بازگشت

يمن و نقش آن در دوران ظهور


روايات متعددي از اهل بيت عليهم السلام، درباره انقلاب اسلامي و زمينه ساز ظهور حضرت مهدي (ع) در يمن وارد شده است که برخي از آنها صحيح السند [1] مي باشد، که حتمي بودن وقوع اين انقلاب را تصريح مي کند و آن را درفش هدايت و زمينه ساز قيام حضرت مهدي و ياري کننده آن حضرت توصيف مي کند.. حتي برخي از روايات انقلاب اسلامي يمن را در زمان ظهور، هدايت بخش ترين درفش ها بطور مطلق بحساب مي آورد و در وجوب ياري رساندن به آن، همانگونه تأکيد مي کند که در ياري درفش ‍ مشرق ايراني، بلکه بيش از آن تأکيد مي نمايد و وقت آن را همزمان با خروج سفياني در ماه رجب يعني چند ماه قبل از ظهور حضرت مهدي (ع) و پايتخت آن را صنعا معرفي مي کند.

اما نام رهبر آن، در روايات، معروف به يمني مي باشد و روايتي نام وي را «حسن» و يا «حسين» و از نسل زيدبن علي عليهما السلام ياد مي کند ولي اين روايت از نظر متن و سند قابل بحث است.

اينک مهم ترين روايات مربوط به انقلاب يمني:

از امام صادق (ع) روايت شده است که فرمود:



[ صفحه 158]



«قبل از قيام قائم وقوع پنج علامت حتمي است: يمني، سفياني، صيحه آسماني، کشته شدن نفس زکيه و فرو رفتن در بيابان.» [2] .

و نيز فرمود:

«خروج سفياني و يمني و خراساني در يک سال و يک ماه و يک روز و ترتيب آنها همچون رشته مهره ها پشت سرهم خواهد بود. پريشاني و سختي از هر سو پديد مي آيد و اي بر کسي که با آنها مخالفت و دشمني کند، در ميان درفش ها، هدايت کننده تر از درفش يمين وجود ندارد، چرا که درفش حق است و شما را بسوي صاحب تان دعوت مي کند. وقتي يمني قيام کند فروش اسلحه به مردم حرام است. و آنگاه که خروج کند بسوي او بشتاب که درفش او درفش هدايت است. و بر هيچ مسلماني، سر پيچي از او جايز نيست. و اگر کسي چنين کند از اهل آتش خواهد بود، زيرا که او مردم را به حق و به راه مستقيم دعوت مي کند.» [3] .

از امام رضا(ع) روايت شده است که فرمود:

«قبل از اين أمر، سفياني و مرواني و شعيب بن صالح است پس ‍ چگونه مي گويد اين و آن» [4] .

مجلسي ره گويد: «يعني چگونه محمد بن ابراهيم يا ديگري که خروج مي کند مي گويد قائم من هستم» و منظور از مرواني ياد شده در روايت، احتمال دارد که أبقع بوده و يا آنکه اصل او خراساني باشد که از سوي نسخه برادران اشتباهي رخ داده باشد.

از امام صادق (ع) روايت شده است که فرمود:

«خروج اين سه تن، خراساني، سفياني و يمني در يک سال و يک ماه و يک روز اتفاق مي افتد. و درفش يمني از همه هدايت کنندتر است زيرا که دعوت به حق مي کند.» [5] .



[ صفحه 159]



و از هشام بن حکم نقل شده است که گفت: چون طالب حق خروج کرد به ابوعبدالله (امام صادق (ع» گفته شد: «آيا اميدواريد اين شخص يمني باشد؟ حضرت فرمود: خير، يمني دوستدار علي است و اين شخص از آن حضرت بيزاري مي جويد» [6] و در همين روايت آمده است که «يمني و سفياني همچون دو اسب مسابقه هستند و هر يک مي کوشد که از ديگري سبقت جويد».

و در پاره اي از روايات درباره حضرت مهدي (ع) وارد شده است:

«او از يمن و آبادي اي به نام کرعه خروج مي کند.»

بعيد نيست که منظور از اين شخص همان يمني باشد که قيام خود را از اين منطقه آغاز مي کند، زيرا آنچه در روايات ثابت و متواتر است. اين است که مهدي (ع) از مکه و مسجدالحرام قيام مي کند.

در کتاب بشارة الاسلام آمده است:

«آنگاه، فرمانروائي از صنعاء بنام حسين يا حسن، قيام مي کند و با قيام او فتنه ها از ميان مي رود، خجسته و پاک ظاهر مي شود و در پرتو او ظلمت از بين مي رود و حق بعد از پنهان شدن، بوسيله او آشکار مي گردد.» [7] .

و اينک، بررسيهايي چند درباره انقلاب و قيام يمني:

اما نقش آن. بطور طبيعي، انقلاب زمينه ساز حضرت مهدي (ع) در يمن که سهم و نقش عمده اي در مساعدت نهضت آن حضرت و ياري رساندن به انقلاب حجاز دارد.. و ياد نشدن اين نقش در روايات، وجود آن را نفي نمي کند. بلکه ممکن است به جهت حفظ و زيان نرسيدن به آن باشد و ما بزودي در مبحث نهضت آن حضرت خواهيم گفت که نيروي انساني اي که در مکه و حجاز قيام مي کند تشکيل دهنده سپاه حضرت مهدي (ع) است، بطور عمده و اساسي از ياوران حجازي و يمني وي خواهند بود.

اما نقش يمني هاي زمينه ساز در عراق:



[ صفحه 160]



روايات مي گويد: يمني در پي نبرد سفياني با وي وارد عراق مي شود. نيروهاي يمني و ايراني جهت رويارويي با سفياني وارد عمل مي شوند و از روايات چنين ظاهر مي شود که نقش نيروهاي يمن در نبرد سفياني نقش ‍ پشتيباني از نيروهاي ايراني است، زيرا از لحن أخبار چنين فهميده مي شود که طرف درگير با سفياني، مردم مشرق زمين يعني ياران خراساني و شعيب هستند. و گويا يمني ها پس از ياري رساندن به آنان به يمن باز مي گردند.

اما در منطقه خليج، علاوه بر حجاز، يمني ها نقش اساسي خواهند داشت،گر چه روايات، آنرا خاطرنشان نساخته اند ولي بطور طبيعي با توجه به روند حوادث ظهور و جغرافياي منطقه، بايستي فرمانروائي يمن و حجاز و کشورهاي حوزه خليج در دست نيروهاي يمن، پيرو حضرت مهدي (ع) قرار گيرد.

اما بحث پيرامون اينکه چرا درفش يمني از درفش خراساني هدايت بخش تر است؟ در حالي که درفش خراساني و درفش هاي اهل مشرق بطور کلي به درفش هدايت، توصيف شده و کشته شدگان آنها شهيد محسوب مي شوند و خداوند دين خود را بوسيله آنان ياري مي نمايد.. با آنکه تعداد نسبتا زيادي از ايرانيان وزيران و مشاوران حضرت مهدي (ع) و ياران خاص ‍ او خواهند بود، که از جمله آنان فرمانده نيروهاي ايراني، شعيب بن صالح است که امام مهدي (ع) وي را بسمت فرماندهي کل ارتش خود بر مي گزيند و با آنکه نقش ايرانيان، در زمينه سازي قيام حضرت مهدي (ع) در تمام سطح ها، نقش وسيع و فعالي است وآنگهي آنان با قيام و فداکاريهاي خود، که آغاز نهضت حضرت مهدي (ع)، بوسيله قيام آنان خواهد بود، برتري خاصي دارند و ما آن را در نقش آنان در دوران ظهور بيان خواهيم کرد. بنابراين چرا انقلاب يمني و درفش وي هدايت بخش تر از ايرانيان و درفش ‍ آنهاست؟

ممکن است دليل آن، اين باشد که سيستم اداري که يمني در رهبري سياسي و اداره يمن بکار مي برد صحيح تر و از لحاظ سادگي و قاطعيت به روش اداري اسلام نزديک تر باشد. در حاليکه دولت ايرانيان از پيچيدگي و دوباره کاري و شائبه هايي بر کنار نيست، بنابراين تقاوت بين اين دو تجربه فرمانروائي به طبيعت سادگي و قبيله اي جامعه يمن و طبيعت وراثت تمدن و ترکيب جامعه ايراني برمي گردد.

و ممکن است انقلاب يمني از اين رو هدايت بخش تر بشمار آيد که سياست و



[ صفحه 161]



دستگاه اجرائي آن قاطع باشد. و نيروهاي مخلص و مطيع در اختيار داشته باشد و پيوسته رسيدگي شديد نسبت به آنها کند، البته اين همان دستورالعملي است که اسلام به اولياء امور مي دهد که با کارمندان و کارگزاران خود عمل نمايند چنانکه در منشور اميرمؤ منان (ع) به مالک اشتر استاندار و نماينده امام در مصر مي بينيم و همانطور که در صفات حضرت مهدي (ع) آمده است که «نسبت به کارگزاران و کارمندان خود سختگير و نسبت به بينوايان مهربان مي باشد» در حاليکه ايرانيان بر اساس چنين سياستي عمل نمي کنند، مسئول مقصر، يا خيانتکار نسبت به مصالح مسلمانان را در ملا عام، جهت عبرت سايرين مجازات نمي کنند. زيرا مي ترسند اين عمل باعث تضعيف دولت اسلامي که مظهر موجوديت اسلام است گردد.

و احتمال دارد، درفش يمني از اين جهت هدايت کننده تر باشد که در ارائه طرح جهاني اسلام رعايت عناوين ثانوي فراوان و ارزيابي ها و مفاهيم کنوني (و مقررات بين المللي) را نمي کند. در حاليکه انقلاب اسلامي ايران معتقد و ملزم به رعايت آنهاست.

اما آنچه بعنوان دليل اساسي، پسنديده است اين است که انقلاب يمني اگر هدايت گري بيشتري دارد به اين دليل است که مستقيما از رهنمودهاي حضرت مهدي (ع) برخوردار مي گردد و جز لاينفک قلمرو و طرح نهضت آن حضرت شمرده مي شود، همچنين يمني بديدار حضرتش نائل مي شود و کسب شناخت و رهنمود مي کند. مؤ يد اين امر روايات مربوط به انقلاب يمني هاست که رهبر انقلاب يمن يعني شخص يمني را مي ستايد و با اين عبارات توصيف مي نمايد: «بسوي حق هدايت مي کند» و «شما را بسوي صاحبتان مي خواند» و اينکه «براي هيچ مسلماني سرپيچي از آن جايز نيست و کسي که چنين کند اهل آتش خواهد بود»... اما انقلاب زمينه ساز ايرانيان در روايات آن بيش از ستايش رهبران آن، ستايش از عموم گرديده است، مانند ياوران درفش هاي سياه و اهل مشرق و قومي از مشرق بجز، شعيب بن صالح که با توجه به روايات، نسبت به بقيه فرماندهان درفش هاي سياه، امتياز و برتري ويژه اي دارد و پس از آن سيد خراساني و سپس



[ صفحه 162]



مردي از قم مورد ستايش قرار گرفته است.

أخبار مؤيد اين معناست که انقلاب يمني به نهضت ظهور امام (ع) نزديکتر است تا انقلاب زمينه ساز ايرانيان، حتي اگر فرض کنيم يمني قبل از سفياني قيام مي کند يا آنکه يمني ديگري زمينه ساز يمني وعده داده شده مي باشد. در حاليکه انقلاب ايرانيان بدست مردي از قم که سرآغاز نهضت و قيام حضرت مهدي (ع) مي باشد که «آغار آن از مشرق است» و فاصله بين شروع انقلاب آنها و بين خراساني و شعيب بيست يا پنچاه سال و يا آنچه خدا اراده کند، بطول مي انجامد... و آغاز چنين انقلابي بر پايه اجتهاد و فقها و نمايندگان سياسي آنان قرار دارد و از موقعيتي پاک و خالص آنگونه که انقلاب يمني بطور مستقيم از ناحيه امام مهدي (ع) رهنمود يافته، بهره مند نيست.

نکته ديگر، درباره اينکه ممکن است يمني متعدد بوده و دومي، يمني وعده داده شده و مورد نظر باشد. روايات گذشته خروج يمني موعود را با صراحت همزمان با ظاهر شدن سفياني، يعني سال ظهور حضرت مهدي (ع) بيان کرده است. و روايات ديگري با سند صحيح از امام صادق (ع) وجود دارد که مي گويد:

«مصري و يمني قبل از سفياني قيام مي کنند.» [8] .

بنا به اين روايت، بايستي اين شخص يمني اول باشد که زمينه ساز يمني موعود خواهد بود، همچنانکه «مردي از قم» و غير او از اهل مشرق، زمينه ساز خراساني و شعيب که هر دو وعده داده شده اند، خواهند بود.

اما هنگام خروج يمني اول را تنها اين روايت، پيش از سفياني تعيين مي کند. البته ممکن است اندکي قبل از او و يا سالهاي طولاني باشد. والله العالم

مطلب ديگر، خبر «کاسر عينه در صنعاء» است که عبيدبن زرارة آنرا از امام صادق (ع) چنين روايت نموده است، که گفت:

«نزد ابو عبدالله (امام صادق (ع» در مورد سفياني سخن گفته شد. فرمود: او چگونه خروج مي کند در حاليکه کاسر عينه [9] در صنعاء هنوز خروج نکرده است.» [10] .



[ صفحه 163]



اين خبر از روايات قابل توجه است که در منابع درجه اول همچون کتاب غيبت نعماني آمده و شايد سند آن صحيح باشد و احتمال دارد مردي که قبل از سفياني ظاهر مي شود يمني اول باشد که زمينه ساز يمني وعده داده شده است چنانکه ذکر کرديم و ممکن است چند احتمال در تفسير «کاسر عينه» وجود داشته باشد که بهترين آنها مي تواند يک بيان رمزي از ناحيه امام صادق (ع) باشد که معناي آن جز در وقت خود آشکار نمي گردد.



[ صفحه 165]




پاورقي

[1] سند صحيح، سندي است که راوي عادل شيعه آن روايت را از مانند خودش در همه سلسله سند از امام معصوم نقل کند.

[2] بحار ج 52 ص 204.

[3] بشارة الاسلام ص 93 از غيبت نعماني.

[4] بحار ج 52 ص 233.

[5] بحار ج 52 ص 210.

[6] بحار ج 52 ص 75.

[7] بشارة الاسلام، ص 187.

[8] بحارج 52 ص 210 بنقل از کتاب غيبت طوسي.

[9] شکننده چشمش، چشم شکسته.

[10] بحارج 52 ص 245.