ورود سپاه ايران و مغرب به سرزمين شام
روايات مربوط به ورود نيروهاي مغربي به شام روشن است که در پي برخورد و درگيري تند و يا جنگ ميان دو گروه مي باشد، مانند روايتي که قبلا گذشت:
«وقتي در شام دو گروه نظامي اختلاف کنند، نشانه اي از نشانه هاي الهي آشکار مي شود، پرسيدند: اي اميرمؤ منان آن نشانه چيست؟ فرمود: زمين لرزه اي در شام رخ مي دهد که صد هزار نفر در اثر آن هلاک مي گردند و اين را خداوند رحمتي براي مؤ منان و عذابي براي کافران قرار مي دهد. وقتي آن هنگام فرا رسد، نظاره گر سواراني داراي اسبهايي سفيد و درفشهايي زردرنگ باشيد که از مغرب روي مي آورند تا وارد شام مي شوند.»
ابن حماد از ابوسحاب روايت کرده است که وي در زمان هشام (پسر عبدالملک) گفت:
«سفياني را نمي بينيد مگر آنکه مغربيها نزد شما بيايند، پس هرگاه ديديد که او خروج نمود و بر منبر دمشق قرار گرفت، اندکي نمي گذرد که اهل مغرب را مي بيني.» [1] .
و رواياتي اين چنين، دلالت دارد که معروف نزد راويان تابعين، اين است که ورود نيروهاي مغربي به شام قبل از خروج سفياني خواهد بود.
و مراد از «اهل مغرب» و «مغربي» در اين روايات، مغرب دولت اسلامي است که
[ صفحه 108]
در برگيرنده ليبي و تونس و الجزائر و مغرب (مراکش) کنوني مي باشد و منظور، نيروهاي دولتهاي غربي و يا دولت مغرب که با آن مراکش گفته مي شود نيست... و آنچه که اين گفته را تأييد مي کند اين است که نيروهاي مغربي در برخي از روايات، لشکر بربر و بربر ناميده شده است.
و روايت ديگر، آغاز رسيدن آن نيروها را معين مي کند که همزمان با زمين لرزه و فرو رفتن زمين خواهد بود. ابن حماد از محمد حنفيه نقل کرده است که فرود:
«نخستين گروههاي لشکريان مغربي وارد مسجد دمشق مي شوند و در حاليکه مشغول تماشاي ديدني هاي شگفت انگيز آن هستند، ناگهان زمين فرو رفته و بخش غربي مسجد دمشق و آبادي اي به نام حرستا فرو مي رود، در اين هنگام سفياني خروج مي کند.» [2] .
اما اين نيروها براي چه مي آيند و نقش آنها چيست؟ احتمال مي رود، جهت ياري مردم شام بر ضد دشمنان خارجي آنها، يعني يهوديان و رومي ها و يا به منظور کمک رساندن به بعضي از طرفهاي درگير در داخل شام حضور پيدا کنند.. اما از برخي روايات بر مي آيد که آنها براي روياروئي با نيروهاي خراساني زميه ساز که داخل شام گرديده اند وارد مي شوند.. از آنجا که هدف طرفداران درفشهاي سياه، طبق همه روايات، قدس مي باشد، ناگزير آمدن قواي مغربي مخالف آنها براي بازداشتن آنها از دست يافتن به هدف خود خواهد بود، بويژه با ملاحظه روايتي که از نبرد بين آن دو گروه در قنيطره سخن مي گويد، پيداست که قنيطره همين شهر اشغال شده کنوني سوريه مي باشد.
ابن حماد از زهري نقل کرده است که او گفت:
«ياران درفش هاي سياه و دارندگان درفش هاي زردرنگ (يعني مغربي ها) در محل قنيطره با يکديگر برخورد نموده و به کارزار مي پردازند تا اينکه وارد فلسطين مي گردند در اين هنگام سفياني بر اهل مشرق خروج مي کند وقتي مردم مغرب زمين در اردن فرود مي آيند، سرکرده آنان مي ميرد و آنها به سه گروه تبديل مي شوند: دسته اي به جايگاه خود باز مي گردند و دسته اي حج انجام مي دهند و دسته اي باقي مي مانند. سفياني با آنها به نبرد پرداخته و
[ صفحه 109]
آنها را شکست مي دهد و آنان به اطاعت او در مي آيند.» [3] .
اين روايت مرسل [4] ، از يکي از تابعين نقل شده که دلالت دارد بر اينکه فتنه و درگيريهاي داخلي در سرزمين شام به نيروهاي ايراني اجازه مي دهد که براي مبارزه با يهوديان، در منطقه، دخالت نمايند اما روميان و يا غير روميان، نيروهاي مغربي را جهت روياروئي با آنها تحريک مي کنند و محل اين نبرد را در قنيطره مي داند، تا اينکه ايرانيها در فلسطين حضور پيدا مي نمايند و نيروهاي مغربي را که اندکي بعد از شکست در اردن مستقر مي شوند، منهدم مي سازند در همين زمان سرکرده آنها در مغرب و يا حاکم اردن که ميزبان نيروهاي مغربي است از دنيا مي رود و در نتيجه کارشان به ضعف مي گرايد، آنگاه سفياني بقيه را تحت اطاعت خود در مي آورد، و بطوريکه برخي از روايات اشاره مي کند نيروهاي ايراني پس از خروج سفياني از شام عقب نشيني مي کنند.
ما توجه خواننده و پژوهشگر در اين زمينه را جلب مي کنيم به اينکه روايات مربوط به سپاهيان مغرب و ياران درفش هاي سياه در اين مورد و ديگر موارد، با جنبش فاطميون مغربي و جنبش درفش هاي سياه عباسيان در هم آميخته است. همچنانکه روايات مربوط به روميان با حملات صليبي و بلواي کور و کر اخير آنان آميخته شده است و راه شناخت بين حرکت هاي قبل از زمان ظهور و جنبش هاي متصل به آن زمان اين است که در روايات، بطور صريح، پيوند اين حادثه به خروج سفياني و ظهور حضرت مهدي (ع) آمده است، همچنانکه در رواياتي که ما به آن استشهاد نموديم و يا نشانه هاي ديگر مربوط بزمان ظهور و حوادث آن و جنبش نيروهاي مؤ ثر در آن نيز آمده است.
از اين رو شمار زيادي از روايات، بين احاديث ظهور، نسبت به جنبشهاي فاطمي هاي مغربي يا عباسيان که داراي درفش هاي سياه اند و يا حرکت هاي رومي هاي
[ صفحه 110]
صليبي و استعمارگران وجود دارد و تا روايت و يا قرينه اي بر وجود اين گونه حرکتها در زمان ظهور موجود است، صحيح نيست که آن حديث دليلي بر نفي جنبش هاي آنان در زمان ظهوربحساب آيد.
پاورقي
[1] ابن حماد ص 76.
[2] نسخه خطي ابن حماد، ص 71.
[3] نسخه خطي ابن حماد.
[4] روايتي است که راوي آن را از معصوم (ع) نقل کرده، اما او را بدون واسطه درک نکرده و اگر بواسطه هم بوده فراموش کرده مثل اينکه بگويد پيامبر فرمود: چنين و چنان و يا بگويد از مردي و يا از بعضي اصحاب ما نقل شده است.