بخشيد و رسالت را مخصوص وي گردانيد و مرغ روحش را شتابان در بهشت جاودان جايگزين فرمود، از آن بزرگوار شنيدم اين گونه که شما هم اکنون از من مي شنويد که فرمود: اي علي آيا مي داني فاصله بين مکاني که بصره نام دارد و بين منطقه اي که آن را ابله مي نامند چهار فرسخ است و به زودي اين منطقه محل استقرار خراج گيران خواهد شد در آن مکان هفتاد هزار نفر از امت من شهيد خواهند شد که به منزله شهداي جنگ بدر مي باشند.

منذر عرض کرد: اي اميرمؤ منان عليه السلام پدر و مادرم بقربانت چه کسي آنان را مي کشد؟ حضرت فرمود: آنان بوسيله برادراني که مانند شياطين سياه چهره و بدبو هستند کشته مي شوند حرص و طمع آنان زياد است اما در غارتها سود اندکي در غارتها سو اندکي دارند خوش بحال کسي



[ صفحه 196]



که به دست اينان کشته شود براي مبارزه با آنان گروهي پيشقدم مي شوند که نزد مستکبرين آن زمان خوار هستند در زمين ناشناس و در آسمان معروفند، آسمان و زمين و آنچه در آنهاست بر آن مي گريند، سپس چشمان حضرت پر از اشک گرديد و فرمود: واي بر تو اي بصره از لشکري که نه صدا دارد و نه گرد و غبار.

منذر ديگر بار عرضه داشت: آنچه فرموديد که از ناحيه غرق براي آنان (اهل بصره) پيش مي آيد کدام است؟ حضرت فرمود: اين لفظ (واي) داراي دو درب است يکي در رحمت و ديگري در عذاب، آري اي پسر جارود خونخواهاني بزرگ که گروهي از آنان بعض ديگر را بقتل مي رسانند و از آن جمله فتنه و آشوبي است که تخريب خانه ها و شهرها و غارت اموال را به دنبال خواهد داشت و اسارت زناني که با وضع بسيار بدي سر بريده مي شوند اي واي. که تا چه اندازه سرگذشت آنان عجيب است!

و از جمله آن نشانه ها، دجال بزرگ يک چشم است که چشم راست او ناپيدا است و در چشم ديگرش چيزي مانند گوشت جويده شده ديده مي شود که آميخته بخون است، چشم وي مانند دانه انگوري که روي آب در گردش ‍ باشد از حدقه بيرون آمده است، گروهي از مردم بصره که تعدادشان به اندازه شهداي ابله مي رسد و انجيل ها حمايل دارند از او پيروي مي کنند در آن زمان عده اي کشته مي شوند و عده اي فرار مي کنند و پس از آن، لرزش ‍ زمين به اطراف پرتاب شدن، فرو رفتن، و به صورت ديگر در آمدن قيافه هاست، آنگاه گرسنگي در اثر قحطي و بعد از آن مرگ سرخ يعني غرق شدن مي باشد.

اي منذر: شهر بصره در کتب آسماني، داراي سه نام ديگر غير از بصره است که جز دانشمندان و علماء آنها را کسي نمي داند از آن جمله، خريبه، تدمر و مؤ تفکه است، تا اينکه فرمود:

اي اهل بصره، خداوند از ميان همه شهرهاي مسلمانان، برترين مرتبه شرف و کرامت را در شما قرار داد و شما را بر ديگران زيادتي بخشيد، از ناحيه قبله بر ديگران برتري داريد، چه اينکه قبله شما روبروي مقام ابراهيم مي باشد و آن جايي است که امام جماعت در مکه مي ايستد، قاريان قرآن شما بهترين قاريانند و پرهيزکاران شما، پارساترين مردم، عبادت کنندگان شما بهترين عبادت کنندگان و تجار شما بهترين تاجران و راستگوترين آنها در معامله و تجارت هستند، صدقه دهندگان شما از اين جهت گرامي ترين مردم هستند، و ثروتمندان شما، بخشنده ترين و متواضع ترين انسانهايند افراد شايسته شما از حيث خلق نيکو از همه بالا ترند و شما بهترين پناه دهندگان مردميد و نسبت به آنچه را که مربوط به شما نيست به زحمت نمي اندازيد، رغبت شما به شرکت در نماز جماعت بيش از



[ صفحه 197]



ديگران است، ميوه هاي شما بهترين ميوه ها و اموال شما بيشترين اموال و فرزندان شما هوشيارترين فرزندان و زنهاي شما عفيف ترين و شوهردارترين زنان است. خداوند سبحان آب را در اختيارتان قرار داده تا صبح و عصر براي معيشت خود، از آن استفاده کنيد و دريا را سبب افزايش اموال شما قرار داده است و چنانچه اهل صبر و استقامت باشيد درخت طوبي جايگاه و سايه بان شماست، الا اينکه اراده خداوند چنين تعلق گرفته و قضاء او جاري خواهي بود و هيچکس خلاف حکمت او نمي تواند کاري انجام دهد. و هم اوست که بسرعت بندگانش را محاسبه مي نمايد خداي سبحان مي فرمايد: «هيچ منطقه اي نيست مگر اينکه قبل از قيامت اهل آن را هلاک و يا عذاب مي کنيم. و اين حقيقت، در قرآن نوشته شده است..» [4] .

تا اينکه فرمود:

«يکي از روزها پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مطلبي را به من فرمود و کسي غير از من با آن حضرت نبود فرمود: که جبرئيل روح الامين مرا بر شانه راستش حمل نمود تا زمين و آنچه را که بر روي آن وجود دارد ببينم کليدهاي آن را به من سپرد و به آنچه که در زمين بود و تا روز قيامت خواهد بود مرا آگاه نمود، آشنايي و آگاهي اين امر برايم دشوار نبود، همانطوري که بر پدرم آدم سخت نيامد همه نامها را به وي آموخت اما ملائکه آنها را ندانستند. آنگاه من در کنار دريا شهري را مشاهده نمودم که بصره ناميده مي شد، آن شهر دورترين قسمت زمين نسبت به آسمان بود و نزديکترين شهرها به آب، آن سرزمين از ساير جاها زودتر خراب مي گردد و داراي نامرغوب ترين خاک و شديدترين عذابها خواهد بود که در قرون گذشته چندين بار به زمين فرو رفته و ديگر بار نيز چنين خواهد شد، اي اهل بصره: و اي روستاهاي اطراف! آن روزي که آب آنجا را فرا مي گيرد بر شما، از نظر بلا و مصيبت روز بس بزرگي خواهد بود من محل فوران و جوشش ‍ آب در شهر شما (بصره) را مي دانم و قبل از آن حوادثي بزرگ و غير منتظره به شما روي مي آورد که از ديدگان شما پنهان است لکن ما به آن آگاهيم، کسي که نزديک غرق شدن آن شهر، آن را ترک گويد رحمت خداي او را شامل شده است و کسي که در آن بدون توجه باقي بماند در گرو گناه خويش است و خداوند نسبت به بندگانش ستم نمي کند» [5] .



[ صفحه 198]



ما بر اين حديث فقره اي از کتاب نهج السعادة در مستدرک نهج البلاغه افزوديم و فقره ديگري از اين خطبه، از کتاب عيون اخبارالرضا نوشته ابن قتيبه از حسن بصري روايت شده که در آن آمده است:

«جز آنکه از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم که مي فرمود زميني فتح خواهد شد که بصره ناميده مي شود از حيث قبله باثبات ترين قسمت زمين هاست قاريان آن شهر از بهترين قاريان، و عبادت کنندگان آن بهترين عابدان و دانشمندان و علماء آن ديار داناترين انديشمندان و صدقه دهندگان و تجار آن بزرگترين تاجران مي باشند، از اين شهر تا منطقه اي که ابله نام دارد چهار فرسخ فاصله است در آستان مسجد جامع اين شهر، تعداد چهل هزار نفر به شهادت مي رسند که شهيد آنان مانند شهيدي است که با من در جنگ بدر حضور داشته است»

آنچه از منابع تاريخي استفاده مي شود اين است که خطبه اميرمؤ منان عليه السلام در بصره و سخنان آن حضرت در آن از حوادث و پيشامدها، حتمي و مشهور بوده است لکن روايات مربوط به آن در طولاني و کوتاه بودن و از حيث مضمون اندکي با هم اختلاف دارند.

دو روايتي که نقل کرديم به تنهائي خراب شدن بصره را بواسطه غرق شدن بعد از فرو رفتن بيان مي کند و اين جرياني است که در دو مرحله غرق قبلي و يا در انقلاب زنگيان اتفاق نيفتاده است و ظاهرا اين همان فرو رفتني است که در روايات ديگري از امامان عليه السلام به عنوان يکي از نشانه هاي ظهور حضرت مهدي عليه السلام ذکر شده است و يا فرو رفتني است که احتمالا در زمان نبرد ياران درفش هاي سياه با فرمانروايان ستمکار عراق قبل از به اشغال در آمدن آن توسط سفياني و يا بعد از اشغال آن صورت مي گيرد و چنانکه تنها اين دو روايت در زمينه بيان تعداد شهداي بصره که هفتاد و يا چهل هزار تن مي باشند و در مقام و مرتبه شهداي بدر بودن آنان و گريستن اميرمؤ منان عليه السلام سخن مي گويد در روايتي ديگر گريه نمودن پيامبر صلي الله عليه و آله بر آنان نيز وارد شده است روايت اول محل شهادت آنان را بين بصره و ابله ذکر نموده است که امروزه محله اي است در بصره که نزديک ايستگاه قطار واقع شده است در حالي که روايت ابن قتيبه شهادت آنان را کنار مسجد جامع که ظاهرا مراد از آن مسجد بصره است بيان کرده است.

بنابراين ناگزير بايد جريان شهادت آنان قبل از ظهور حضرت مهدي عليه السلام باشد زيرا بعد از ظهور آن بزرگوار هيچ ستمگر و ظالمي وجود ندارد تا اينکه شهداء در پيشگاه آن



[ صفحه 199]



مستکبران ذليل و خوار باشند چنانکه از روايت، چنين برداشت مي شد، لکن اشاره اي به تعيين زمان آنها نشده است همچنين روايت به روشني بيان ننموده که آنها به دست چه کساني کشته مي شوند و شايد کلمه «برادران حاميان» اشتباها بجاي کلمه ديگر نوشته شده باشد.

و دجال، که نام او ذکر شده است، بعد از آنان خواهد آمد و داراي طرفداراني بالغ بر هفتاد هزار تن از نصاري پيروان انجيل ها مي باشند. بعيد نيست که او غير از دجال موعودي باشد که بعد از ظهور حضرت مهدي عليه السلام ظاهر مي شود. به دليل اينکه روايت ابن قتيبه به بيان شهداي ابله اکتفاء نموده و نامي از دجال به ميان نياورده است و از طرفي ابن ميثم منبع اين روايت را متذکر نشده است که اين خود نياز به تحقيق و بررسي بيشتر دارد. و الله العالم.

در تفسير نورالثقلين، در تفسير اين آيه شريفه «و جاء فرعون و من قبله والمؤ تفکات بالخاطئه» و آمد فرعون و کساني که قبل از او بودند و شهرهاي زيرورو شده در اثر گناه» [6] .

آمده است که مرداد از زيرور و شده ها، شهر بصره است، همچنين در تفسير آيه شريفه «و زيرورو شده ها را فرو أفکند» [7] از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «مراد اهل بصره است و هم آن شهر است که زيرورو شده است» و نيز در تفسير فرموده خداي سبحان که فرمود: «و پيروان ابراهيم و اصحاب مدين (شهر پيروان حضرت شعيب) و شهرهاي زيرورو شده» [8] از حضرت صادق عليه السلام وارد شده است که فرمودند: «آنان قوم لوطاند که شهرشان زيرورو و دگرگون شده است.»

و در همين تفسير مطلبي به نقل از کتاب «من لايحضره الفقيه» از جويرية بن مسهر عبدي آمده است که گفت:

«با اميرمؤ منان عليه السلام از جنگ با خوارج بر مي گشتيم، وقت نماز عصر بود که به سرزمين بابل رسيديم، حضرت با مردم، در آن منطقه فرود آمد، سپس امام رو به مردم، فرمود: اي مردم اين زمين ملعون است و در طول زمان سه مرتبه گرفتار عذاب الهي شده است (در روايتي



[ صفحه 200]



ديگر دو مرتبه) و در انتظار سومين مرحله آن مي باشد و اين سرزمين يکي از مناطق زيرورو شده است»


پاورقي

[1] نهر کوچکي که از دلجه جدا شده است.

[2] نهج البلاغه خطبه 13.

[3] نهج البلاغه خطبه 128.

[4] اسراء آيه 10.

[5] بحارج 60 ص 224-226 و نهج البلاغه ص 325.

[6] حاقه 9.

[7] نجم 53.

[8] توبه 70.