پيشروي لشکر سفياني به سوي حجاز (لشکري که در زمين فرو مي رود)
به خواست خدا بزودي درباره نهضت ظهور مقدس حضرت مهدي (ع) سخن خواهيم گفت و نيز به بررسي کشمکش سياسي در حجاز مي پردازيم که بنا به نقل روايات، بدنبال کشته شدن، عبدالله حاکم حجاز و اختلاف بر سر فرمانروائي بعد از او و درگيري بين قبايل حجازي بر سر حکومت، بوجود مي آيد.. و اين کشمکشها حکومت حجاز را چنان ضعيف مي گرداند که حضرت مهدي (ع) نهضت خويش را به آساني در مکه آغاز و شهر را از سلطه بيدادگران
[ صفحه 143]
آزاد و حاکميت خود را بر آنجا تثبيت مي کند.
در اين برهه وقتي حکومت حجاز، خود را از شکست دادن نهضت حضرت مهدي (ع) عاجز و ضعيف مي بيند اين حکومت و يا دولتهاي بزرگ، سفياني را وادار مي سازند که دست به اين امر مهم بزند، وي نيروهاي خود را نخست به مدينه منوره و سپس به مکه مکرمه گسيل مي دارد.. در اين هنگام حضرت مهدي (ع) به مسلمانان و به جهان اعلام مي دارد که در انتظار وقوع معجزه ايست که به زبان پيامبر، وعده داده شده است و آن فرو رفتن سپاه سفياني در بيابان نزديک مکه است، پس از اين معجزه آن حضرت نهضت مقدس خويش را ادامه خواهد داد.
بلکه بعيد نيست، ترجيح اين مطلب که در برخي روايات آمده است. و آن اينکه فراخواندن نيروهاي سفياني به حجاز بويژه مکه و مدينه قبل از شروع نهضت ظهور مهدي (ع) اتفاق مي افتد و سپاه سفياني در جستجوي حضرت مهدي (ع) و يارانش وارد مدينه منوره گرديده و در آنجا به ارتکاب جناياتي دست مي زند. در اين زمان حضرت در مدينه بسر مي برد، آنگاه مانند روش موسي (ع) با اضطراب از مدينه خارج گرديده و رهسپار مکه مي شود، سپس خداوند متعال، اجازه ظهور به آن حضرت مي دهد.
روايات در منابع شيعه و سني، ورود لشکر سفياني را از ناحيه عراق و شام به مدينه منوره هجومي سخت و ويرانگر توصيف مي کند، بطوريکه وي هيچ مقاومتي در برابر خود نمي يابد. و او با ياران مهدي (ع) و شيعيان اهل بيت (ع) در کشتار و نابودي زن و مرد بزرگ و کوچک همانگونه که در عراق عمل کرد عمل مي کند! بلکه از روايات استفاده مي شود که حمله سفياني در مدينه سخت تر خواهد بود، در نسخه خطي ابن حماد از ابن شهاب نقل است که:
«سفياني خطاب به فرماندهي که با سواران خود وارد کوفه مي شود، بعد از آنکه آنجا را سخت پايمال مي کند، مي نويسد و او را مأمور به حرکت بسوي حجاز مي سازد، او روانه آن سامان مي شود و دست به کشتار قريش مي زند، چهار صد مرد از آنان و از ياران مهدي را مي کشد و شکمهاي زنان را مي درد و فرزندان را بقتل مي رساند و دو برادر از قريش را کشته و يک مرد و خواهرش بنام محمد و فاطمه را بر درگاه مسجد مدينه به دار مي آويزد.» [1] .
[ صفحه 144]
روايات ديگري مي گويند: اين مرد و خواهرش از عموزادگان نفس زکيه هستند که امام مهدي (ع) وي را به مکه مي فرستد که او را پانزده شب قبل از ظهور آن حضرت در مسجدالحرام بقتل مي رسانند. و اين دو برادر و خواهر از دست لشکريان سفياني از عراق مي گريزند و جاسوسي که از عراق با اين دو همراه بوده آن دو را به دشمنان معرفي مي کند.
روايت ذيل، گوياي اين است که سفياني قتل عام خود را مورد بني هاشم و شيعيان آنها در مدينه به اينگونه توجيه مي کند که وي به انتقام کشته شدن سپاهيان او در عراق بدست نيروهاي خراساني دست به اين عمل مي زند.
در نسخه خطي ابن حماد، از ابي قبيل نقل شده است که گفت:
«سفياني، سپاه خود را به مدينه مي فرستد و به آنها دستور مي دهد هر کس که از بني هاشم در آنجاست، حتي زنان باردار را بکشند! و اين کشتار در برابر عملکرد شخصي هاشمي است که با ياران خود از مشرق خروج کرده است، سفياني مي گويد: تمام اين بلاها و کشته شدن ياران من فقط از ناحيه بني هاشم است. پس فرمان به کشتار آنان مي دهد بطوريکه ديگر کسي از آنها در مدينه شناخته نمي شود، آنان و حتي زنانشان سر به بيابانها و کوهها مي گذراند و به سوي مکه مي گريزند.. چند روزي دست به کشتار آنها مي زند سپس دست نگه مي دارد و هر کس از آنان يافت شود وحشت زده است تا اينکه نهضت مهدي در مکه آشکار شود و هر کس که به آنجا آمده گرد آن حضرت جمع مي شود» [2] .
از امام باقر (ع) روايت شده است که فرمود:
«سفياني و همراهان وي ظاهر مي شوند و او هيچ غم و انديشه اي جز غلبه بر آل پيامبر (ص) و پيروان آنها ندارد از اين رو دسته اي را به کوفه مي فرستد و آنها با گروهي از شيعيان آل پيامبر (ص) برخورد مي کنند که کشته و يا به دار آويخته مي شوند و سپاهي از خراسان روي مي آورد تا آن وارد حوزه دجله مي گردد و مردي ضعيف از عجم با پيروان خود خروج مي کند که گرفتار درگيري در نجف مي شود و سفياني گروهي را رهسپار مدينه مي کند و آنها مردي را در آنجا بقتل مي رسانند و مهدي و منصور از آنجا مي گريزند و آل پيامبر (ص) از کوچک و بزرگ دستگير مي شوند. کسي باقي نمي ماند مگر اينکه دستگير و زنداني مي شود، سپاه وي به جستجوي آن دو مرد مي پردازد و مهدي (ع) بنا به
[ صفحه 145]
روش موسي (ع) نگران و با اضطراب بيرون مي آيد تا آنکه وارد مکه مي شود» [3] .
در صفحه 252 بحار درباره سفياني چنين آمده است «سفياني با سپاهي انبوه وارد مدينه مي شود» و در مستدرک حاکم ج 4 ص 442 آمده است «که اهل مدينه پيشاپيش حمله سفياني از شهر خارج مي شوند»
چنين بنظر مي رسد که منصور ياد شده در روايت، که با حضرت مهدي (ع) از مدينه خارج مي شود همان محمد نفس زکيه باشد که از ياوران حضرت مهدي (ع) است و حضرت او را به مسجدالحرام مي فرستد تا پيام آن بزرگوار را به گوش جهانيان برساند اما او را بقتل مي رسانند و احتمال دارد يکي ديگر از ياران مهدي غير از نفس زکيه باشد.
اينها نمونه هايي از روايات نبرد سفياني در مدينه و تبهکاريهاي وي در آنجا بود، روايات، در مورد جاهاي ديگر حجاز که نيروهاي سفياني در آن وارد شوند غير از مدينه و سپس تلاش براي ورود به مکه سخني بميان نمي آورد.. و پيداست که مدت اشغال شهر مدينه چندان طول نمي کشد تا آنکه تمام سپاه يا بخش عمده آنرا به مکه مي فرستد که معجزه وعده داده شده رخ مي دهد و تمام آنها در نزديکي مکه در زمين فرو مي روند. و در برخي از روايات، باقي ماندن لشکريان سفياني در مدينه را تنها چند روز ذکر مي کند، ولي ظاهرا مراد از آن مدت ورود سفياني به مدينه و کارهاي ناشايست وي در آنجاست نه زمان اقامت نيروهاي سفياني در مدينه يا نزديک آن.
روايات در مورد بزمين فرو رفتن سپاهيان سفياني در منابع مسلمانان، بسيار و متواتر است و شايد مشهورترين آنها در منابع اهل سنت، روايتي باشد که از ام سلمه روايت شده که گفت:
«پيامبر خدا (ص) فرمود: پناهنده اي به خانه خدا پناه مي برد آنگاه لشکري به سوي او فرستاده مي شود تا آنکه به بيابان مدينه مي رسند و آنجا در زمين فرو مي روند» [4] .
[ صفحه 146]
صاحب کشاف در تفسير اين آيه «و اگر مي ديدي آن لحظه اي را که هراسان شدند و دستگير شدند از جايگاهي نزديک» [5] آورده است که: «از ابن عباس روايت شده که آيه فوق در مورد فرو رفتن در بيابان بيداء نازل شده است.»
و صاحب مجمع البيان مي گويد:
«ابوحمزه گفت: از علي بن حسين و حسن بن علي (ع) شنيدم که آن دو بزرگوار مي فرمودند: مراد از آيه ياد شده، لشکر بيابان است که از زير پايشان گرفتار مي شوند (زمين آنها را در کام خود فرو مي برد.» [6] .
و از حذيفه يماني روايت شده است:
«پيامبر (ص) از فتنه اي که بين مشرق و مغرب واقع خواهد شد ياد نموده و فرمود در حاليکه آنها گرفتار چنان فتنه اي هستند، سفياني از وادي يا بس (بيابان خشک) بر آنها خروج مي کند، تا آنکه به دمشق فرود مي آيد آنگاه دو لشکر، يکي به سوي مشرق و يکي به سوي مدينه روانه مي کند تا اينکه به زمين بابل و شهر نفرين شده (بغداد) فرود مي آيند و بيش از سه هزار تن را مي کشند و بالغ بر يکصد زن را به زور تصاحب مي کنند، سپس از آنجا بيرون آمده به سوي شام رو مي آورند، در اين هنگام لشکر هدايت خروج کرده و به آن لشکر مي رسد و آنها را از دم تيغ مي گذراند که يک نفر هم که خبر مرگ بقيه را ببرد باقي نمي ماند. و آنچه از اسيران و غنيمتها که در دست آنهاست از آنان باز پس مي گيرند و اما لشکر دوم وارد مدينه شده و سه شبانه روز به غارت و چپاول آنجا مي پردازد آنگاه بيرون آمده و به سوي مکه روانه مي گردند تا اينکه به بيابان مي رسند و خداوند در اين هنگام جبرئيل را بر مي انگيزد و مي فرمايد: جبرئيل برو و ايشان را نابود گردان، پس جبرئيل با پاي خود ضربتي به آن زمين مي زند و زمين آنها را در خود فرو مي برد، و هيچ کس از آنها نجات نمي يابد مگر دو مرد از جهينه.» [7] .
از امير مؤ منان (ع) نقل شده است که فرمود:
«مهدي روي آورنده است با موهايي پيچيده و خالي که بر گونه خود دارد، آغاز نهضت او
[ صفحه 147]
از جانب مشرق مي باشد و چون آن امر تحقق يافت سفياني خروج مي کند و بمدت بارداري يک زن يعني نه ماه فرمانروائي مي کند، وي در شام خروج مي کند و اهل شام مطيع او شوند بجز قبيله هاي حق طلب موجود در آنجا که خداوند آنها را از خروج با سفياني حفظ مي کند.
او با لشکري انبوه وارد مدينه مي شود تا اينکه سرانجام به بيابان مدينه مي رسد و خداوند او را در آنجا به زمين فرو مي برد. و اين است معناي فرموده خداوند بزرگ:
«و اگر مي ديدي آن لحظه اي را که هراسان شدند و دستگير شدند از جايگاهي نزديک.» [8] .
معناي فرموده امير مؤ منان (ع) که «روي آورنده» يعني وقتي راه مي رود مثل اينکه با تمام اندام و وجود روي مي آورد. و معناي اينکه «آغاز نهضت او از خاور است» يعني آغاز امر او با دولت زمينه سازان ايراني است و معناي «وقتيکه آن امر تحقق يافت» يعني وقتي امر او آغاز يا آشکار مي شود و دولت آنها بر پا مي گردد سفياني خروج مي کند. در اين روايت زمان خروج سفياني تعيين نشده که آيا بدون فاصله بعد از قيام دولت زمينه سازان حضرت مهدي (ع) خواهد بود و يا اينکه پس از سالهاي طولاني.. ولي سياق عبارت دلالت بر نوعي ترتيب و ارتباط بين دولت ايرانيان و خروج سفياني دارد و خروج وي عملي حساب شده بر ضد ايرانيان است، چنانکه در اوائل روايت مربوط به جنبش او صحبت کرديم.
از حنان بن سدير نقل شده است که گفت:
«از ابوعبدالله (امام صادق) (ع) درباره فرو رفتن بيابان سئوال کردم فرمود: «أما صهرا» بر سر راه بريد که در دوازده ميلي آن در محل (ذات الجيش) واقع است.»
ذات الجيش منطقه اي است ميان مکه و مدينه و أما صهرا محلي است در همان منطقه.
در نسخه خطي ابن حماد از محمدبن علي (امام باقر) (ع) روايت شده است که فرمود:
«بزودي پناهنده اي به مکه خواهد آمد، هفتاد هزار سرباز تحت فرمان مردي از قيس به آنجا فرستاده مي شود همينکه آنها به محل ثنيه مي رسند، آخرين فرد آنها وارد شده و اولين نفر آنان را آنجا خارج نمي شود، آنگاه جبرئيل ندا سر مي دهد بگونه اي که اين صدا به
[ صفحه 148]
شرق و غرب جهان مي رسد (اي بيابان) (اي بيابان) بگير آنها را که خيري در آنها نيست هيچکس بر هلاکت آنها آگاه نمي شود مگر چوپاني در کوهستان که آنها را در حين هلاکت نظاره مي کند و از ماجراي آنها خبر مي دهد. پس وقتي پناهنده به کعبه داستان آنها را مي شنود بيرون مي رود.» [9] .
و در همين کتاب از ابي قبيل نقل شده است که گفت:
«از آنها يکي باقي نمي ماند مگر يک بشارت دهنده و بيم دهنده اي، اما بشارت دهنده نزد مهدي عليه السلام و يارانش مي آيد و از آنچه اتفاق افتاده خبر مي دهد و گواه صحنه، در چهره اش پيداست، يعني خداوند صورت او را به پشت سر او برمي گرداند و بدين ترتيب با مشاهده برگشتن چهره او به پشت سر، سخن او را تصديق مي کنند و آگاه مي شوند که آن قوم در زمين فرو رفته اند و دومي همانند اولي، خداوند چهره اش را به عقب برمي گرداند، نزد سفياني مي آيد و آنچه بر سر ياران او آمده براي وي بازگو مي کند سفياني نيز به جهت علامتي که در او مي بيند گفته وي را باور مي کند و آن را مطابق با واقع مي داند. و اين دو مرداني از قبيله کلب هستند.» [10] .
در همين نسخه از حفصه نقل شده است که گفت:
«از پيامبر خدا شنيدم که فرمود: لشکري از جانب مغرب مي آيد و اين خانه (کعبه) را مي خواهد، تا آنکه به بيابان مي رسد و زمين آن را در خود فرو مي برد کساني که پيشاپيش آن هستند باز مي گردند تا ببينند چه بر سر آن قوم آمده است که آنها هم به همان مصيبت گرفتار مي شوند آنگاه خداوند هر کس را بر طبق نيت او بر مي انگيزد.» [11] .
يعني کسي که مجبور به شرکت در لشکر سفياني بوده اگر چه در آخرت مانند شخص داوطلب و کسي که با ميل و اراده خود شرکت کرده نيست اما او نيز بزمين فرو مي رود.
روايتي ديگر از پيامبر (ص) روايت شده است که فرمود:
«در شگفتم از قومي که در يک جا مي ميرند يا کشته مي شوند اما جايگاه آنها متفاوت و گوناگون است، پرسيدند: اي رسول خدا اين چگونه است؟ فرمود: براي اينکه در ميان آنها
[ صفحه 149]
افراد مجبور و ناچار و بي ميل و غير موافق وجود دارد يعني کساني که در يک محل و در يک زمان از دنيا مي روند خداوند به تناسب نيت ها و انگيزه هايشان در روز قيامت آنها را حساب رسي و مؤ اخذه مي کند زيرا برخي از آنها از روي کراهت و بي ميلي و ترس بجهت زن و فرزندان و مانند آن و بعضي ديگر به اجبار و پاره اي ديگر داوطلبانه و با رغبت در آن شرکت مي کنند.
و در روايتي آمده است که شمار نفرات لشکر سفياني که بزمين فرو مي روند دوازده هزار نفر است نه هفتاد هزار تن. و در روايتي ديگر مي گويد يک سوم آنها به زمين فرو مي روند و يک سوم ديگر چهره هايشان به پشت سر بر مي گردد و يک سوم باقيمانده سالم مي مانند.» [12] .
پاورقي
[1] نسخه خطي ابن حماد ص 88.
[2] نسخه خطي ابن حماد ص 89.
[3] بحار ج 52 ص 222.
[4] مستدرک حاکم ج 4 ص 429 و غير آن و بحار ج 52 ص 186.
[5] سباء 51.
[6] بحار ج 52 ص 186.
[7] بحار ج 52 ص 186.
[8] غيبت نعماني ص 163 و محجه بحراني ص 177.
[9] نسخه خطي ابن حماد ص 90.
[10] نسخه خطي ابن حماد ص 91.
[11] نسخه خطي ابن حماد ص 90.
[12] نسخه خطي ابن حماد ص 90-91.