بازگشت

سرزمين اسلامي مغرب و حوادث دوران ظهور


ذکر مغربي ها در ضمن روايات متعدد زمان ظهور حضرت مهدي (ع) آمده است. اما همانگونه که بيان شد، با روايات جنبش فاطميان که مسلمانان روايات آن را قبل از وقوع آن نقل مي کنند، مخلوط گرديده است. و از جمله روايات مربوط به حوادث و دلائل نبوت پيامبر (ص) بشمار مي رود.

ولي برخي از روايات درباره جنبش مغربي ها در زمان ظهور حضرت، صراحت دارد و هيچگونه رابطه اي با جنبش فاطمي ها ندارد. حتي شواهدي در آن و در غير آن در دست است مبني بر اينکه اين جنبش در زمان ظهور امام مهدي (ع) اتفاق مي افتد.. از بارزترين آنها، روايات ورود ارتش مغربي به سوريه و اردن است که اندکي قبل از حرکت سفياني واقع مي شود، چه اينکه در جاي خود به آن اشاره کرديم.

احاديث، براي نيروهاي مغربي، يا اهل مغرب، يا سواراني از مغرب يا مغربي و يا درفش هاي زرد رنگ، در سراسر سرزمين شام و نبرد قرقيسيا در مرزهاي عراق و ترکيه و کشور عراق، نقش هايي را ياد مي کند...مانند روايتي که ابن حماد آن را در نسخه خطي خود آورده است:

«وقتي درفش هاي زرد و سياه در دل شام با يکديگر برخورد مي کنند. واي بر ساکنان آنجا، از سپاه شکست خورده، پس واي بر شام از سپاه غالب و واي بر آنها از مرد بد سيماي ملعون» [1] .



[ صفحه 174]



مرد بد سيماي ملعون از صفت هاي ويژه سفياني است. و در همين نسخه آمده است:

«ياران درفش هاي سياه و طرفداران درفش هاي زرد در شهر قنيطره با يکديگر برخورد مي کنند و به جنگ و کشتار مي پردازند تا اينکه وارد فلسطين مي گردند، در اين هنگام سفياني بر اهل مشرق خروج مي کند و چون نيروهاي مغرب در اردن فرود مي آيند، فرمانده آنها از دنيا مي رود و آنها به صورت سه فرقه از يکديگر جدا مي شوند، دسته اي به همان جا که آمده اند بر مي گردند و دسته اي باقي مي مانند و سفياني با آنها به نبرد پرداخته و آنها را شکست مي دهد و آنان را به اطاعت وي در مي آيند» [2] .

و در همين نسخه آمده است:

«همانا فرمانده مغربيان و بني مروان و قضاعه در مرکز شام جهت روياروئي با طرفداران درفش هاي سياه، دست اتحاد به يکديگر مي دهند» [3] .

آنچه از مجموع روايات مربوط به تحرکات نيروهاي مغربي در زمان ظهور بدست مي آيد اين است که حرکت آنها بسيار شبيه به نيروهاي بازدارنده عربي و يا جهاني است که عليه قيام و انقلاب زمينه سازان ظهور حضرت، بکار گرفته مي شوند. آنها در سرزمين شام با درفش هاي مشرق يعني ايرانيان زمينه ساز وارد جنگ مي شوند و در برابر آنها شکست مي خورند و به سوي اردن عقب نشيني مي کنند چنانکه در حوادث شام در اين باب سخن گفتيم و به گفته برخي روايات آنها در عراق نيز نقش خواهند داشت.

اما روايات مربوط به شرکت نيروهاي مغربي در نبرد قرقيسيا، در عين خلاصه بودن، هيچگونه دلالتي بر نقش آنان به سود و مصلحت اسلام ندارد، چه آنها را طرفدار ترکان در برابر سفياني و چه هوادار سفياني تصور کنيم، زيرا تمام طرفهاي درگير در نبرد قرقيسيا مورد نکوهش واقع شده و ستمگر توصيف گرديده اند.

فقط نقش اين نيروها بر فرض صحت آن، در مصر باقي مي ماند و دليلي در دست



[ صفحه 175]



نيست که نقش آنها به مصلحت اسلام و ملت مصر باشد، بلکه بهتر است بگوئيم مهمترين نقش آنها هنگامي که دولت مصر از منع عمليات ايثار گرانه و قيام ملت و ارتش مصر عليه يهود عاجز مي شود، حفظ مرزهاي اسرائيل خواهد بود. يا آنکه نقش عمده آنها پاسداري از قبطيان در برابر عکس العمل و واکنش مسلمانان در برابر حرکت هاي ياد شده آنهاست و يا بعنوان نيروهاي بازدارنده عرب شمرده مي شوند که حکومت مصر در برخي از مراحل ضعف و ناتواني خود و تشويش و نگراني ياد شده نيروهاي مسلح خويش در برابر اوج گيري حرکت اسلامي طرفدار حضرت مهدي (ع)، آنها را فرا مي خواند... والله اعلم.



[ صفحه 177]




پاورقي

[1] نسخه خطي ابن حماد ص 73.

[2] نسخه خطي ابن حماد ص 71.

[3] نسخه خطي ابن حماد ص 70.