بازگشت

کشمکش بر سر قدرت بين اصهب و ابقع


از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمود:

«در آن سال در تمام سرزمين هاي ناحيه مغرب اختلاف بسيار خواهد بود نخستين زميني که ويران مي شود شام است، هواداران درفش هاي سه گانه طرفداران اصهب، لشکريان ابقع و سپاه سفياني، با يکديگر اختلاف مي کنند.» [1] .

بنظر مي رسد که ابقع فرمانروا، (يعني کسي که نقطه سياه و سفيد در چهره دارد) در فرمانروائي شام از رقيبش اصهب يعني (زرد چهره) سابقه دارتر است، زيرا روايات خاطرنشان مي سازد که قيام اصهب از خارج پايتخت يا مرکز بوجود مي آيد و وي بر سر استيلاي بر آن شکست مي خورد.. در حاليکه ابقع قدرتمند اصلي و يا انقلاب گري است که تا اندازه اي پيروز مي شود و اصهب به رقابت با او برخاسته و از خارج پايتخت بر او حمله ور مي شود اما هيچکدام نمي توانند بر ديگري پيروزي قطعي را بدست آورند، از اين رو سفياني از اين فرصت استفاده نموده و از خارج پايتخت دست به يورش مي زند و هر دوي آنها را تارومار مي کند احتملا اصهب غير مسلمان است زيرا برخي از روايات او را با صفت «علج» که معمولا وصف کفار است تعريف نموده است.

چنانکه بنظر مي رسد، مرواني، که در منابع درجه اول همچون کتاب غيبت نعماني از او ياد شده است همان ابقع است و زمامداري بعنوان رقيب سفياني محسوب نمي گردد.

اما گرايش سياسي ابقع و اصهب، از رواياتي که آن دو را نکوهش نموده است بر مي آيد که آنها مخالف و دشمن اسلام و طرفدار هواداران دشمنان اسلام و کفار مي باشند و از روايت بعدي استفاده مي شود که اصهب هوادار روس (ترکان) مي باشد.



[ صفحه 111]



«وقتي آن کافر، اصهب قيام کند و اقامت در پايتخت يا مرکز بر او دشوار شود طولي نمي کشد که او کشته مي شود و آنگاه ترکان فرمانرواي آن حکومت مي گردند.» [2] .

چنانچه اين روايت صحيح باشد بواسطه ضعف ابقع که طرفدار غرب است، در اندک مدتي روس ها با نفوذ خود بر آنان چيره خواهند شد آنگاه غربي ها و يهوديان براي اعاده سلطه خويش بر ساير سرزمينها براي جنبش ‍ سفياني هم پيمان خود برنامه ريزي مي کنند، که بيان خواهيم کرد.

بنابراين، معناي اختلاف و درگيري دو گروه نظامي در سرزمين شام که در روايات آمده است اختلاف دو زمامدار و نماينده روميان و ترکها يعني غربيها و روس هاست که بين آنها درگيري و رقابت شديدي بر سر زمامداري منطقه بوجود مي آيد بگونه اي که نيروهاي خود را بدآنجا گسيل داشته و منجر به جنگ مي شود. در همان روايت پيشين از امام باقر(ع) آمده است که به جابر جعفي فرمود:

«پيوسته بر جاي خود باش و دست و پاي مجنبان تا علامتهايي را که براي تو بيان مي کنم مشاهد کني: اختلاف در بين خاندان فلان و پيدايش ندا کننده اي که از آسمان پيام مي دهد و اين صدا از ناحيه دمشق شنيده مي شود و مژده ظهور حضرت مهدي (ع) را مي دهد و فرو رفتن آبادي اي از شام که آن را جابيه نامند و هواداران ترکها روي آورده تا در جزيره فرود آيند و خوارج روم در رمله مستقر خواهند شد در آن سال در هر نقطه اي از زمين از ناحيه غرب اختلاف و درگيري وجود دارد نخستين سرزميني که نابود مي شود شام است و ميان سه لشکر اصهب و ابقع و سفياني اختلاف ايجاد مي شود.»

مراد از نزاع و اختلاف بين خاندان فلان، چنانکه در مبحث حرکت ظهور از آن آگاه خواهيد شد، اختلاف و کشمکش بين اعضاء خاندان حاکم بر حجاز قبل از ظهور حضرت مهدي (ع) مي باشد.

و صدايي که از ناحيه دمشق مي آيد همان پيام آسماني است که مردم تصور مي کنند از جانب شام يا غرب مي آيد. و يا اينکه براي مردم عراق اينگونه جلوه مي کند. زيرا گفتگوي آن حضرت (امام باقر)(ع) با جابر جعفي کوفي است و عبارت آن چنين است:



[ صفحه 112]



«آن صدا (پيام آسماني) از جانب دمشق به گوش مي رسد.»

نکته قابل ملاحظه در اين روايت آوردن عبارت «برادران حاميان ترک» و «از دين برگشتگان رومي» است که تفسير ترکان را به روس ها تأييد مي کند.

در روايتي ديگر چنين آمده است:

«گروه شورش کننده اي از جانب ترکان خروج مي کند و در پي آن فته روم رخ مي دهد..» [3] .

که خروج اين دسته از خوارج را از جانب ترکان بيان کرده است.

خيلي روشن است که هر کسي در روايات مربوط به کشمکش و نزاع بين ابقع و اصهب و بر سر به قدرت رسيدن در اين برهه و نيز بين آن دو و سفياني و حضور نيروهاي مغربي و ايراني در سرزمين شام مطالعه کند.. در مي يابد که تمام اين حوادث ارتباط و پيوستگي محکمي با حرکت ابرقدرتها و اختلافات آنها و حکام دست نشانده آنان و ايستادگي امت در برابر آنها دارد.

اينک به روايتي اشاره مي کنيم که درباره سه گروه که در شام با يکديگر اختلاف پيدا مي کنند وارد شده است که آن گروهها عبارتند از: لشکريان حسني و اموي و نيروهاي قيس. و سفياني با آمدن خود آنها را شکست مي دهد، اين روايت در بحار از امام صادق (ع) چنين روايت شده است:

«اي سدير!: همواره در خانه باش، همچون گليم فرش شده آن و آرامش گزين همچون شب و روز، پس همينکه سفياني خروج کرد بسوي ما کوچ کن ولو با پاي پياده. گفتم: فدايت شوم آيا پيش از آن چيزي هست؟ فرمود: بلي و با سه انگشت دست خود به شام اشاره نمود و فرمود: در شام سه درفش (لشکر) حسني، اموي و قيس جمع مي شوند در حاليکه با يکديگر اختلاف دارند، ناگاه سفياني خروج مي کند و آنها را همچون کشتزار درو مي کند و من هرگز نظير اين را نديده ام.»

قبول اين روايت مشکل است، زيرا با روايات زيادي که گروههاي سه گانه را تعيين مي کند و آنها را مربوط به ابقع و اصهب و سفياني مي داند در تعارض ‍ است بعلاوه مرحوم



[ صفحه 113]



کليني در کافي ج 8، ص 264 اين روايت را فقط تا «ولو با پاي پياده» نقل کرده است. و احتمال مي رود اين قسمت آخر اضافه و يا تفسيري از بعضي راويان باشد که با اصل روايت در آميخته است... تا آخر.

و بر فرض صحت آن، بايد درفش حسني با حسيني اشتباه شده باشد که همان درفش خراسانيان و ياوران درفش هاي سياه است و چنانکه سابقا گفتيم نيروهاي آنها با قواي مغربي در شام خواهند بود و درفش اموي همان درفش اصهب است و درفش قيس همان درفش ابقع که تعدادي از روايات ارتباط او را با مصر بيان مي کند. بلکه برخي از آن روايات نشانگر اين است که وي حرکت خود را از مصر آغاز مي کند و يا اينکه از اهالي مصر و از قبيله قيس مي باشد.. همانگونه که رواياتي وجود دارد که خاطر نشان مي سازد، سفياني بر مصر حکمراني مي کند.. و الله العالم.

همچنين روايت ديگري است که مي گويد:

«مردي از بني هاشم فرمانروائي مي کند و بني اميه را بقتل مي رساند بگونه اي که جز اندکي از آنها را باقي نمي گذارد و غير ايشان را نمي کشد، آنگاه مردي از بني اميه خروج مي کند و در برابر هر مردي دو مرد را مي کشد به طوري که جز زنان کسي را باقي نمي گذارد در اين هنگام حضرت مهدي (ع) ظهور مي کند.» [4] .

اما اين روايت قلمرو حکومت اين مرد هاشمي را قبل از سفياني است مشخص نمي سازد که آيا حجاز است يا عراق.. و اگر روايات، قلمرو حکومت را سرزمين شام مي داند بايد پيش از ابقع باشد، چرا که روايات همداستانند بر اينکه سفياني عليه وي و اصهب قيام مي کند و آن دو را بقتل مي رساند و احاديث آن دو را از دشمنان اهل بيت و شيعيان ايشان توصيف مي کند.



[ صفحه 115]




پاورقي

[1] بحار، 52، ص 212.

[2] الزام الناصب، ج 2 ص 204.

[3] بحار، ج 52، ص 237.

[4] نسخه خطي ابن حماد ص 75.