بازگشت

از وادي يابس (دره خشک) تا دمشق


در اينکه سفياني جنبش خود را از خارج دمشق از منطقه حوران يا درعا در مرز سوريه اردن آغاز مي کند، روايات تقريبا همداستانند، البته روايات، منطقه خروج وي را وادي يابس و أسود (دره خشک و سياه) مي نامند.

از امير مؤ منان (عليه السلام) روايت شده است که فرمود:

«پسر هند جگرخوار از وادي يابس (دره خشک) خروج مي کند و او مردي است چهارشانه، با چهره اي ترسناک و سري بزرگ که در چهره اش اثر آبله پيداست به قيافه اش که بنگري، يک چشم بنظر مي رسد، نامش عثمان و نام پدرش عنسبه (عيينه) و از فرزندان ابوسفيان است. تا اينکه به سرزميني قرار و معين (آرام و داراي آبي گوارا) مي رسد، آنگاه بر منبر آن جا قرار مي گيرد.» [1] .

البته زمين ذات قرار معين (داراي آرامش و آبي گوارا) که در قرآن آمده است به دمشق تفسير شده است.

در نسخه خطي ابن حماد از محمد بن جعفر بن علي نقل شده است که گفت:

«سفياني از فرزندان خالد پسر يزيد پسر ابوسفيان، مردي است با سري درشت و چهره اي



[ صفحه 127]



آبله گون، در چشمش نقطه اي سفيد پيداست او از ناحيه اي از شهر دمشق که وادي يابس (دره خشک) ناميده مي شود با هفت نفر که يکي از آنها درفشي پيچيده با خود دارد، خروج مي کند.» [2] .

و در صفحه 74 همين نسخه آمده است که آغاز حرکت سفياني «از قريه اي در غرب شام به نام أندرا همراه 7 نفر مي باشد» و در صفحه 79 از ارطاة بن منذر آمده است که گفت: «مردي بدسيما و ملعون از مندرون در شرق بيسان در حاليکه برشتري سرخ سوار و تاجي برسر نهاده است، خروج مي کند.»

ابن حماد، روايات متعددي از تابعين آورده است که آنها را به پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم يا اهل بيت (عليه السلام) نسبت نداده اند، اين روايات درباره سفياني و آغاز جنبش او مطالبي بيان کرده که به افسانه بيشتر شباهت دارد... مثل اينکه

«او در عالم خواب ديده مي شود به او مي گويند برخيز و قيام کن وي سه چوب ني در دست دارد به هر کس که آنها رابزند مرگ او حتمي است.» [3] .

ولي صرف نظر از روايات مبالغه آميز و بيانگر امور غير عادي، روايات ديگري هست که از جنبش سريع و شديد سفياني حکايت دارد و شدت يورش وي نزد راويان شيعه امري شناخته شده است، بطوريکه يکي از راويان، درباره اينکه شيعيان هنگام خروج سفياني چه بايد بکنند، از امام صادق (عليه السلام) سؤ ال مي کند.

از حسين بن ابي العلاء حضرمي چنين روايت شده است که گفت:

«از ابوعبدالله (امام صادق (عليه السلام» پرسيدم: وقتي سفياني خروج کند ما شيعيان چه بکنيم؟ حضرت فرمود: مردان چهره خود را از او بپوشانند و به زن و فرزندان آسيبي نمي رسد و چون برپنج شهر، يعني شهرهاي شام مسلط شد، شما به سوي صاحب خود (حضرت مهدي (عليه السلام» کوچ کنيد.» [4] .

بنظر مي رسد که سرسخت ترين سفياني ابقع و هوادارانش مي باشند که مراد از



[ صفحه 128]



بني مروان در روايت ابن حماد نيز همين ها مي باشند آنجا که مي گويد:

«او برمرواني چيره شده و او را بقتل مي رساند سپس بني مروان را سه ماه کشتار مي کند، آنگاه روي به اهل مشرق (ايرانيان) مي آورد تا اين که وارد کوفه مي شود» [5] .

برخي روايات، نشانگر اين معني است که شيعيان منطقه شام هنگام خروج سفياني، از دشمنان عمده وي شمرده نمي شوند، بلکه طرفداران أبقع و أصهب هستند که دشمنان شيعه و سفياني هر دو محسوب مي شوند، از امام باقر (عليه السلام) روايت شده است که فرمود:

«سفياني، براي انتقام گرفتن از دشمنانتان به نفع شما کافي است و او براي شما از نشانه هاست با آنکه، آن فاسق اگر خروج مي کرد شما يکي دو ماه بعد از خروج او مي مانديد و از ناحيه او به شما ضرري نمي رسيد تا آنکه جمعيت زيادي را قبل از شما بقتل برساند. بعضي از ياران از آن حضرت پرسيدند: در آن وقت وظيفه ما نسبت به زن و فرزندمان چيست؟ امام فرمود: مردان شما خود را از او بپوشانند زيرا که هراس و شرارت او البته برشيعيان ماست، اما زنان ان شاالله به آنها ضرري نمي رسد. پرسيدند: مردان کجا بروند و از او به کجا بگريزند؟ امام فرمود: هر کس ‍ مي خواهد از شر آنها بگريزد به مدينه يا مکه و يا شهر ديگر برود.. ولي شما بايد به مکه روي آوريد که آنجا محل اجتماع شماست. و اين فتنه نه ماه به مدت بارداري زن طول مي کشد و بخواست خدا بيش از آن نخواهد شد.» [6] .

اين روايت حاکي از اين است که هجوم سفياني برشيعيان، در شام، در ماه رمضان پس از خروج وي خواهد بود. همچنين روايات يادآور مي شوند که سلطه او بر منطقه قدرتمندانه و مطلق است بگونه اي که برتمام مشکلات داخلي پيروز مي گردد.

«مردم شام از او اطاعت مي کنند. بجز دسته هايي از پويندگان حق که خداوند آنها را از شرّ خروج همراه وي حفظ مي کند» [7] .

برخي از راويان، از اين روايت اينگونه مي فهمند که شيعيان لبنان و سرزمين شام در



[ صفحه 129]



قلمرو حکومت سفياني قرار نمي گيرند و از او اطاعت نخواهند کرد. البته اين امر امکان پذير است و کمترين دليل بر آن، جدا شدن گروههايي از اهل شام از گردن نهادن به فرمان اوست. چه اينکه جمعيت هاي آگاه، از شيعيان و غير شيعيان که از مصونيت الهي برخوردارند از مشارکت در جنبش سفياني و عمليات نظامي وي در عراق و حجاز سرپيچي مي کنند. و بعيد نيست که آنها داراي وضع سياسي ويژه اي باشند که با ديگر هموطنان عادي در دولت سفياني متفاوت باشد و آنها را تا اين اندازه مستقل ساخته باشد نظير لبنان کنوني نسبت به سوريه.

به هر حال، وقتي سفياني از استيلاي خود بر منطقه آسوده خاطر مي شود، عمليات مهم برون مرزي خود را آغاز مي کند، از جمله سپاه بزرگ خود را جهت رويارويي با ايرانيان زمينه ساز، آماده مي کند.

«سفياني تلاش و کوشش خود را صرفا متوجه عراق مي کند و سپاه وي وارد قرقيسيا مي شود و در آنجا به کارزار مي پردازد.» [8] .


پاورقي

[1] بحار ج 52 ص 205.

[2] نسخه خطي ابن حماد ص 75.

[3] بحار ج 52 و 272.

[4] بحار ج 52 ص 272.

[5] نسخه خطي ابن حماد ص 77.

[6] بحار ج 52 ص 141.

[7] بحار ج 52 ص 252.

[8] بحار ج 52 ص 237.