بازگشت

اشغال عراق توسط سفياني


به گفته روايات، اشغال عراق براي سفياني هدفي استراتژيک و فوري است. ولي ناگزير مي شود که به جنگ قرقيسيا بپردازد، آنگاه پس از آن نبرد اجراي نقشه خود را ادامه دهد.

و در حمله به عراق، طرف مخالفي جهاني و يا از دولتهاي منطقه در برابر وي وجود ندارد. حتي ترکان که سفياني در قرقيسيا با آنها وارد نبرد مي شود هدفشان بدست آوردن ثروت و گنج قرقيسيا است و کاري به مسائل عراق ندارند.

تنها نيروي مخالف او يمني ها و خراسانيان، يعني ياران حضرت مهدي (عليه السلام) مي باشند، اين امر روشنگر اين است که جنگ سفياني در عراق، اساسا حرکتي است بر ضد حضرت مهدي (عليه السلام) و طرفداران وي.



[ صفحه 134]



اما مردم عراق، آنطور که روايات مي گويد به دو يا سه گروه تقسيم مي شوند، پشتيبانان زمينه سازان ظهور حضرت و طرفداران سفياني و گروه سوم که شيصباني رهبري آنها را بعهده دارد. از جابر جعفي نقل شده است که گفت: از ابوجعفر (امام باقر (عليه السلام» درباره سفياني سئوال کردم حضرت فرمود:

«سفياني خروج نمي کند مگر آنکه قبل از او شيصباني در سرزمين عراق خروج کند او همچون جوشيدن آب از زمين مي جوشد و فرستادگان شما را بقتل مي رساند. بعد از آن در انتظار خروج سفياني و ظهور قائم باشيد.» [1] .

مراد از شيصباني در روايات اهل بيت (عليه السلام) مردي از بني عباس و يا مردي دشمن اهل بيت (عليه السلام) است زيرا امامان (عليه السلام) بني عباس را به بني شيصبان تعبير مي کردند و آن نام مردي بد کردار يا گمنامي است که دشمن خود را بطور کنايه با اين کلمه بکار برده اند و شيصبان در لغت نامي از نامهاي ابليس است. پس از آنکه قدرت در دست زمينه سازان خراساني و طرفداران آنهاست، شيصباني در عراق خروج مي کند با توجه به اينکه روايات ورود آنها را به عراق در مرحله اي قبل، بيان مي دارد.

به هر حال، وضع داخلي عراق بگونه اي است که با ورود نيروهاي سفياني همآهنگ و موافق است و با هيچ گونه مقاومت مهمي برخورد نمي کند. و يمني ها و خراسانيان سرگرم حوادث ظهور در حجاز هستند و قواي سفياني اندکي قبل از نيروهاي آنان وارد عراق مي شوند.

از امام باقر (عليه السلام) روايت شده است که فرمود:

«بدون شک خاندان فلان حکمراني مي کنند و چون به فرمانروائي رسيدند اختلاف پيدا مي کنند و حکومتشان از هم مي پاشد و کارشان پراکنده مي شود، تا اينکه خراساني و سفياني بر آنها خروج مي کنند، يکي از مشرق و ديگري از مغرب، همچون ستوران در مسابقه به سوي کوفه مي شتابند. او از آنجا و ديگري از اينجا، تا اينکه هلاکت خاندان فلان بدست اين دو خواهد بود. و اين دو نفر يکي از آنها را باقي نمي گذارند.» [2] .



[ صفحه 135]



و مراد از فرزندان فلان در اينجا ممکن است خاندان شيصباني حاکم عراق و يا فرزندان شيصبان ديگري باشند.

از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است که فرمود:

«گويا من سفياني يا (رفيق او را) مي بينم که در سرزمينهاي سرسبز شما در کوفه اقامت گزيده و منادي او بانگ مي زند که هر کس سر شيعه علي را بياورد هزار درهم جايزه دارد. در اين هنگام همسايه به همسايه حمله ور مي شود و مي گويد اين شخص از آنهاست. گردش را مي زند و هزار درهم را مي گيرد. اما در چنان روزي بر شما فرمانروائي نمي کنند مگر فرزندان زنان بدکار... و گويا من شخص نقابداري را مي بينم، پرسيدم: آن شخص نقابدار کيست؟ امام فرمود: مردي از شماست که مانند شما سخن مي گويد، نقاب بر چهره مي زند و بر شما احاطه پيدا مي کند شما را مي شناسد در حاليکه شما را نمي شناسيد او يکايک مردان شما را با عيب جوئي بدنام مي کند اما او جز فردي زنازاده نيست.» [3] .

و نيز در نسخه خطي ابن حماد آمده است:

«سواران سفياني همچون شب ظلماني و سيل ويرانگر روي مي آورند به هر چيز که برسند آنرا هلاک و نابود مي کنند تا آنکه وارد کوفه مي شوند و پيروان آل پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم را بقتل مي رسانند آنگاه از همه جانب به جستجوي اهل خراسان مي پردازند در حاليکه اهل خراسان به طلب مهدي برمي خيزند و او را مي خوانند و به ياري او مي شتابند.» [4] .

اين روايات فجايعي را که ارتش سفياني در جنگ عراق بويژه در حق شيعيان مرتکب مي شود به تفصيل بيان مي کند، ابن حماد به نقل از ابن مسعود گويد:

«چون سفياني از رود فرات بگذرد و به محلي بنام حاقرقوفا برسد، خداوند ايمان را از او محو گرداند، آنگاه با هفتاد هزارتن، در حاليکه شمشيرها را به خود آويخته اند به رودي که به آن دجيل (دجله کوچک) گويند روي آورد افراد ديگري بيش از اينها وجود دارند که برخانه زرين (قصر) غالب شوند. مبارزان را بکشند و شکم زنان باردار را بشکافند به گمان اينکه شايد آنها فرزند پسر داشته باشند، گروهي از زنان قريش در کنار نهر دجله از عابران



[ صفحه 136]



و مسافران کشتي درخواست مي کنند که آنها را با خودشان سوار نموده و نزد خويشان آنان برسانند اما آنها از کينه اي که با بني هاشم دارند آنها را با خود نمي برند.» [5] .

معناي جمله «در حاليکه شمشيرهايي بخود آويخته اند» اين است که آنها با ديگر سربازان در نوع اسلحه تفاوت دارند و «خانه زرين» ياد شده که بر آن غالب مي شوند بنظر مي رسد محل گنج و يا قصري باشد که در کنار رود دجله يا دجيل (دجله کوچک) قرار گرفته و منظور از زنان قريش زنهاي علويه از ذريه اهل بيت (عليه السلام) مي باشند. از اميرمؤ منان (عليه السلام) روايت شده است که فرمود:

«ارتش سفياني وارد کوفه مي شود و کسي را رها نمي کند مگر آنکه او را مي کشد «آنچنان خوي آدمکشي دارند» که وقتي مردي از آنها به گوهر گرانبها و عظيمي برخورد نمايد به آن توجهي نمي کند. ولي اگر کودک خردسالي را ببيند او را دستگير کرده و بقتل مي رساند.» [6] .

روايات نام تعدادي از مکانها را بجز جاهايي که گذشت مانند زوراء (يعني بغداد) انبار، صرات، فاروق، و روحا که ارتش سفياني در آنها تمرکز پيدا مي کنند. از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است که فرمود:

«او يکصد و سي هزارتن را به کوفه گسيل مي دارد و آنها در روحا و فاروق فرود مي آيند و شصت هزارتن از آنان از آنجا حرکت مي کنند تا در کوفه محل قبر هود (عليه السلام) در نخليه فرود مي آيند.» [7] .

در کتاب «لوائح الانوار البهيه» اثر سفاريني حنبلي درباره سفياني آمده است:

«او با ترکان پيکار مي کند و بر آنها پيروز مي شود. آنگاه در زمين تبهکاري مي نمايد و وارد بغداد شده جمعي از آنان را از دم تيغ مي گذراند.»

کوتاه سخن اينکه هجوم سفياني به عراق حمله اي خشم آلود و ويرانگر است و تا حد



[ صفحه 137]



زيادي به هدف خود در کشتار شيعيان حضرت مهدي (عليه السلام) موفق مي شود. وي با نيروي مقاوم مهمي از سوي حکومت رو برو نمي گردد حتي مقاومتي از ناحيه شيعه نيز ذکر نشده است بجز آنکه درباره مردي از عجم (غير عرب) آمده است که او با گروه اندک و غير مسلح خود در برابر ارتش سفياني مي ايستد و آنها وي را بقتل مي رسانند:

«آنگاه مردي از عجم و از اهل کوفه با گروهي ضعيف خروج مي کند و فرمانده ارتش سفياني وي را بين حيره و کوفه به قتل مي رساند.» [8] .

بزودي روايت ابن حماد را که بصراحت مي گويد آنها بجز اندکي، غير مسلح مي باشد، خواهيم آورد ولي هجوم سفياني نمي تواند هدف دوم او را که تثبيت سلطه در عراق است تحقق بخشد. بلکه چند هفته اي بر نيروهاي او نمي گذرد که خبر حرکت نيروهاي زمينه سازان خراساني و يمني که به سوي عراق مي شتابند به آنها مي رسد دچار وحشت و هراس مي شوند و نيروهاي سفياني در برابر آنها عقب نشيني نموده و با آنها درگير نمي شوند مگر در چند نقطه که درگير نبردهاي پراکنده اي مي گردند و در آنها شکست مي خورند.

به احتمال قوي تر، سفياني از اين رو نيروهاي خود را از عراق به عقب مي راند که به آنها يا بخش عظيمي از آنها براي ايفاي نقش جديد خود در حجاز سخت احتياج دارد تا بگمان خود به نهضت و قيام حضرت مهدي (عليه السلام) در مکه پايان دهد. چه اينکه برخي روايات خاطر نشان مي سازد لشکري را که سفياني براي پايان دادن به نهضت مهدي (عليه السلام) به حجاز گسيل مي دارد، از عراق و بعضي مي گويند از شام اعزام مي کند البته ممکن است بخشي از آن از شام و بخش ديگري از عراق باشد. از امام باقر (عليه السلام) روايت شده است که فرمود:

«سفياني، سپاهي را که شمار آنان به هفتاد هزار نفر مي رسد به کوفه مي فرستد و اهل آن سامان را با کشتن و دار آويختن و اسارت گرفتن دچار مصيبت مي سازد. در اين حال ياوران درفش هاي سياه از سوي خراسان به حرکت درآمده و منازل را يکي پس از ديگري بسرعت پشت سر مي گذارند و با آنها (در ميان آنها) تعدادي از ياران حضرت قائم (عليه السلام) وجود دارد» [9] .

در نسخه خطي ابن حماد آمده است:



[ صفحه 138]



«سفياني وارد کوفه مي شود و سه روز در آنجا به غارت مي پردازد شصت هزار نفر از اهالي آنجا را مي کشد سپس هيجده شب در آنجا مي ماند... آنگاه ياوران درفش هاي سياه روي مي آورند تا در کنار آب منزل مي کنند. ياران سفياني به محض اينکه خبر فرود آنها را مي شنوند پا به فرار مي گذارند گروهي از نخلستانهاي کوفه خروج مي کنند، در حاليکه جز تعداد کمي از آنها مسلح نمي باشند و برخي از آنان اهل بصره اند.. به ياران سفياني دست پيدا مي کنند و اسراي کوفه را از دست آنها آزاد مي سازند و ياران درفش هاي سياه افرادي را جهت بيعت نزد امام مهدي (عليه السلام) مي فرستند» [10] .

روايت بعدي که از اميرالمؤ منين است گوشه اي از اشغال عراق توسط لشکر سفياني و سپس ورود نيروهاي زمينه ساز خراساني و يمني را توصيف مي کند:

«او يکصدوسي هزارتن را به کوفه مي فرستد و آنها در روحاء و فاروق فرود مي آيند شصت هزار تن از آنها راهي کوفه مي گردند تا اينکه در محل قبر هود در نخليه فرود مي آيند و روز عيد به آنها هجوم مي آورند و فرمانرواي مردم شخصي ستم گر و کينه توز است که به او کاهن و ساحر مي گويند، شخصي به عنوان فرمانده با پنج هزار کاهن از شهر بغداد به سوي آنها خروج مي کند، هفتاد هزار نفر را بر روي پل آن شهر بقتل مي رسانند به گونه اي که مردم سه روز در اثر خون و تعفن اجساد از نزديک شدن به فرات پرهيز مي کنند و هفتاد هزار دوشيزه را که دست و صورتشان ديده نشده به اسارت مي گيرند و آنان را در محملهايي سوار نموده به سوي جايگاهي در نجف مي برند آنگاه از کوفه صد هزار مشرک و منافق بيرون مي آيند تا وارد دمشق مي شوند و هيچ مانع جلوي آنها را نمي گيرد و آنجا همان ارم، داراي بناهاي رفيع مي باشد.

درفش هاي بي نشاني که از پنبه و کتان و ابريشم نيست از مشرق روي مي آورد که بالاي چوب هاي آنها علامتي وجود دارد. مردي از اولاد آن حضرت آن درفش ها را به حرکت در مي آورد، از مشرق ظاهر مي شود و بوي آن همچون مشک عنبر در مغرب استشمام مي شود ترس و وحشت يکماه پيشاپيش آنها بدل دشمنان راه مي يابد تا اينکه به خونخواهي پدران خود وارد کوفه مي شوند.

در اين حال سواران يمني و خراساني همچون ستوران پريشان مو و غبارآلود و تيزتک از نژاد اسبان ميان باريک بسوي کوفه مي شتابند وقتي يکي از آنان به پائين پاي خود



[ صفحه 139]



مي نگرد مي گويد: پس از امروز خير و سعادتي در نشستن ما نيست، بار خدايا ما توبه کننده ايم در حاليکه آنان بهترين دين داران هستند و خداوند آنان و امثال آنان از اولاد پيامبر را در کتاب گرانقدر خود چنين توصيف کرده است «بدرستيکه خداوند توبه کنندگان و پاک سيرتان را دوست مي دارد» مردي از اهل نجران خروج مي کند و دعوت امام را لبيک مي گويد او نخستين نصراني است که اجابت مي کند و معبد خود را ويران ساخته و صليبش را مي شکند و با بردگان و مردان ضعيف خروج مي کند و با درفش هاي هدايت رهسپار نخيله مي گردند.. محل گرد آمدن کليه مردم در همه زمين در فاروق خواهد بود. و در آن روز بين مشرق و مغرب سه ميليون نفر کشته مي شوند که بعضي از آنها برخي ديگر را بقتل مي رسانند در چنين روزي تأويل اين آيه آشکار مي شود «پيوسته آن ادعاي آنها بود تا اينکه آنها را (با شمشير) درو شده و خموش ‍ قرار داديم.» [11] .

نسبت به اين روايت در نسخه ها خلل و اشتباهي وجود دارد، روايتي ديگر که دقيق تر بنظر مي رسد در بحار از اميرمؤ منان (ع) نقل شده است که فرمود:

«اي مردم، از من سئوال کنيد پيش از آنکه فتنه و فساد سرزمين شما را پس از مرگ و حياتش پايمال کند و سايه شوم خود را بر آن بگستراند و يا آتش از مغرب زمين در هيزم خشک و انبوه افتد و با فرياد بلند بانگ برآورد، واي بر او از انتقام جوئي و خونخواهي و مانند آن، وقتي گردنش ‍ چرخ و روزگار طولاني شود شما مي گوئيد او مرده است، يا هلاک شده (اگر زنده است پس در کجا بسر مي برد) در اين هنگام معني اين آيه، مصداق پيدا مي کند «سپس پيروزي را براي شما برگردانديم و شما را با دارائي و فرزندان پسر ياري داديم و جمعيت شما را بيش از آنان قرار داديم» ظهور آن حضرت نشانه ها و علامتهايي دارد: نخست محاصره کوفه با کمين کردن و پرتاب سنگ و ايجاد شکاف و رخنه در زواياي کوچه هاي کوفه، با کمين کردن و پرتاب سنگ و ايجاد شکاف و رخنه در زواياي کوچه هاي کوفه، تعطيل مساجد بمدت چهل شب، کشف معبد و به اهتزاز در آمدن درفشهايي گرداگرد مسجد بزرگ که شباهت به درفشهاي هدايت دارند، کشنده و کشته شده هر دو در آتش خواهند بود، کشتار زياد، مرگ سريع، و کشته شدن نفس زکيه در نجف همراه با هفتاد تن از خوبان که بين رکن و مقام ذبح مي شود و کشته شدن «اسبغ مظفر» در بتخانه با تعداد زيادي از انسانهاي شيطان صفت و خروج سفياني با درفش سبز (سرخ) و صليبي زرين است، فرمانده آن مردي از قبيله کلب است و دوازده هزار سوار، سفياني را بسوي



[ صفحه 140]



مکه و مدينه همراهي مي کنند فرمانده آن گروه فردي از بني اميه است که به او خزيمه مي گويند چشم چپ او نابيناست و در چشم ديگرش نقطه اي خون وجود دارد، تمايل به دنيا دارد، هيچ پرچمداري از او برنمي گردد تا اينکه در مدينه فرود مي آيد، مردان و زناني از آل پيامبر(ص) را گرد هم مي آورد و آنها را در خانه اي در مدينه که به آن خانه ابوالحسن اموي مي گويند زنداني مي کند، او سواراني را در جستجوي مردي از خاندان پيامبر (ص) مي فرستد که مرداني مستضعف در مکه گرد او جمع شده اند که رئيس آنها مردي از غطفان است. تا اينکه در ميان سنگهاي پهن و سفيد در بيابان در مي آيند و در زمين فرو مي روند، هيچيک از آنها نجات پيدا نمي کند مگر يک مرد که خداوند صورت او را به پشت مي گرداند تا آنها را بترساند و نشانه عبرتي براي آيندگان باشد در آن روز تأويل اين آيه «و اگر مي ديدي آن لحظه اي که هراسان شدند و دستگير شدند از جايگاهي نزديک» آشکار مي شود، سفياني صد و سي هزار تن به کوفه مي فرستد و آنها در روحاء و فاروق و جايگاه مريم و عيسي (ع) در قادسيه فرود مي آيند و هشتاد هزار تن از ايشان رهسپار کوفه شده و در محل قبر هود (ع) در نخيله فرود مي آيند و در روز عيد و چراغاني به او هجوم مي آورند و رهبر مردم جباري ستم پيشه است که به او کاهن ساحر مي گويند از شهري که به آن زوراء (بغداد) گويند با پنج هزار کاهن خروج مي کند و بر سر پل آن شهر هفتاد هزار نفر را مي کشد بطوري که مردم به جهت خونهاي ريخته شده و تعفن جسدها از نزديک شدن به فرات خودداري مي کنند. دوشيزگاني را که دست و صورت آنها بي حجاب ديده نشده از کوفه به اسارت مي گيرند و بر محملها سوار نموده به جايگاهي در نجف مي برند.

آنگاه صد هزار مشرک و منافق از کوفه خروج مي کنند و بي آنکه کسي مانع آنها شود وارد دمشق مي شوند و آن ارم داراي بناهاي رفيع مي باشد.

درفش هايي از مشرق زمين که از پنبه و کتان و حرير نيست روي مي آورد در حاليکه بالاي چوبهاي آنها علامتهايي دارد و مردي از آل پيامبر (ص) آنها را به پيش مي راند، روزي که در مشرق ظاهر مي شود بوي خوش او همچون مشک عنبر در مغرب به مشام مي رسد، ترس و هراس يک ماه پيشاپيش آنها به دل دشمنان راه مي يابد.

پسران سعد، در کوفه به خونخواهي پدران خود برمي خيزند و آنها فرزندان فاسقان هستند تا اين که سواران حسين بسان اسبان مسابقه ژوليده مو و غبار آلود و پيشاني هايي سفيد و ديدگاني اشکبار دارند بر آنان هجوم مي آورند ناگاه يکي از آنها در حالي که اشک مي ريزند پاي خود را بزمين مي زند و مي گويد بعد از امروز ديگر خير و سعادتي در نشستن نيست، پروردگارا ما توبه کنندگان و دلشکستگانيم و در پيشگاه ربوبي تو سر فرود



[ صفحه 141]



مي آوريم و پيشاني بر خاک مي سائيم. آنها بزرگاني هستند که خداوند بزرگ در قرآن مجيد آنها را چنين توصيف نموده است «خداوند توبه کنندگان و پاکيزه گان را دوست مي دارد» و ديگر پاک سيرتان که از آل پيامبرند.

مردي از نجران خروج مي کند و دعوت امام را اجابت مي نمايد و او نخستين نصراني است که پاسخ مثبت مي دهد، معبد خود را ويران مي کند و صليب آن را مي شکند و با بردگان و مردمان ضعيف و سواران خروج مي کند و با درفش هاي هدايت رهسپار نخيله مي گردد. محل گرد آمدن تمام مردم زمين، در فاروق است و آن جايگاه مسير حج رفتن اميرمؤ منان است که بين برس و فرات قرار دارد، پس در آن روز بين مشرق و مغرب سه هزار يهودي و نصراني کشته مي شوند و برخي بعض ديگر را مي کشند. در آن روز تأويل اين آيه مصداق پيدا مي کند «پيوسته آن، ادعاي آنها بود تا اينکه آنها را همچون در ديدگان خموش قرار داديم» بوسيله شمشير و زير سايه شمشير.»

قسمت اول و آخر اين روايت، يک جنگ جهانگير را خاطرنشان مي سازد که نابودي و ويراني آن گريبانگير غرب مي شود و در آن سه هزار هزار يعني سه ميليون نفر کشته مي شوند و ما آن را در جاي خود بيان خواهيم کرد.

و شايد معناي «ايجاد شکاف و رخنه در زواياي کوچه هاي کوفه» ساختن سنگر و پناهگاه جنگ خياباني در برابر حمله سفياني باشد و بزودي درباره درفشهاي سه گانه پيرامون مسجدالحرام در مکه و حجاز در نهضت ظهور، با توجه به کشمکش و درگيري براي بدست گرفتن قدرت اندکي قبل از ظهور حضرت مهدي (ع) بيان خواهد شد «و کشته شدن انساني پاک سرشت در نجف با هفتاد تن و در روايتي هفتاد نفر از شايستگان» بعيد نيست قابل انطباق با شهيد بزرگوار آقاي صدر قدس ‍ سره باشد زيرا او باتفاق هفتاد نفر از صالحان به شهادت رسيد. و پشت کوفه همان نجف اشرف است.

و وجود مطهر و پاکيزه اي که اندکي قبل از ظهور حضرت مهدي (ع) بين رکن و مقام به شهادت مي رسد، فرستاده آن حضرت به سوي مردم مکه است.

در اين روايت چند نام و واژه وجود دارد که معني و مقصود آن مشخص ‍ نيست مانند اسبغ مظفر که در بتخانه بقتل مي رسد با بسياري از انسانهاي شيطان صفت و مانند پسران سعد سقا و غير آن.



[ صفحه 142]



برخي روايات وجود دارد که اشاره دارند، حضرت مريم و عيسي عليهماالسلام از عراق ديدن نموده و در قادسيه منزل کرده اند و مدتي در محل مسجد براثا نزديک بغداد باقي مانده اند. والله العالم.

اما جايگاه قبر هود (ع) در نخيله معروف است در نزديکي نجف اشرف در وادي السلام مي باشد و فرمانده مردم شخص کاهن و ساحري است، شايد همان شيصباني باشد که در روايت آمده و قبل از سفياني در عراق خروج مي کند و درفش هاي مشرق زمين، همان درفش هاي زمينه سازان خراساني است و منظور از مهر و علامت بر فراز درفش ها ممکن است شعار (الله) باشد که آرم جمهوري اسلامي است که امام خميني رهبر کبير انقلاب آن را برگزيده است و فاروق در روايت دوم بايد حاشيه و تفسيري از يکي از راويان باشد که در متن روايت وارده شده است و ممکن نيست که از سخنان اميرمؤ منان (ع) باشد و ممکن است محل تجمع مردم در آنجا به اين معنا باشد که نيروهاي حضرت مهدي (ع) در آن مکان گردهم مي آيند و آنگاه جنگ جهاني ياد شده ميان غير مسلمانان بوجود مي آيد.

توجه داشته باشيد که اين روايات اميرمؤ منان و امثال آن نياز به تحقيق در سند و الفاظ آن دارد و ظاهرا بسياري از اين خطبه ها و روايات طولاني از نشانه هاي ظهور و نهضت آن حضرت خطبه ها و مقالاتي از راويان و علمائي است که تعدادي از روايات رسيده از اميرمؤ منان و امامان عليهم السلام را در ميان آنها تنظيم نموده اند آنگاه آنها را به امامان (ع) نسبت داده اند. بنابراين ارزش علمي آن در حدي است که سخن از راويان و علمائي است که آگاهي و شناخت آنها از روايات بيش از ما بوده و آنان به زمان صدور روايات نزديکتر بوده اند.. و در اينجا مجال شرح آن نيست.


پاورقي

[1] بحار ج 52 ص 250.

[2] بحار ج 52 ص 231- 232.

[3] بحار ج 52 ص 215.

[4] نسخه خطي ابن حماد، ص 83.

[5] نسخه خطي ابن حماد ص 83.

[6] بحار ج 52 ص 219.

[7] بحار ج 52 ص 273.

[8] بحار ج 52 ص 238.

[9] بحار ج 52 ص 238.

[10] نسخه خطي ابن حماد ص 84.

[11] بحار ج 52 ص 273 و 274.